سیدرضا موسوی نیا
چکیده
مسئله اصلی در این مقاله معرفی، نقد و آسیبشناسی الگوی امتداد حال در آیندهپژوهی است. عموم مطالعات آیندهپژوهی با تمرکز بر روندها و رویدادهای گذشته و حال و ابتناء تصورات بر گذشته و حال، نااندیشیدهها، آیندههای آشنا و پیشبینی نبوغآمیز را در چرخه آیندهسازی وارد نمیکند. این در حالی است که رقابت، پیچیدگی، تناقض، آشوب، ...
بیشتر
مسئله اصلی در این مقاله معرفی، نقد و آسیبشناسی الگوی امتداد حال در آیندهپژوهی است. عموم مطالعات آیندهپژوهی با تمرکز بر روندها و رویدادهای گذشته و حال و ابتناء تصورات بر گذشته و حال، نااندیشیدهها، آیندههای آشنا و پیشبینی نبوغآمیز را در چرخه آیندهسازی وارد نمیکند. این در حالی است که رقابت، پیچیدگی، تناقض، آشوب، تحولات فزاینده، نقش رو به رشد علم و عدم قطعیت از پیشرانهای اصلی آینده هستند و باعث میشوند محدود کردن آیندهپژوهی به مطالعه روندها، رویدادها و تصورات امروزی با ریسک جدی مواجه شود. با این وجود آیندهپژوهی رایج، امکان آیندهسازی و بدیلهای مختلف در قالب سناریوها را برای دولتها فراهم میکند و از این حیث تکاملیافتهتر از مطالعات تبیینیاست که تنها یک آینده مشخص را پیشبینی میکند. با این مقدمه پرسش پژوهش عبارت است از: الگوی رایج در آیندهپژوهیِ سیاست خارجی دولتها چیست و چه محدودیتهایی بر آن حاکم است؟ در پاسخ این است که: امتدادِ حال،[1] الگوی رایج در آیندهپژوهی رفتار دولتها در سیاست خارجی است. در این الگو اما نقش آیندههای آشنا، پیشبینیهای نبوغآمیز و نااندیشیدهها نادیده گرفته میشوند. الگوی امتداد حال در آیندهپژوهی با مثالی از تحریمهای امریکا علیه ایران تا 2020 نشان داده خواهد شد. روش پژوهش، سناریونویسی مبتنی بر الگوی امتداد حال است.
[1]. Extent Present
محمد آرین منش؛ احمد جوانشیری؛ محسن مدیر شانه چی
مسعود نادری؛ فرزاد رستمی
چکیده
موضوع حقوق بشر از جمله دستاوردهای بنیادین حقوق و روابط بینالملل است. جمهوری اسلامی ایران به عنوان بازیگری با هنجارها و ایدئولوژی متفاوت نسبت به هنجارهای شکل دهنده به حقوق بشر، همواره در معرض اتهامات مختلفی از سوی کنشگران و نهادهای حقوق بشری بوده است. تا جایی که این موضوع از ماهیت حقوقی خارج شده و در چارچوبی امنیتی و سیاسی مطرح شده ...
بیشتر
موضوع حقوق بشر از جمله دستاوردهای بنیادین حقوق و روابط بینالملل است. جمهوری اسلامی ایران به عنوان بازیگری با هنجارها و ایدئولوژی متفاوت نسبت به هنجارهای شکل دهنده به حقوق بشر، همواره در معرض اتهامات مختلفی از سوی کنشگران و نهادهای حقوق بشری بوده است. تا جایی که این موضوع از ماهیت حقوقی خارج شده و در چارچوبی امنیتی و سیاسی مطرح شده است. حال این مقاله در پی آن است که با بررسی پرونده حقوق بشری جمهوری اسلامی ایران و سپس بررسی وضعیت کنونی روی کار آمدن ترامپ، امنیتیشدن این موضوع را در چارچوب مکتب کپنهاگ بررسی کرده و در نهایت به ارائه راهکار در این زمینه بپردازد. بر این اساس پرسش مقاله این است که روند مناقشه حقوق بشری ایران و غرب به چه شکلی در حال پیشروی است. یافتههای موجود نشان میدهد، با توجه به تمایز و تفاوت در هنجارهای شکل دهنده به حقوق بشر میان غرب و جمهوری اسلامی ایران، فرآیند امنیتیسازی حقوق بشر همواره به عنوان اهرمی برای فشار بر ایران و سیاست انزوای آن در محیط بینالمللی در دستور کار قرار خواهد گرفت.
