روابط بین الملل
مختار قاسمی؛ سید سعید میرترابی حسینی؛ محمدولی مدرس؛ فریده محمدعلیپور
چکیده
روابط عربستان و چین طی سال های 2011 تا 2022 رشد و توسعه چشمگیری داشته است. این روابط از نفت شروع و به تجارت، سرمایهگذاری، فناوری و همکاری های نظامی گسترده شده است. توسعه روابط عربستان و چین در نیازمندی های طرفین در بخش انرژی و برنامه های راهبردی توسعه ای مشترک ریشه دارد اما این پژوهش قصد دارد گسترش روابط ریاض- پکن را از منظر ...
بیشتر
روابط عربستان و چین طی سال های 2011 تا 2022 رشد و توسعه چشمگیری داشته است. این روابط از نفت شروع و به تجارت، سرمایهگذاری، فناوری و همکاری های نظامی گسترده شده است. توسعه روابط عربستان و چین در نیازمندی های طرفین در بخش انرژی و برنامه های راهبردی توسعه ای مشترک ریشه دارد اما این پژوهش قصد دارد گسترش روابط ریاض- پکن را از منظر یک عامل قدرتمند بیرونی یعنی تحول در سیاست انرژی ایالات متحده بررسی نماید. پرسش اصلی مقاله این است که سیاست انرژی امریکا در سالهای 2011 تا 2022، چگونه بر روابط عربستان و چین تاثیر گذاشته است؟ فرضیه ای که در پاسخ به این پرسش و با روش تجربی و تبینی مورد آزمون قرار گرفته این است که سیاست انرژی امریکا در سالهای 2011 تا 2022، از طریق افزایش تولید نفت و گاز شیل و تقویت رویکرد نئومرکانتیلیستی در حوزه انرژی این کشور، روند نزدیک شدن دو کشور چین و عربستان به یکدیگر با محوریت بخش نفت و تلاش پکن – ریاض برای گسترش همکاری ها به سایر حوزه ها را تقویت کرده است. یافته مقاله حاکی از آن است که همکاری های چین و عربستان با ملاحظه حساسیت های ایالات متحده به این روابط، در آینده نیز گسترش بیشتری پیدا خواهد کرد.
روابط بین الملل
غلامعلی چگنی زاده؛ سعید شکوهی
چکیده
فهم و برداشت تصمیمگیران از رویدادها به اندازه و چهبسا بیشتر از خود آن رویدادها اهمیت دارد. فارغ از واقعیت ماجرا نخبگان در نتیجه برداشتهای خود رفتار میکنند. از همینرو نقش عوامل شناختی و ذهنی در رفتار بازیگران بسیار حائز اهمیت است. در این پژوهش به این مسأله پرداخته شده است که نخبگان چینی چه برداشت و فهمی از سیاستها و نیات امریکا ...
بیشتر
فهم و برداشت تصمیمگیران از رویدادها به اندازه و چهبسا بیشتر از خود آن رویدادها اهمیت دارد. فارغ از واقعیت ماجرا نخبگان در نتیجه برداشتهای خود رفتار میکنند. از همینرو نقش عوامل شناختی و ذهنی در رفتار بازیگران بسیار حائز اهمیت است. در این پژوهش به این مسأله پرداخته شده است که نخبگان چینی چه برداشت و فهمی از سیاستها و نیات امریکا نسبت به کشورشان دارند. در مرحله بعد، تأثیر این برداشت بر روابط دوجانبه بررسی میشود. برای واکاوی این موضوع از چارچوب مفهومی مربوط به نقش برداشتها در سیاست بینالملل بهره گرفته شده است. روش تحلیل محتوای کیفی جهتدار نیز برای واکاوی و رمزگشایی دیدگاه نخبگان چینی بکار بسته شده است. یافتههای پژوهش حاکی از آن است که نخبگان چینی، امریکا را دشمن اصلی خود، دشمن هویتی خود، رقیب اصلی خود در حوزههای فناوری و اقتصادی و چالشگر قدرت و نفوذ چین در منطقه میپندارند. از نظر آنان، هدف اصلی امریکا جلوگیری از قدرتیابی و روند روبهرشد چین است. این برداشتها سبب شده است سیاست چین نسبت به امریکا در سالهای اخیر قاطعانهتر، تهاجمیتر و انتقادیتر شود.
