اقتصاد سیاسی
مالک آوریده؛ علی مختاری؛ علی باقری دولت آبادی
چکیده
آمریکا در سیاست خارجی همواره از تحریم بهعنوان ابزاری غیرانسانی علیه کشورهای غیرهمسو با خود استفاده کرده است. این رویکرد در دوران ریاست جمهوری دونالد ترامپ تشدید شد و حوزههای مالی، بانکی، بیمهای، حملونقل و کشتیرانی را دربرگرفت. سؤال اصلی این است تحریمهای اعمالی دولت ترامپ چه تأثیری بر سرمایه اجتماعی و سیاسی ایران نهاده است؟ ...
بیشتر
آمریکا در سیاست خارجی همواره از تحریم بهعنوان ابزاری غیرانسانی علیه کشورهای غیرهمسو با خود استفاده کرده است. این رویکرد در دوران ریاست جمهوری دونالد ترامپ تشدید شد و حوزههای مالی، بانکی، بیمهای، حملونقل و کشتیرانی را دربرگرفت. سؤال اصلی این است تحریمهای اعمالی دولت ترامپ چه تأثیری بر سرمایه اجتماعی و سیاسی ایران نهاده است؟ فرضیه پژوهش به کاهش سرمایه اجتماعی و سیاسی ایران در دوران تشدید تحریمها اشاره میکند. برای سنجش فرضیه پژوهش از روش توصیفی- تحلیلی، مبتنی بر اسناد و دادههای کتابخانهای، استفادهشده است. یافتههای پژوهش نشان میدهد که تحریمها بر وضع اقتصادی کشور تأثیر منفی برجای گذاشته و افت شاخصهای اقتصادی مثل رشد اقتصادی، افزایش نرخ ارز، تورم و نابرابری نگاه جامعه را بیش از گذشته به امر معیشت و بقا معطوف کرده است. درنتیجه غلبه امر معیشت بر کنش و تفکر، آثار مخربی در حوزههای اجتماعی (اعم از افزایش میزان جرم و جنایت، مهاجرت) فرهنگی (کاهش توجه به سازمانهای مردمنهاد و فعالیتهای هنری و فرهنگی و تولید و مصرف کالاهای فرهنگی) و سیاست (کاهش مشارکت سیاسی، بیتفاوتی نسبت به کنش سیاسی، گسترش اعتراضات، خشونتهای جمعی و بیقانونی) ظهور یافته است.
روابط بین الملل
فریده امانی کیکانلو؛ رضا سیمبر
چکیده
در پی حادثه 11 سپتامبر، آمریکا ذیل عنوان مبارزه علیه تروریسم وارد خاک افغانستان شد. اما بعد از گذشت 20 سال از آغاز حمله به این کشور، با امضای توافق نامه با طالبان در 29 فوریه 2020 متعهد به خروج ازافغانستان شد. از طرفی به دلیل اهمیت تحولات افغانستان برای ایران، هرگونه اقدام آمریکا در این کشور، متوجه امنیت ملی ایران است. هدف این مقاله، بررسی ...
بیشتر
در پی حادثه 11 سپتامبر، آمریکا ذیل عنوان مبارزه علیه تروریسم وارد خاک افغانستان شد. اما بعد از گذشت 20 سال از آغاز حمله به این کشور، با امضای توافق نامه با طالبان در 29 فوریه 2020 متعهد به خروج ازافغانستان شد. از طرفی به دلیل اهمیت تحولات افغانستان برای ایران، هرگونه اقدام آمریکا در این کشور، متوجه امنیت ملی ایران است. هدف این مقاله، بررسی پیامدهای خروج آمریکا از افغانستان و شکلگیری یک خلاء قدرت فرامنطقهای در این کشور است. سوال پژوهش این است که "با خروج آمریکا از افغانستان و حاکمیت مجدد حکومت طالبان چه پیامدهایی برای امنیت ملی ایران بهعنوان همسایه استراتژیکی افغانستان ایجاد شده است"؟ فرضیه مقاله حاضر بدین صورت است: فرایند خروج آمریکا از اول می 2021 از سرزمینهای همجوار ایران پیامد مثبت اما چالش ایجاد یک افغانستان بیثبات تحت حاکمیت طالبان؛ تصادم قرائتهای مختلف از اندیشههای سیاسی اسلام و افزایش فعالیت اندیشههای قومی و تکفیری، ناامنی در مناطق شرقی کشور و کاهش امنیت ملی ایران بهعنوان پیامد منفی باقی بماند. این پژوهش با چارچوب رئالیستی، با روش تبیینی و بر اساس منابع اینترنتی و کتابخانهای نگاشته شده است.