سید عبداله رضوی؛ محمد نصر اصفهانی
چکیده
وابستگی همهجانبه اقتصاد ایران به درآمدهای نفتی موجب گردیده که حفظ سهم بازار و فروش نفت با قیمت بهینه نفت خام به منظور تأمین امنیت اقتصادی کشور از اهمیت بسزایی برخوردار باشد. در این مقاله فرضیه سیاستهای انرژی اتخاذ شده توسط ترامپ که موجب افزایش اثرگذاری راهبردهای دولت آمریکا بر حوزه انرژیهای فسیلی ایران و کاهش سهم بازار آن میگردد، ...
بیشتر
وابستگی همهجانبه اقتصاد ایران به درآمدهای نفتی موجب گردیده که حفظ سهم بازار و فروش نفت با قیمت بهینه نفت خام به منظور تأمین امنیت اقتصادی کشور از اهمیت بسزایی برخوردار باشد. در این مقاله فرضیه سیاستهای انرژی اتخاذ شده توسط ترامپ که موجب افزایش اثرگذاری راهبردهای دولت آمریکا بر حوزه انرژیهای فسیلی ایران و کاهش سهم بازار آن میگردد، مورد بررسی و ارزیابی قرار گرفته است. پرسشاین مقاله آن عبارتست از:«سیاستهای انرژیترامپ چهتأثیریبر امنیت بازارهای نفت ایران گذاشتهاست؟». در این مقاله کانالهای اثرگذاری راهبردهای ترامپ بر بازار نفت ایران مشخص شده است. نتایج این مقاله نشان میدهد سیاستهای اعمالی ترامپ به شدت سهم بازارهای نفت ایران را کاهش داده است. در این راستا، فرصتهای صادرات نفت خام برای عراق، آمریکا، روسیه و عربستان به مشتریان ایران منجر به افزایش سهم بازار این کشورها گردیده است. بازگشت سهم صادرات نفت خام ایران به آسیا و اروپا با متزلزل شدن توافق برجام، موجب از دست رفتن بازارهای صادراتی نفت خام کشور گردیده است. همچنین توافق اخیر کشورهای عضو و غیر عضو اوپک در مورد کاهش حجم تولید نفت، کمک شایانی به گسترش تولید نفت شیل آمریکا و بازارهای صادراتی این کشور نموده است.
مرتضی نیک روش؛ حسن زارعی محمودآبادی
چکیده
در عصر ناصری، تغییرات مهمی در اغلب حوزههای زندگی ایرانیان به وقوع پیوسته است. کانون این تغییرات را باید در عرصه زیست جمعی زرتشتیان ایران و بویژه شهر یزد یافت. زیرا این تغییرات نه فقط عرصه مادی زندگی آنها را در بر میگرفت بلکه شامل سپهر زیست جمعی آنان نیز میشد. مساله اصلی این تحقیق که با روش جامعهشناسی تاریخی انجام شده است توصیف ...