روابط بین الملل
حسین دلاور؛ رشید رکابیان
چکیده
درک مقامات چین از شرایط بین المللی پساجنگ سرد، به اتخاذ الگویی رفتاری جهت کاهش شکاف قدرت بدون برانگیختن حساسیتهای بینالمللی در مورد چین منجر شد. از اینرو واکنش چین اتخاذ دو دستور کار در حوزه داخلی و جهانی جهت پاسخگویی به این الزامات بوده است. متأثر از این امر، یکی از مهمترین موضوعاتی که دانشپژوهان را به مباحثه واداشته، پیامدهای ...
بیشتر
درک مقامات چین از شرایط بین المللی پساجنگ سرد، به اتخاذ الگویی رفتاری جهت کاهش شکاف قدرت بدون برانگیختن حساسیتهای بینالمللی در مورد چین منجر شد. از اینرو واکنش چین اتخاذ دو دستور کار در حوزه داخلی و جهانی جهت پاسخگویی به این الزامات بوده است. متأثر از این امر، یکی از مهمترین موضوعاتی که دانشپژوهان را به مباحثه واداشته، پیامدهای این الگوی توازنبخشی برای محافل تصمیمگیری دولت ها بویژه دولت برتر و نظم بینالملل بوده است. پرسش اصلی آن است که الگوی رفتاری چین چه پیامدها و چالشهایی برای آمریکا و نظم بینالملل ساختاری به همراه دارد؟ فرضیه آن است که الگوی رفتاری چین شرایط پیچیدهای بر سیاست کلی ایالات متحده در قبال چین به همراه داشته است. این به عدم قطعیتهایی که در هر تلاشی برای پیشبینی پیامدهای ظهور چین وجود دارد، اشاره میکند که چالشهایی برای سیاستگذاران در انتخاب سیاست «مهار» یا «تعامل» ایجاب میسازد. این الگوی رفتاری همچنین بعنوان علت تغییر ساختار نظام بینالملل و شکلدهی به نظم دوقطبی چین_ آمریکا دیده میشود. مقاله از روش تحقیق تاریخی با رویکرد توصیفی- تحلیلی و روش تبیینی بهره می گیرد.
روابط بین الملل
مجید رضا مومنی؛ نرگس خانگل زاده سنگرودی
چکیده
هند و چین بعنوان دو قدرت نوظهور اسیایی همواره کوشش نمودهاند تا از رهگذر دیپلماسی عمومی، مراودات خود را با کشورهای عرب حوزه خلیج فارس بسط دهند که این مهم میتواند بسترساز تحقق اهداف سیاست خارجی این دوکشور باشد. از اینروی این پژوهش میکوشد به این پرسش اساسی بپردازد که وجوه افتراق و اشتراک دیپلماسی عمومی هند و چین در کشورهای ...
بیشتر
هند و چین بعنوان دو قدرت نوظهور اسیایی همواره کوشش نمودهاند تا از رهگذر دیپلماسی عمومی، مراودات خود را با کشورهای عرب حوزه خلیج فارس بسط دهند که این مهم میتواند بسترساز تحقق اهداف سیاست خارجی این دوکشور باشد. از اینروی این پژوهش میکوشد به این پرسش اساسی بپردازد که وجوه افتراق و اشتراک دیپلماسی عمومی هند و چین در کشورهای عرب حوزه خلیج فارس بین سالهای 2001-2021 کدامند؟ فرضیه این است که اهمیت مفهوم و جایگاه دیپلماسی عمومی به منظور پیشبرد اهداف سیاست خارجی و نفوذ بیشتر در منطقه و همچنین کاربرد زبان، ادبیات و فرهنگ از وجوه اشتراک دو کشور محسوب میشود، در حالیکه وجوه افتراق در روشهای اعمال دیپلماسی عمومی مشتمل بر صنعت فیلمسازی، موسسه کنفوسیوس، فعالیت دیاسپوریک، ابتکار کمربند– راه میباشد. این پژوهش از روش مقایسهای استفاده نموده تا وجوه افتراق و اشتراک دیپلماسی عمومی هند و چین در حوزه کشورهای عرب خلیج فارس احصا و تحلیل شود. یافتههای پژوهش حاکی از آن است که دیپلماسی عمومی بعنوان ابزاری در راستای منافع ملی، همواره مورد توجه دو کشور چین و هند بوده است که شناخت این مسئله بنا بر اصل سیاست همسایگی برای جمهوری اسلامی ایران حائز اهمیت میباشد.