روابط بین الملل
حسین فتاحی اردکانی
چکیده
یازده سپتامبر و حمله آمریکا به عراق و افغانستان زمینههای تغییر در راهبرد کشورهای خاورمیانه را فراهم آورد. عربستان که به لحاظ ماهوی به تأمین امنیت از سوی آمریکا وابسته است، پس از این حوادث به دنبال بازنگری در راهبرد منطقهای و متنوع سازی منابع امنیتی خود برآمد. این تغییر راهبردی به واسطه درک رهبران جدید عربستان از تغییر موازنه قدرت ...
بیشتر
یازده سپتامبر و حمله آمریکا به عراق و افغانستان زمینههای تغییر در راهبرد کشورهای خاورمیانه را فراهم آورد. عربستان که به لحاظ ماهوی به تأمین امنیت از سوی آمریکا وابسته است، پس از این حوادث به دنبال بازنگری در راهبرد منطقهای و متنوع سازی منابع امنیتی خود برآمد. این تغییر راهبردی به واسطه درک رهبران جدید عربستان از تغییر موازنه قدرت از غرب به شرق بوده است. ظهور قدرت-های نوظهوری مثل چین و وابستگیهای سیاسی، اقتصادی و امنیتی متقابل میان کشورهای منطقه و قدرتهای نوظهور، زمینه را برای گذار از جهان تک قطبی به چند قطبی فراهم آورده است. پرسش پژوهش حاضر این است که دلایل تغییر در راهبرد منطقهای عربستان سعودی چیست؟ براساس فرضیه طراحی شده، سه عامل مهم رو به افول نهادن جهان تک قطبی و پایان حمایتگری آمریکا، تلاش روسیه برای بازیابی قدرت فرامنطقهای خود و خیز چین برای تبدیل شدن به یک ابرقدرت جهانی باعث شده تا عربستان ضمن بازنگری در راهبرد منطقهای خود از این فضای ایجاد شده به نفع خود استفاده کرده و در راستای منافع ملی و توسعه سیاسی و اقتصادی روابطش را با همسایگان بهبود بخشد. در نتیجه راهبرد دولت قدرتمند جایگزین راهبرد منطقه قدرتمند با مشارکت و همکاری همسایگان شده است.
مجید شرفخانی؛ رحمت حاجی مینه؛ محمدرضا دهشیری
چکیده
از دوران مرکانتالیسم به بعد تجارت بینالمللی همواره عرصه رقابت ژئوپلیتیک بوده و نظم بینالمللی تکقطبی ایالات متحده که پس از پایان جنگ سرد ظهور یافت، اساساً معماری امنیتی ویژهای در منطقه استراتژیک خاورمیانه ایجاد نمود تا این کشور بتواند وضعیت موجود را به نفع خود حفظ نموده و سایر قدرتها ناگزیر بین دو گزینه فعالیت در چارچوب ...
بیشتر
از دوران مرکانتالیسم به بعد تجارت بینالمللی همواره عرصه رقابت ژئوپلیتیک بوده و نظم بینالمللی تکقطبی ایالات متحده که پس از پایان جنگ سرد ظهور یافت، اساساً معماری امنیتی ویژهای در منطقه استراتژیک خاورمیانه ایجاد نمود تا این کشور بتواند وضعیت موجود را به نفع خود حفظ نموده و سایر قدرتها ناگزیر بین دو گزینه فعالیت در چارچوب و یا به چالش کشیدن آن، یکی را برگزینند. با توجه به اینکه رقابت ایالات متحده و چین یکی از ویژگیهای تعیینکننده نظم بینالمللی قرن بیست و یکم میباشد لذا این موضوع در قالب مصونسازی استراتژیک تحت ساختار زنجیره ارزش جهانی مورد بررسی قرار گرفته است. پرسش اصلی این است که راهبرد اقتصادی چین در رقابت با امریکا در خاورمیانه چیست؟ فرضیه پژوهش به این صورت است که راهبرد اقتصادی چین در رقابت با آمریکا در خاورمیانه، نفوذ هدفمند از طریق مؤثرترین بخشهای زنجیره ارزش جهانی است. یافتههای پژوهش بر اساس روش تبیینی- تحلیلی آن است که در نگاه خاورمیانهای، چین با توجه به تلاش ایالات متحده برای تشکیل جبهه تجاری یکپارچه برای مقابله با دولتی این کشور و به منظور کاهش ریسک امنیت انرژی خود، توجه به امنیت فناوری را با هدف قرار دادن رشد در سلسلهمراتب زنجیره ارزش و کسب جایگاه در عالیترین سطوح آن مدنظر قرار داده است.