بیشتر
در عصر ناصری، تغییرات مهمی در اغلب حوزههای زندگی ایرانیان به وقوع پیوسته است. کانون این تغییرات را باید در عرصه زیست جمعی زرتشتیان ایران و بویژه شهر یزد یافت. زیرا این تغییرات نه فقط عرصه مادی زندگی آنها را در بر میگرفت بلکه شامل سپهر زیست جمعی آنان نیز میشد. مساله اصلی این تحقیق که با روش جامعهشناسی تاریخی انجام شده است توصیف و توضیح این تغییرات با تأکید بر نقش پارسیان هند است. یافتههای تحقیق نشان میدهدکه از دل پارسیان هند، نخبگانی چند پیدا شدند که بدنبال تحت تأثیر قرار دادن جامعه زرتشتی کشور و پیشبرد تغییرات مد نظرشان بودند. آنها از روشهای گوناگون نظیر: استمداد از انگلیسیها (توجه به ساخت قدرت در عرصه بینالمللی) تطمیع، رشوه، چاپلوسی و تهدید حاکمان وقت (توجه به ساختار قدرت در داخل کشور)، بهرهبرداری از توجه محدود شاهان قاجار به اصلاحات اجتماعی و ابتکارات شخصی خویش استفاده کردند. این نخبگان ابتدا با تأسیس پنجایتها عرصه زیست جمعی زرتشتیان یزد را دگرگون کردند و از این رهگذر توانستند اصلاحات گستردهای را در حوزههای اجتماعی، فرهنگی، آموزشی، محدودیتهای شخصی زرتشتیان و احیای مناسک دینی ایجاد کنند.
مهدی عبدالهی ضیاءالدینی؛ علی مرشدی زاد
چکیده
مسئله اصلی پژوهش تبیین علل ظهور و بروز کنشهای سیاسی قومی در وضعیتهای مختلف حکمرانی در ایران با تاکید بر دیالکتیک دمکراسی و توسعه است که در ضمن آن، وضعیت مطلوب و مساعد تعامل دولت و قومیتها مشخص شده و عملکرد آنان در مقاطع مختلف زمانی سنجیده میشود. روش پژوهش، کیفی از نوع مقایسهای-تاریخی است که از چهارچوب نظری جنبشهای اجتماعی ...
بیشتر
مسئله اصلی پژوهش تبیین علل ظهور و بروز کنشهای سیاسی قومی در وضعیتهای مختلف حکمرانی در ایران با تاکید بر دیالکتیک دمکراسی و توسعه است که در ضمن آن، وضعیت مطلوب و مساعد تعامل دولت و قومیتها مشخص شده و عملکرد آنان در مقاطع مختلف زمانی سنجیده میشود. روش پژوهش، کیفی از نوع مقایسهای-تاریخی است که از چهارچوب نظری جنبشهای اجتماعی چالز تیلی برای تبیین دو شاخص کلان دمکراسی و توسعه و تعیین مولفهها استفاده شده است. به عنوان یافتههای پژوهش باید نتیجه گرفت؛ دوران پیش از انقلاب اسلامی به علّت سیاستهای همگونساز و سرکوبگر، ذیل وضعیت غیردمکراتیک با ظرفیت پایین توسعه و سالهای ابتدایی انقلاب به علّت رویکرد مدارا و تعهدمدار ذیل وضعیت دمکراتیک با ظرفیت پایین قرار میگیرد. در این وضعیتها همواره به علّت ضعف حکومت و یا فقدان سیاست، کنشهای سیاسی قومی خشونتآمیزی اتفاق افتاده است. در دوران پایانی جنگ، دولت سازندگی، دولتهای نهم و دهم و دولت اعتدال به علّت توسعه زیرساختها و ارتقای وضعیت اقتصادی و اجتماعی، ظرفیت حکومت بالا رفته ولی به علّت ضرورت امنیت و مقابله با تجزیهطلبی، سطح دمکراسی کاهش یافته است. در نهایت دوران اصلاحات به عنوان وضعیت بهینه ذیل وضعیت دمکراتیک با ظرفیت بالای توسعه قرار میگیرد.
نجمه کیخا
چکیده
سید جمال الدین اسدآبادی با نگاه جدید به حکمت و ارائه طبقهبندی جدید از علوم، جایگاهی متناسب با روزگار نو برای سیاست تعیین نمود و دگرگونی بزرگی در زمانه خویش ایجاد کرد که تأثیرات آن تا دوره کنونی پابرجاست. از نظر وی حکمت باید به تغییر و حرکت منجر شود و تأثیرات مطلوبی برای جامعه به بار آورد. این پژوهش میکوشد نشان دهد که سید جمال ...