مجید شرفخانی؛ رحمت حاجی مینه؛ محمدرضا دهشیری
چکیده
از دوران مرکانتالیسم به بعد تجارت بینالمللی همواره عرصه رقابت ژئوپلیتیک بوده و نظم بینالمللی تکقطبی ایالات متحده که پس از پایان جنگ سرد ظهور یافت، اساساً معماری امنیتی ویژهای در منطقه استراتژیک خاورمیانه ایجاد نمود تا این کشور بتواند وضعیت موجود را به نفع خود حفظ نموده و سایر قدرتها ناگزیر بین دو گزینه فعالیت در چارچوب ...
بیشتر
از دوران مرکانتالیسم به بعد تجارت بینالمللی همواره عرصه رقابت ژئوپلیتیک بوده و نظم بینالمللی تکقطبی ایالات متحده که پس از پایان جنگ سرد ظهور یافت، اساساً معماری امنیتی ویژهای در منطقه استراتژیک خاورمیانه ایجاد نمود تا این کشور بتواند وضعیت موجود را به نفع خود حفظ نموده و سایر قدرتها ناگزیر بین دو گزینه فعالیت در چارچوب و یا به چالش کشیدن آن، یکی را برگزینند. با توجه به اینکه رقابت ایالات متحده و چین یکی از ویژگیهای تعیینکننده نظم بینالمللی قرن بیست و یکم میباشد لذا این موضوع در قالب مصونسازی استراتژیک تحت ساختار زنجیره ارزش جهانی مورد بررسی قرار گرفته است. پرسش اصلی این است که راهبرد اقتصادی چین در رقابت با امریکا در خاورمیانه چیست؟ فرضیه پژوهش به این صورت است که راهبرد اقتصادی چین در رقابت با آمریکا در خاورمیانه، نفوذ هدفمند از طریق مؤثرترین بخشهای زنجیره ارزش جهانی است. یافتههای پژوهش بر اساس روش تبیینی- تحلیلی آن است که در نگاه خاورمیانهای، چین با توجه به تلاش ایالات متحده برای تشکیل جبهه تجاری یکپارچه برای مقابله با دولتی این کشور و به منظور کاهش ریسک امنیت انرژی خود، توجه به امنیت فناوری را با هدف قرار دادن رشد در سلسلهمراتب زنجیره ارزش و کسب جایگاه در عالیترین سطوح آن مدنظر قرار داده است.
میترا راه نجات؛ تیرداد تقی پور جاوی
چکیده
نظم، نفت و اسلحه سه عامل اصلی در تعیین معادلات بوده است که سبب حضور پیوسته قدرتهای بزرگ فرامنطقهای در غرب اسیا شده است. علیرغم تفاوتهای مهم میان چین و اتحادیه اروپا، هر دو شریک استراتژیک یکدیگر هستند. با توجه به حضور چین و اتحادیه اروپا در منطقه غرب اسیا، این پرسش مطرح میشود که منافع اقتصادی چین و اتحادیه اروپا در این منطقه ...