حسین دلاور؛ محسن اسلامی؛ سید مسعود موسوی شفائی؛ محمد حسین جمشیدی
چکیده
یکی از مشخصههای بارز شرایط کنونی بینالمللی، رشد چین بعنوان یک قدرت بزرگ است. رشد قدرت چین برای حفاظت از منافع امنیتی به طور مستقیم با موقعیت بینالمللی آمریکا گره خورده است؛ در نتیجه، تعامل راهبردی چین با آمریکا از مسائلی است که درک آن برای وضعیت آینده نظم بینالملل ضروری مینماید. این مقاله به بررسی الگوی رفتاری چین در قبال ...
بیشتر
یکی از مشخصههای بارز شرایط کنونی بینالمللی، رشد چین بعنوان یک قدرت بزرگ است. رشد قدرت چین برای حفاظت از منافع امنیتی به طور مستقیم با موقعیت بینالمللی آمریکا گره خورده است؛ در نتیجه، تعامل راهبردی چین با آمریکا از مسائلی است که درک آن برای وضعیت آینده نظم بینالملل ضروری مینماید. این مقاله به بررسی الگوی رفتاری چین در قبال آمریکا تحت نظم تکقطبی میپردازد. از اینرو پرسش این است که چه الگویی بر سیاست خارجی چین برای پیشبرد منافع و تعاملات راهبردی خود با ایالات متحده در نظم بینالملل کنونی حاکم است؟ یافتههای پژوهش نشان میدهد که به ضرورت درهمتنیدگی قطبیت، عامل اقتصاد و درک تهدید؛ چین جهت پیشبرد منافع و تعاملات راهبردی خود با آمریکا، الگوی رفتاری دوگانه یعنی توانمندیهای داخلی و موازنه نرم خارجی را در پیش گرفته است. مفهوم اول به تداوم تلاشهای اقتصادی در کنار افزایش تواناییهای نظامی اشاره دارد تا قدرت نسبی چین را افزایش دهد. در مفهوم دوم، رفتارهای موازنهطلبانه چین در سطح بینالمللی در برابر آمریکا مورد توجه است. این امر بیشتر از طریق نهادهای چندجانبه و دیپلماسی اقتصادی صورت میگیرد.
علیرضا کوهکن؛ مصطفی مالکی
چکیده
جهان پساکرونا تحت تأثیر ملیگرایی سیاسی و اقتصادی، رقابت در تولید و توزیع واکسن و تقویت گفتمان جدید نظم جهانی با تحولات جدیدی روبرو است. مطالعه تأثیر متقابل این تحولات بر برنامه آلمان در ریاست دورهای بر شورای اتحادیه اروپا در نیمه دوم 2020، به عنوان نخستین سیاست برنامهریزی شده اروپایی پس از کرونا، در فهم اثرات این پدیده ضروری ...
بیشتر
جهان پساکرونا تحت تأثیر ملیگرایی سیاسی و اقتصادی، رقابت در تولید و توزیع واکسن و تقویت گفتمان جدید نظم جهانی با تحولات جدیدی روبرو است. مطالعه تأثیر متقابل این تحولات بر برنامه آلمان در ریاست دورهای بر شورای اتحادیه اروپا در نیمه دوم 2020، به عنوان نخستین سیاست برنامهریزی شده اروپایی پس از کرونا، در فهم اثرات این پدیده ضروری است. بررسی محتوایی اظهارات مقامات آلمان و برنامههای آنها در حوزههای مختلف بویژه اقتصادی و سیاست خارجی، نگارندگان این مقاله را در پاسخ به این پرسش اصلی یاری میکند که «بحران کرونا چگونه و چه تأثیراتی بر ریاست دورهای آلمان بر شورای اروپا گذاشته است؟» این پژوهش از نوع کیفی و با استراتژی قیاسی است و با بررسی تغییرات صورت گرفته در برنامه مدیریت اروپایی آلمان به این نتیجه رسیده که این کشور درصدد است از «مدیریت بحران کرونا» در دوره ریاست به عنوان فرصتی برای ترمیم و تقویت رهبری اقتصادی و اخلاقی خود و تقویت جایگاه سیاسی خود در صحنۀ بینالملل در دوران پساکرونا استفاده کند. جمهوری اسلامی میتواند از این فرصت برای مدیریت سیاستهای ضدایرانی قدرتهای اروپایی و شکل دادن به همکاری موثر چندجانبه و کاهش انتقاد از نقش منطقهای ایران استفاده کند.