بیشتر
سید جمال الدین اسدآبادی با نگاه جدید به حکمت و ارائه طبقهبندی جدید از علوم، جایگاهی متناسب با روزگار نو برای سیاست تعیین نمود و دگرگونی بزرگی در زمانه خویش ایجاد کرد که تأثیرات آن تا دوره کنونی پابرجاست. از نظر وی حکمت باید به تغییر و حرکت منجر شود و تأثیرات مطلوبی برای جامعه به بار آورد. این پژوهش میکوشد نشان دهد که سید جمال با چه تعریف و نگاهی از حکمت و حکمت سیاسی توانست این تحول را ایجاد نماید. به نظر میرسد او با تقسیمبندی جدید علوم، تبیین جایگاه فلسفه سیاسی و سیاست در دوره معاصر، نقد و بازخوانی کارکردهای حکمت در روزگار نو و ارائه معیارهایی مستدل و برهانی برای تفسیر اجتماعی کارآمد از قرآن چنین کاری را انجام داد.
خسن احمدی؛ حسین هرسیج؛ حمید نساج؛ عباس حاتمی
چکیده
به گفته هانتینگتون، رشد کمی و تحول کیفی طبقه متوسط جدید منجر به توسعه نهادهای مدنی و زدودن نمادهای اقتدارگرایی شده و بدین ترتیب اکثریت لازم برای تغییر سیاسی فراهم میآید. پرسش این است که چرا علیرغم رشد این طبقه در عربستان سعودی و عراق، فرآیند تغییر سیاسی محقق نشده است؟ در چارچوب نظریه گذار و به روش مقایسهای مشخص گردید که هر ...
بیشتر
به گفته هانتینگتون، رشد کمی و تحول کیفی طبقه متوسط جدید منجر به توسعه نهادهای مدنی و زدودن نمادهای اقتدارگرایی شده و بدین ترتیب اکثریت لازم برای تغییر سیاسی فراهم میآید. پرسش این است که چرا علیرغم رشد این طبقه در عربستان سعودی و عراق، فرآیند تغییر سیاسی محقق نشده است؟ در چارچوب نظریه گذار و به روش مقایسهای مشخص گردید که هر دو کشور در رشد نمادهای طبقه متوسط جدید یعنی گسترش آموزش عالی، دیوانسالاری، ارتباطات و درآمد سرانه مشابه هستند. اما به دلیل موانع فرهنگی، ماهیت رانتیر بودن دولت، رابطه حامیپیرو و نقش منفی عامل خارجی، ایفای هرگونه نقش جهت پیشبرد دموکراتیزاسیون از این طبقه سلب شده و آزادسازی تاکتیکی از بالا نیز در صورت عدم تحقق مطالبات دموکراتیک، ممکن است گرایش به تغییرات انقلابی و قیام عمومی را باعث گردد. در عراق نیز بیثباتی سیاسی و ساختارهایی که آمریکاییها پس از فروپاشی رژیم بعثی تحمیل کردهاند باعث شده این طبقه نتواند پویشهای واقعی خود را در ایجاد دموکراسی ایجاد کند. در حالیکه عراق با فروپاشی رژیم صدام حسین، مرحله اول فرآیند گذار یعنی «شکست اقتدارگرایان» طی شده و در مرحله دوم یعنی «تقویت نهادهای دموکراتیک» به سر میبرد، در عربستان در مرحله نخست آن یعنی «شکست اقتدارگرایان» با موانعی جدی روبرو میباشد.
سعید میرترابی؛ مهتاب ساری اصلانی
چکیده
همراستا با تحولات ساختاری عمیق در عرصه اقتصاد سیاسی چین، کمکهای خارجی این کشور در سالهای نخست قرن جدید به طیف گستردهای از کشورها بویژه جوامع افریقایی به سرعت افزایش یافته است. این پدیده همانند بسیاری دیگر از پدیدههای مرتبط با "ظهور چین"، مجادلات فکری فراوانی درباره انگیزهها وپیامدهای این تحول برانگیخته است که البته در کشور ...