بیشتر
نظم، نفت و اسلحه سه عامل اصلی در تعیین معادلات بوده است که سبب حضور پیوسته قدرتهای بزرگ فرامنطقهای در غرب اسیا شده است. علیرغم تفاوتهای مهم میان چین و اتحادیه اروپا، هر دو شریک استراتژیک یکدیگر هستند. با توجه به حضور چین و اتحادیه اروپا در منطقه غرب اسیا، این پرسش مطرح میشود که منافع اقتصادی چین و اتحادیه اروپا در این منطقه چه تاثیری بر امنیت ملی ایران دارد؟ فرضیه اصلی این است: از آنجا که چین و اتحادیه اروپا هیچگونه رقابت امنیتی ندارند و در عین حال هر دو از بازیگران مهم اقتصادی در سطح جهانی هستند؛ در فضای تحریمهای گسترده امریکا علیه ایران، تلاقی منافع این دو قدرت فرامنطقهای در غرب اسیا و همسویی آن با منافع قدرتهای رقیب منطقهای ایران، چالشی برای امنیت ملی ایران خواهد بود. این مقاله میکوشد با نگاهی تطبیقی بر مبنای مکتب امنیتی کپنهاگ به پرسش مقاله پاسخ دهد.
حسین دلاور؛ محسن اسلامی؛ سید مسعود موسوی شفائی؛ محمد حسین جمشیدی
چکیده
یکی از مشخصههای بارز شرایط کنونی بینالمللی، رشد چین بعنوان یک قدرت بزرگ است. رشد قدرت چین برای حفاظت از منافع امنیتی به طور مستقیم با موقعیت بینالمللی آمریکا گره خورده است؛ در نتیجه، تعامل راهبردی چین با آمریکا از مسائلی است که درک آن برای وضعیت آینده نظم بینالملل ضروری مینماید. این مقاله به بررسی الگوی رفتاری چین در قبال ...
بیشتر
یکی از مشخصههای بارز شرایط کنونی بینالمللی، رشد چین بعنوان یک قدرت بزرگ است. رشد قدرت چین برای حفاظت از منافع امنیتی به طور مستقیم با موقعیت بینالمللی آمریکا گره خورده است؛ در نتیجه، تعامل راهبردی چین با آمریکا از مسائلی است که درک آن برای وضعیت آینده نظم بینالملل ضروری مینماید. این مقاله به بررسی الگوی رفتاری چین در قبال آمریکا تحت نظم تکقطبی میپردازد. از اینرو پرسش این است که چه الگویی بر سیاست خارجی چین برای پیشبرد منافع و تعاملات راهبردی خود با ایالات متحده در نظم بینالملل کنونی حاکم است؟ یافتههای پژوهش نشان میدهد که به ضرورت درهمتنیدگی قطبیت، عامل اقتصاد و درک تهدید؛ چین جهت پیشبرد منافع و تعاملات راهبردی خود با آمریکا، الگوی رفتاری دوگانه یعنی توانمندیهای داخلی و موازنه نرم خارجی را در پیش گرفته است. مفهوم اول به تداوم تلاشهای اقتصادی در کنار افزایش تواناییهای نظامی اشاره دارد تا قدرت نسبی چین را افزایش دهد. در مفهوم دوم، رفتارهای موازنهطلبانه چین در سطح بینالمللی در برابر آمریکا مورد توجه است. این امر بیشتر از طریق نهادهای چندجانبه و دیپلماسی اقتصادی صورت میگیرد.
سعید میرترابی؛ مهتاب ساری اصلانی
چکیده
همراستا با تحولات ساختاری عمیق در عرصه اقتصاد سیاسی چین، کمکهای خارجی این کشور در سالهای نخست قرن جدید به طیف گستردهای از کشورها بویژه جوامع افریقایی به سرعت افزایش یافته است. این پدیده همانند بسیاری دیگر از پدیدههای مرتبط با "ظهور چین"، مجادلات فکری فراوانی درباره انگیزهها وپیامدهای این تحول برانگیخته است که البته در کشور ...