عبدالرضا عالیشاهی؛ حسین مسعودنیا؛ یونس فروزان
چکیده
یکی از بحرانهای بزرگی که جهان را در سال 2020 با چالش مواجه نمود، شیوع ویروس کرونا میباشد. ایالات متحده که در ابتدای این بحران، از مصونترین کشورها به شمار میرفت، اندک زمانی بعد در صدر بیشترین مبتلایان قرار گرفت به نحوی که کرونا در حال حاضر به معضلی لاینحل در امریکا مبدل گردیده است. در این مقاله، هدف نویسندگان ارائه پاسخ به این پرسش ...
بیشتر
یکی از بحرانهای بزرگی که جهان را در سال 2020 با چالش مواجه نمود، شیوع ویروس کرونا میباشد. ایالات متحده که در ابتدای این بحران، از مصونترین کشورها به شمار میرفت، اندک زمانی بعد در صدر بیشترین مبتلایان قرار گرفت به نحوی که کرونا در حال حاضر به معضلی لاینحل در امریکا مبدل گردیده است. در این مقاله، هدف نویسندگان ارائه پاسخ به این پرسش است که مهمترین دلایل ناتوانی ترامپ در کنترل ویروس کرونا در آمریکا چیست؟ و محتملترین پیامدهای این مسئله کدامند؟ فرضیه نویسندگان با تاکید بر شخصیت مبتنی بر خودشیفتگی ترامپ نشان میدهد که بهزعم وی، شیوع کرونا درآمریکا مبتنی بر دسیسههای چین، سازمان جهانی بهداشت و کارکردهای ضعیف دولت قبلی در آمریکا بوده است. یافتههای مقاله که با بهرهگیری از تئوری توطئه، منابع مکتوب و مجازی و روش تحلیلی - توصیفی میباشد نشان میدهند که دلایل اصلی این مسئله را میتوان به ناکارآمدی سیاستهای اقتصادی ترامپ در قبال چین، سیاستهای ناکارآمد مرتبط با سازمان جهانی بهداشت و ضعف قوانین اتخاذ شده از سوی ترامپ در قبال قوانین بهداشتی جامعه آمریکا دانست. پیامدهای این مسئله را میتوان وقوع یک بحران عظیم اقتصادی در آمریکا، تشدید تنشها با چین و شکست در انتخابات ریاست جمهوری آینده دانست.
فرزاد رستمی؛ قدرت احمدیان؛ حمیدرضا کریمی
چکیده
ایالات متحده آمریکا و اتحادیه اروپا دو کنشگر مهم در عرصه جهانیاند که از نقشی تأثیرگذار در معادلات بینالمللی برخوردارند و برخورد منافع آنها با یکدیگر طبیعی به نظر میرسد. اما به قدرت رسیدن دونالد ترامپ در آمریکا اختلافنظرهای بین بروکسل و واشنگتن را تشدید کرده است. در این میان توافق هستهای ایران و 1+5 که از یک سو مورد حمایت اروپا ...