بیشتر
همراستا با تحولات ساختاری عمیق در عرصه اقتصاد سیاسی چین، کمکهای خارجی این کشور در سالهای نخست قرن جدید به طیف گستردهای از کشورها بویژه جوامع افریقایی به سرعت افزایش یافته است. این پدیده همانند بسیاری دیگر از پدیدههای مرتبط با "ظهور چین"، مجادلات فکری فراوانی درباره انگیزهها وپیامدهای این تحول برانگیخته است که البته در کشور ما هنوز مورد توجه قرار نگرفته است. در همین راستا این مقاله، صرف نظر از موضوع پیامدهای این تحول، زمینهها و علل آن را با رجوع به انگیزههای پکن به عنوان کمک دهنده و نیازهای جوامع افریقایی به عنوان کمک گیرنده در چارچوب پرسش اصلی خود مورد بررسی قرار داده است. فرضیهای که مقاله به روش توصیفی- تبیینی مورد آزمون قرار داده این است که افزایش سریع کمکهای خارجی چین به کشورهای افریقایی در سالهای اخیر، در درجه نخست ناشی از الزامات بینالمللی پاسخگویی به تحولات ساختاری در اقتصاد سیاسی داخلی چین و درجه دوم همسویی نیازهای جوامع افریقایی با انگیزههای ارائه کمک خارجی پکن است. با این حساب میتوان پیشبینی کرد حضور چین در قاره غنی، در سالهای آتی همچنان افزایش خواهد یافت و کمک خارجی به عنوان یکی از روشهای عمده زمینهسازی برای حضور گستردهتر همچنان مورد توجه مقامهای پکن خواهد بود.
سید حمزه صفوی؛ مجتبی نوروزی
چکیده
با حمله شوروی به افغانستان و به دنبالِ آن استخدام مجاهدین از تمامی جهان در نهایت شکلگیری نطفه القاعده؛ جهان با پدیده جدیدی مواجه و شناخت ذات و ریشههای اقدامات این گروه به اولویتی جدی تبدیل شد. این نوشتار در پی شناخت روند شکلگیری و تحول هویتِ گروهی موسوم به عرب- افغانها بعنوان ریشه شکلگیری القاعده و گروههای بنیادگرای اسلامی ...
بیشتر
با حمله شوروی به افغانستان و به دنبالِ آن استخدام مجاهدین از تمامی جهان در نهایت شکلگیری نطفه القاعده؛ جهان با پدیده جدیدی مواجه و شناخت ذات و ریشههای اقدامات این گروه به اولویتی جدی تبدیل شد. این نوشتار در پی شناخت روند شکلگیری و تحول هویتِ گروهی موسوم به عرب- افغانها بعنوان ریشه شکلگیری القاعده و گروههای بنیادگرای اسلامی میباشد. با تمرکز بر سیر فرایند اقدامات عرب- افغانها در سه مرحله: 1- جهاد علیه ارتش سرخ شوروی؛ 2- آماده شدن برای مقابله با حکومتهای کشورهای اسلامی و 3- حامیان غربی ایشان و جهاد جهانی؛ همچنین با مدنظر قرار دادن مولفههای هویتی در سه وجهِ: اهداف، هنجارهای مشترک و هم ارزیها- تفاوتها؛ به نظر میرسد مراحل گذار در جهاد مقدس و دستورکار القاعده، متاثر از دگردیسی هویتی و تغییر هنجارها باتوجه به تغییر شرایط میباشد. در راستای پاسخگویی به پرسش، عوامل موثر بر شکلگیری و تحول هویتی عرب- افغانها و ارزیابی این فرضیه مورد توجه قرار گرفته است که جهانی شدن و شکلگیری جامعه شبکهای بعنوان متغیر مستقل و عدم توجه به باورهای گروههای مسلمان به شکلگیری هویت مقاومت در بین عرب- افغانها منجر شده است