بیشتر
همراستا با تحولات ساختاری عمیق در عرصه اقتصاد سیاسی چین، کمکهای خارجی این کشور در سالهای نخست قرن جدید به طیف گستردهای از کشورها بویژه جوامع افریقایی به سرعت افزایش یافته است. این پدیده همانند بسیاری دیگر از پدیدههای مرتبط با "ظهور چین"، مجادلات فکری فراوانی درباره انگیزهها وپیامدهای این تحول برانگیخته است که البته در کشور ما هنوز مورد توجه قرار نگرفته است. در همین راستا این مقاله، صرف نظر از موضوع پیامدهای این تحول، زمینهها و علل آن را با رجوع به انگیزههای پکن به عنوان کمک دهنده و نیازهای جوامع افریقایی به عنوان کمک گیرنده در چارچوب پرسش اصلی خود مورد بررسی قرار داده است. فرضیهای که مقاله به روش توصیفی- تبیینی مورد آزمون قرار داده این است که افزایش سریع کمکهای خارجی چین به کشورهای افریقایی در سالهای اخیر، در درجه نخست ناشی از الزامات بینالمللی پاسخگویی به تحولات ساختاری در اقتصاد سیاسی داخلی چین و درجه دوم همسویی نیازهای جوامع افریقایی با انگیزههای ارائه کمک خارجی پکن است. با این حساب میتوان پیشبینی کرد حضور چین در قاره غنی، در سالهای آتی همچنان افزایش خواهد یافت و کمک خارجی به عنوان یکی از روشهای عمده زمینهسازی برای حضور گستردهتر همچنان مورد توجه مقامهای پکن خواهد بود.
علیرضا کوهکن؛ مصطفی مالکی
چکیده
جهان پساکرونا تحت تأثیر ملیگرایی سیاسی و اقتصادی، رقابت در تولید و توزیع واکسن و تقویت گفتمان جدید نظم جهانی با تحولات جدیدی روبرو است. مطالعه تأثیر متقابل این تحولات بر برنامه آلمان در ریاست دورهای بر شورای اتحادیه اروپا در نیمه دوم 2020، به عنوان نخستین سیاست برنامهریزی شده اروپایی پس از کرونا، در فهم اثرات این پدیده ضروری ...
بیشتر
جهان پساکرونا تحت تأثیر ملیگرایی سیاسی و اقتصادی، رقابت در تولید و توزیع واکسن و تقویت گفتمان جدید نظم جهانی با تحولات جدیدی روبرو است. مطالعه تأثیر متقابل این تحولات بر برنامه آلمان در ریاست دورهای بر شورای اتحادیه اروپا در نیمه دوم 2020، به عنوان نخستین سیاست برنامهریزی شده اروپایی پس از کرونا، در فهم اثرات این پدیده ضروری است. بررسی محتوایی اظهارات مقامات آلمان و برنامههای آنها در حوزههای مختلف بویژه اقتصادی و سیاست خارجی، نگارندگان این مقاله را در پاسخ به این پرسش اصلی یاری میکند که «بحران کرونا چگونه و چه تأثیراتی بر ریاست دورهای آلمان بر شورای اروپا گذاشته است؟» این پژوهش از نوع کیفی و با استراتژی قیاسی است و با بررسی تغییرات صورت گرفته در برنامه مدیریت اروپایی آلمان به این نتیجه رسیده که این کشور درصدد است از «مدیریت بحران کرونا» در دوره ریاست به عنوان فرصتی برای ترمیم و تقویت رهبری اقتصادی و اخلاقی خود و تقویت جایگاه سیاسی خود در صحنۀ بینالملل در دوران پساکرونا استفاده کند. جمهوری اسلامی میتواند از این فرصت برای مدیریت سیاستهای ضدایرانی قدرتهای اروپایی و شکل دادن به همکاری موثر چندجانبه و کاهش انتقاد از نقش منطقهای ایران استفاده کند.
احسان فلاحی؛ نوذز شفیعی
چکیده
چین از اوایل دهه 1980 برای مصون ماندن از پیامد بحرانهای بینالمللی به سیاست خارجی کمهیاهو روی آورده است. بر این مبنا بیجینگ در عین همسویی با روسیه و ایران در بحران سوریه، مایل به پرهیز از تنش با طرفهای مقابل نیز بوده است. لذا رفتار چین در سوریه به نوعی در مقابل ...