بیشتر
ایالات متحده آمریکا و اتحادیه اروپا دو کنشگر مهم در عرصه جهانیاند که از نقشی تأثیرگذار در معادلات بینالمللی برخوردارند و برخورد منافع آنها با یکدیگر طبیعی به نظر میرسد. اما به قدرت رسیدن دونالد ترامپ در آمریکا اختلافنظرهای بین بروکسل و واشنگتن را تشدید کرده است. در این میان توافق هستهای ایران و 1+5 که از یک سو مورد حمایت اروپا و از سوی دیگر مورد خشم ترامپ قرار دارد. آینده مبهمی را پیش روی خود میبیند. سعی این مقاله، پاسخگویی به این سوال است که چه سناریویی در مواجهه با این موضوع میتواند در دستور کار اتحادیه اروپا قرار گیرد؟ در پاسخ به این سوال، ضمن بررسی دیدگاه اروپایی و دیدگاه آمریکاییِ مقابل آن، چهار سناریو بررسی شد که عبارت اند از: سناریوی اول؛ دور شدن اتحادیه اروپا و ایالات متحده و واگرایی در روابط فراآتلانتیک، سناریوی دوم؛ همنوایی و همسویی با ایالات متحده، سناریوی سوم؛ متقاعد کردن ترامپ به حفظ برجام ضمن تعهد به همگرایی در روابط فراآتلانتیک و سناریوی چهارم؛ سیاست کجدار و مریز اروپا و آمریکا در دوره ترامپ. روش تحقیق در این مقاله سناریونویسی در چارچوب نظریه بازیها است.
میترا راه نجات؛ حسن کبیری
چکیده
آذربایجان از جمله کشورهای قفقاز جنوبی است که به دلیل ویژگیهای خاص ژئوپلتیکی و ژئواکونومیکی برای ایران از اهمیت خاصی برخوردار است. علیرغم وجود زمینههای متعدد همگرایی میان ایران و آذربایجان، بیشتر شاهد واگرایی میان دو کشور بودهایم. پرسش این است که در فاصله زمانی 2000 تا 2016 چه عواملی بر واگرایی روابط ایران و آذربایجان مؤثر بوده ...
بیشتر
آذربایجان از جمله کشورهای قفقاز جنوبی است که به دلیل ویژگیهای خاص ژئوپلتیکی و ژئواکونومیکی برای ایران از اهمیت خاصی برخوردار است. علیرغم وجود زمینههای متعدد همگرایی میان ایران و آذربایجان، بیشتر شاهد واگرایی میان دو کشور بودهایم. پرسش این است که در فاصله زمانی 2000 تا 2016 چه عواملی بر واگرایی روابط ایران و آذربایجان مؤثر بوده است؟ فرضیه عبارت است از عمده عوامل موثر بر واگرایی روابط دو کشور را باید در قالب عوامل اقتصادی و امنیتی و سیاسی جستوجو کرد که توسط بازیگران منطقهایی و فرامنطقهایی بهعنوان یک ابزار نفوذ جهت محدود کردن دامنه نفوذ ایران در منطقه و تهدید بر ضد ایران استفاده شده است. این مقاله با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی و بر اساس دادههای معتبر اسنادی و آرشیوی درصدد است عوامل واگرایی روابط دو کشور را تجزیهوتحلیل کند تا نشانههای فرصت برای سیاست خارجی ایران را از درون این تهدیدات شناسایی کند.
جلیل بیات؛ محسن اسلامی
چکیده
در هفدهم دسامبر ۲۰۱۴ خبر از سرگیری روابط امریکا و کوبا به مهمترین خبر سیاسی جهان در طول چند دهه اخیر تبدیل شد. در این میان برخی پژوهشگران از امکان تکرار این تجربه برای روابط ایران - امریکا سخن گفتند. وجود برخی شباهتها میان ایران و کوبا همچون حکومتهای انقلابی، امریکاستیزی، تحت تحریم قرار گرفتن از سوی امریکا این گزاره را تقویت میکند. ...
بیشتر
در هفدهم دسامبر ۲۰۱۴ خبر از سرگیری روابط امریکا و کوبا به مهمترین خبر سیاسی جهان در طول چند دهه اخیر تبدیل شد. در این میان برخی پژوهشگران از امکان تکرار این تجربه برای روابط ایران - امریکا سخن گفتند. وجود برخی شباهتها میان ایران و کوبا همچون حکومتهای انقلابی، امریکاستیزی، تحت تحریم قرار گرفتن از سوی امریکا این گزاره را تقویت میکند. پرسش این است که آیا کاربرد الگوی تنشزدایی امریکا - کوبا در روابط ایران و امریکا امکانپذیر است؟ پاسخ سوال پژوهش این است که با توجه به برخی تفاوتها میان ایران و کوبا در سطح سیستمیک مانند فشارهای منطقهای و بینالمللی متفاوت و در سطح واحد مانند جایگاه متفاوت دو کشور در نظام بینالملل، ادراک متفاوت رهبران دو کشور نسبت به امریکا، ارتباط متفاوت جوامع دو کشور با جامعه امریکا؛ امکان کاربرد الگوی تنشزدایی امریکا - کوبا در روابط ایران و امریکا وجود ندارد. رویکرد این مقاله توصیفی - تحلیلی، روش آن مقایسهای و شیوه گردآوری دادهها کتابخانهای است.