بیشتر
چین از اوایل دهه 1980 برای مصون ماندن از پیامد بحرانهای بینالمللی به سیاست خارجی کمهیاهو روی آورده است. بر این مبنا بیجینگ در عین همسویی با روسیه و ایران در بحران سوریه، مایل به پرهیز از تنش با طرفهای مقابل نیز بوده است. لذا رفتار چین در سوریه به نوعی در مقابل آمریکا و متحدانش قرار دارد؛ اما این به معنای ورود چین به رقابتهای ژئوپلیتیکی نیست. اگرچه بیجینگ بهطور مستقیم درگیر بحران سوریه نشده است اما درصدد کسب جایگاه اقتصادی مناسب در دوران پسابحران است. دستیابی به هدف مذکور نیازمند یک الگوی رفتاری ویژه است. از اینرو جای پرسش است که رویکرد چین در بحران سوریه چگونه بوده است؟ و نقش این کشور در سوریه پسابحران چگونه خواهد بود؟ در چارچوب نظریۀ موازنه نرم و با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی این فرضیه بررسی شده است که «چین بهطور غیرمستقیم به موزانه قوا در سوریه کمک کرده است. اما بیجینگ بیش از اینکه نگران سرنوشت سیاسی و ژئوپلیتیکی سوریه باشد درصدد تقویت جایگاه اقتصادی خود در سوریۀ پسابحران است.» شواهد حاصل از این پژوهش نشان از تقویت جایگاه احتمالی چین در سوریه پسابحران دارد.
معصومه رادگودرزی؛ عسگر صفری
چکیده
از سال 1945 به بعد، غرب و بویژه ایالات متحده آمریکا منافع جهانی خود را از طریق ایجاد و حفظ نهادهای اقتصادی بینالمللی، سازمانهای امنیتی منطقهای و ترویج هنجارهای سیاسی لیبرال که بهعنوان نظم بینالمللی لیبرال شناخته میشود پیگیری کرده است. بااین همه، در سالهای اخیر قدرتیابی کشورهایی مانند چین و ناتوانی ...
بیشتر
از سال 1945 به بعد، غرب و بویژه ایالات متحده آمریکا منافع جهانی خود را از طریق ایجاد و حفظ نهادهای اقتصادی بینالمللی، سازمانهای امنیتی منطقهای و ترویج هنجارهای سیاسی لیبرال که بهعنوان نظم بینالمللی لیبرال شناخته میشود پیگیری کرده است. بااین همه، در سالهای اخیر قدرتیابی کشورهایی مانند چین و ناتوانی غرب و بویژه ایالات متحده آمریکادر مدیریت مسائل جهانی منجر به این مباحث شده است که چه آیندهای را میتوان برای نظم بینالمللی لیبرال متصور بود و آیا باید منتظر جایگزینی نظم لیبرال بود؟ باهدف ارزیابی وضعیت فعلی نظم بینالمللی و نقشآفرینی بازیگرانی مانند چین این مقاله تلاش دارد به این پرسش پاسخ دهد که چین چه نگاهی به نظم بینالمللی لیبرال دارد و اقدامات این کشور در زمینه نهادسازیهای منطقهای از جمله در آسیای مرکزی را چگونه باید تفسیر کرد؟ یافتههای پژوهش نشان داد که علیرغم گسترش تنش میان چین و غرب، نگاه چین به نظم لیبرالی نگاه اصلاحگرا است و نهادسازی منطقهای چین از جمله در آسیای مرکزی در قالب ابتکاراتی چون یک کمربند–یک راه نیز از این منظر قابل تفسیر است.
شایان جوزانی کهن؛ شاهین جوزانی کهن؛ محمدرضا دهشیری
چکیده
چینبادارابودنقدرتاقتصادیچشمگیر،زیرساختهاوتجهیزاتنظامی گسترده،قدرتسیاسیوتأثیرگذاریبرکشورهایمنطقهاسیایشرقی،بیشترینظرفیترا برایزیرسئوالبردنسیاستهایایالاتمتحده،درمنطقهاسیایشرقیدارد.درسالهایاخیرنوسازینظامی چیندرکناررشداقتصادیاینکشورتداومیافتهاست. کاهشتمرکزایالات متحدهبرمنطقهاسیایشرقیدردورانریاستجمهوری«جورجدبلیوبوش»،موجبگسترشنفوذچیندرمنطقهاسیایشرقیوافزایشمنافعوتعاملاتگستردهاقتصادیباکشورهایمنطقهشد. ...
بیشتر
چینبادارابودنقدرتاقتصادیچشمگیر،زیرساختهاوتجهیزاتنظامی گسترده،قدرتسیاسیوتأثیرگذاریبرکشورهایمنطقهاسیایشرقی،بیشترینظرفیترا برایزیرسئوالبردنسیاستهایایالاتمتحده،درمنطقهاسیایشرقیدارد.درسالهایاخیرنوسازینظامی چیندرکناررشداقتصادیاینکشورتداومیافتهاست. کاهشتمرکزایالات متحدهبرمنطقهاسیایشرقیدردورانریاستجمهوری«جورجدبلیوبوش»،موجبگسترشنفوذچیندرمنطقهاسیایشرقیوافزایشمنافعوتعاملاتگستردهاقتصادیباکشورهایمنطقهشد. بارویکارامدناوباماواتخاذسیاست "چرخشبهسویاسیا"اختلافاتواشنگتنوپکنافزایشیافت. درپاسخبهاینسئوالکه«اختلافاتموجودبینچینوایالات متحدهچهتأثیریبرروابطدوکشورگذاشتهاست؟»نگارندگانمعتقدندکهاختلافاتسیاسی،اقتصادیوامنیتی -نظامیبویژهدردورهریاستجمهوریاوباماموجب افزایشتنشدر منطقه و روابط بینالمللی دوکشوردرحوزههایاقتصادی،سیاسیوامنیتی- نظامیشد. دراینمقالهاختلافاتمیانچینوایالات متحدهدرسهزمینهسیاسی،اقتصادیوامنیتی،تبیین میشود که موجبافزایشتنشدرروابطدوکشورنیز شده است.
فریبرز ارغوانی پیرسلامی؛ مرتضی اسماعیلی؛ ابوذر بهزادی آقایی
دوره 4، شماره 15 ، اسفند 1394، ، صفحه 95-124
چکیده
تحولات عملی و نظری در عرصه سیاست بینالمللی با ایجاد تغییر در دستورکار سیاست خارجی کشورها باعث شد تا مناطق با ویژگیهای متنوع خود موردتوجه قدرتهای فرامنطقهای قرار گیرد. این مقاله با تمرکز موضوعی بر منطقه امریکای لاتین و طرح این سؤال که نوع رویکرد و اهداف چین و ایران در افزایش تعامل با این منطقه که حوزه نفوذ سنتی و ژئوپلیتیک امریکا ...
بیشتر
تحولات عملی و نظری در عرصه سیاست بینالمللی با ایجاد تغییر در دستورکار سیاست خارجی کشورها باعث شد تا مناطق با ویژگیهای متنوع خود موردتوجه قدرتهای فرامنطقهای قرار گیرد. این مقاله با تمرکز موضوعی بر منطقه امریکای لاتین و طرح این سؤال که نوع رویکرد و اهداف چین و ایران در افزایش تعامل با این منطقه که حوزه نفوذ سنتی و ژئوپلیتیک امریکا نیز محسوب میشود دارای چه تفاوتها و تشابهاتی است با تکیه بر روشی مقایسهای بر این نظر است که باوجود اشتراک نظر تهران و بیجینگ در انتقاد از نظم موجود بینالمللی چینیها راه گسترش نفوذ خود را در امریکای لاتین با شناخت نیازهای متقابل اقتصادی خود و منطقه دیده و این در حالی است که نگرش ایران در این منطقه با توجه به جهتگیریهای سیاست خارجی غالباً اولویت مسائل سیاسی – امنیتی را در نظر دارد. بررسی ظرفیتها و جذابیتهای امریکای لاتین و نوع نگاه ایالات متحده امریکا به آن در راستای شناخت دلایل رویکرد کشورهای منطقه به قدرتهای فرامنطقهای و بررسی بنیانهای راهبردی و روندهای روابط ایران و چین بهویژه در دوران ریاست جمهوری احمدینژاد در ایران و هو جینتائو در چین بخشهای این مقاله در راستای تأیید این ادعاست.