فرزاد رستمی؛ حمیدرضا کریمی
چکیده
طی سالهای اخیر تحولات عمدهای در منطقه خاورمیانه مشاهده شده است که علاوه بر ابعاد بینالمللی، اتحادهای منطقهای را نیز تحت تاثیر قرار داده است. اتحاد عربستان سعودی و ایالات متحده امریکا یکی از این اتحادها است که بر اثر تحولات جدید وجه اختلافی آن آشکار شده است. به علاوه اتهامات علیه عربستان سعودی در حوادث یازده سپتامبر 2001 متغیری ...
بیشتر
طی سالهای اخیر تحولات عمدهای در منطقه خاورمیانه مشاهده شده است که علاوه بر ابعاد بینالمللی، اتحادهای منطقهای را نیز تحت تاثیر قرار داده است. اتحاد عربستان سعودی و ایالات متحده امریکا یکی از این اتحادها است که بر اثر تحولات جدید وجه اختلافی آن آشکار شده است. به علاوه اتهامات علیه عربستان سعودی در حوادث یازده سپتامبر 2001 متغیری با ابعاد بینالمللی است که طی ماههای اخیر با بازگشایی پرونده و بررسی مجدد در کنگره امریکا بهعنوان متغیر تشدید کنندهِ تنش بین دو کشور عمل کرده است.در این پژوهش تلاش میشود این موضوع مورد بررسی قرار گیرد که سیاستهای ایالات متحده در قبال تحولات ذکر شده که منشا آنها در منطقه خاورمیانه است، چه تاثیری بر روابط این کشور و عربستان سعودی گذاشته است؟ فرضیهای این است که سیاستهای ایالات متحده امریکا در قبال تحولات و پویاییهای منطقهای و فرامنطقهای مرتبط با خاورمیانه منجر به واگرایی در روابط عربستان و امریکا بین سالهای 2016-2010 شده است و جنبههای اختلافآمیز و تنشزای آن را مشخص کرده است.
محمد جمشیدی
دوره 4، شماره 15 ، اسفند 1394، ، صفحه 69-94
چکیده
برخلاف فضاسازیهای رسانهای، اسناد رسمی ایالات متحده تصریح دارند که جمهوری اسلامی ایران یک بازیگر عقلانی است و این عقلانیت فرصتی برای اثرگذاری، در مناسبات با تهران، ایجاد مینماید. این درک راهبردی در کنار وضعیت «عدم اطمینان» در خاورمیانه در پی بیداری اسلامی از مبانی شکلدهنده نوع ابزارهای سیاست خارجی آمریکا در قبال ایران، ...
بیشتر
برخلاف فضاسازیهای رسانهای، اسناد رسمی ایالات متحده تصریح دارند که جمهوری اسلامی ایران یک بازیگر عقلانی است و این عقلانیت فرصتی برای اثرگذاری، در مناسبات با تهران، ایجاد مینماید. این درک راهبردی در کنار وضعیت «عدم اطمینان» در خاورمیانه در پی بیداری اسلامی از مبانی شکلدهنده نوع ابزارهای سیاست خارجی آمریکا در قبال ایران، ازجمله تحریم، بوده است. در پی انتخابات ریاست جمهوری و توافق هستهای، واشنگتن با ارزیابی مجدد از میزان کارایی سیاست و ابزارهای خود، الزامات تداوم/ تغییر مسیر را بررسی نموده است. این نوشتار با تمرکز بر تحلیل گفتمان رسمی واشنگتن در این دوره، به دنبال پاسخ به این سوال است که ارزیابی واشنگتن از تهران در پی توافق هستهای چه بوده است و این ارزیابی چه تاثیری بر چشمانداز رقابت راهبردی بین ایران و آمریکا بخصوص در منطقه خواهد داشت. فرضیه نوشتار آنست که در وضعیت جدید، مواجهه بین ایران و آمریکا به سمت الگوی جدید ترکیبی سوق مییابد که از یک سو، مبتنی بر "پیشگیری" از "مسیر" تحقق گزینههای نامتعارف است و از سوی دیگر بر تداوم و تشدید تقابل در سطوح متعارف و نامتقارن استوار است. نهایتا این نوشتار به راهبرد مناسب جهت مدیریت وضعیت در راستای منافع ملی جمهوری اسلامی ایران میپردازد.
مهدی هدایت شهیدانی؛ رمان ولادیمیروویچ پینکفتسف
دوره 4، شماره 12 ، خرداد 1394، ، صفحه 61-85
چکیده
ماهیت پدیده های بین المللی نشان داده است که قدرت های بزرگ در یک ساختار چندجانبه، به موازات همکاری و رقابت، درصدد ثبات معادلۀ قدرت در محیط بین المللی هستند . با وقوع بحران در کشور سوریه نشانه هایی از این نوع روابط میان روسیه و ایالات متحده از سال 2011 مشاهده شده است. مهمترین ویژگیهای این روابط مفاهیمی همچون تشویق، مهار، کناره گیری، ایجاد ...
بیشتر
ماهیت پدیده های بین المللی نشان داده است که قدرت های بزرگ در یک ساختار چندجانبه، به موازات همکاری و رقابت، درصدد ثبات معادلۀ قدرت در محیط بین المللی هستند . با وقوع بحران در کشور سوریه نشانه هایی از این نوع روابط میان روسیه و ایالات متحده از سال 2011 مشاهده شده است. مهمترین ویژگیهای این روابط مفاهیمی همچون تشویق، مهار، کناره گیری، ایجاد توافق و حلوفصل بحران میباشد. در این مقاله برآنیم تا کارکردهای هر یک از این مفاهیم را براساس مدل کنترل بحران جورج مدلسکی مورد بررسی قرار دهیم. سؤال مقاله آن است که مهمترین راهبرد دو قدرت مهم ساختار بین المللی یعنی روسیه و آمریکا نسبت به بحران سوریه چیست؟ یافته های مقاله حاکی از آن است که روسیه و آمریکا، مدیریت بحران یاد شده را در قالبهای تعاملات دوجانبه میان خود و با در نظر گرفتن سایر علاقمند یهای بین المللی دنبال میکنند و در این راستا، تا حدود زیادی به الگوی رقابت و همکاری - به جا مانده از دوران جنگ سرد- نزدیک شدهاند
الهه کولایی؛ رضا نیکنام
دوره 3، شماره 11 ، اسفند 1393، ، صفحه 161-182
چکیده
رخدادهای تروریستی 11 سپتامبر 2001، امنیت ایالات متحده در نظام بین الملل را با چالش جدی روبه رو ساخت و آمریکا را وارد جنگهای پرهزینه و طولانی در افغانستان و عراق کرد. سپس بحران های مالی جهانی 2008، به رکود بیسابقه در آن کشور منجر شد. اقتصاد بحران زده آمریکا در وضعیت آسیب پذیرتری نسبت به گذشته قرار گرفت. ...
بیشتر
رخدادهای تروریستی 11 سپتامبر 2001، امنیت ایالات متحده در نظام بین الملل را با چالش جدی روبه رو ساخت و آمریکا را وارد جنگهای پرهزینه و طولانی در افغانستان و عراق کرد. سپس بحران های مالی جهانی 2008، به رکود بیسابقه در آن کشور منجر شد. اقتصاد بحران زده آمریکا در وضعیت آسیب پذیرتری نسبت به گذشته قرار گرفت. از سوی دیگر جایگاه چین در اقتصاد جهانی در این سال ها ارتقا و نفوذ فرامنطقه ای آن کشور توسعه یافت. این نوشتار با به کارگیری نظریه های جابه جایی قدرت بر آن است به این پرسش پاسخ دهد که قدرت یابی چین در اقتصاد سیاسی بین الملل، چه تأثیری بر قدرت ایالات متحده داشته است؟ در این زمینه، نویسندگان به این نتیجه میرسند که قدرت یابی چین افول قدرت مالی ایالات متحده را تشدید کرد، اما از نظر سیاسی و امنیتی تأثیر چندانی بر قدرت ایالات متحده نداشته است و ضعف ایالات متحده بیشتر به اقتصاد کلان آن مربوط می شود.