حسین سلیمی؛ لیلا رحمتی پور
دوره 3، شماره 11 ، اسفند 1393، ، صفحه 129-160
چکیده
ایالات متحده آمریکا به عنوان تنها قدرت بزرگ برجای مانده از دوران پس از جنگ جهانی دوم و جنگ سرد؛ همواره تلاش داشته است هژمونی خود را در جهان تثبیت نموده و دیگران را وادار به تسلیم و پذیرش نظم موردنظر خود سازد. از این روی رشد و توسعه اقتصادی و کنترل منابع انرژی جهان به ویژه منابع موجود در منطقه خلیج فارس نیز از ملزومات تثبیت و ابقای ...
بیشتر
ایالات متحده آمریکا به عنوان تنها قدرت بزرگ برجای مانده از دوران پس از جنگ جهانی دوم و جنگ سرد؛ همواره تلاش داشته است هژمونی خود را در جهان تثبیت نموده و دیگران را وادار به تسلیم و پذیرش نظم موردنظر خود سازد. از این روی رشد و توسعه اقتصادی و کنترل منابع انرژی جهان به ویژه منابع موجود در منطقه خلیج فارس نیز از ملزومات تثبیت و ابقای هژمونی این کشور در جهان محسوب میشود. از سوی دیگر، با توجه به اینکه این عرصه می تواند به گونهای باشد که در صورت ایجاد ناامنی در این منطقه هژمونی این کشور با چالش مواجه گردد، لذا چندین دهه است که این کشور استراتژی خود را بر کاهش وابستگی به واردات انرژی معطوف ساخته است. چین نیز از جمله قدرت های بزرگی است که تلاش دارد جایگاه خود را در عرصه جهانی ارتقا بخشد و از این رهگذر مسیری که مورد انتخاب رهبران چین واقع شده است، رشد اقتصادی است که این امر به نوبه خود وابستگی این کشور به منابع انرژی خلیج فارس را رقم میزند. بدین ترتیب آنچه که برای چین حائز اهمیت میباشد، امنیت عرضه انرژی است، اما اینکه استراتژیهای متفاوت این دو کشور چه تأثیری بر خلیج فارس خواهد گذاشت، سوالی است که این نوشتار به بررسی آن خواهد پرداخت.
الهه کولایی؛ رضا نیکنام
دوره 3، شماره 11 ، اسفند 1393، ، صفحه 161-182
چکیده
رخدادهای تروریستی 11 سپتامبر 2001، امنیت ایالات متحده در نظام بین الملل را با چالش جدی روبه رو ساخت و آمریکا را وارد جنگهای پرهزینه و طولانی در افغانستان و عراق کرد. سپس بحران های مالی جهانی 2008، به رکود بیسابقه در آن کشور منجر شد. اقتصاد بحران زده آمریکا در وضعیت آسیب پذیرتری نسبت به گذشته قرار گرفت. ...
بیشتر
رخدادهای تروریستی 11 سپتامبر 2001، امنیت ایالات متحده در نظام بین الملل را با چالش جدی روبه رو ساخت و آمریکا را وارد جنگهای پرهزینه و طولانی در افغانستان و عراق کرد. سپس بحران های مالی جهانی 2008، به رکود بیسابقه در آن کشور منجر شد. اقتصاد بحران زده آمریکا در وضعیت آسیب پذیرتری نسبت به گذشته قرار گرفت. از سوی دیگر جایگاه چین در اقتصاد جهانی در این سال ها ارتقا و نفوذ فرامنطقه ای آن کشور توسعه یافت. این نوشتار با به کارگیری نظریه های جابه جایی قدرت بر آن است به این پرسش پاسخ دهد که قدرت یابی چین در اقتصاد سیاسی بین الملل، چه تأثیری بر قدرت ایالات متحده داشته است؟ در این زمینه، نویسندگان به این نتیجه میرسند که قدرت یابی چین افول قدرت مالی ایالات متحده را تشدید کرد، اما از نظر سیاسی و امنیتی تأثیر چندانی بر قدرت ایالات متحده نداشته است و ضعف ایالات متحده بیشتر به اقتصاد کلان آن مربوط می شود.