جامعه شناسی سیاسی
اکبر ذوالفقاری؛ طاها عشایری؛ فاطمه مهتابی
چکیده
بیتفاوتی سیاسی به دلزدگی سیاسی، بیمیلی سیلی، بیکنشی سیاسی و عدم تمایل فرد به مشارکت سیاسی اطلاق میشود. هدف پژوهش، مطالعه عوامل مؤثر بر بیتفاوتی سیاسی دربازه زمانی 1401-1380 است. روش پژوهش از نوع فراتحلیل کمی است که محقق با استفاده از مرور ادبیات و تحقیقات صورت گرفته در بازه زمانی 1380 الی 1401، بیتفاوتی سیاسی با حجم نمونه 11 تحقیق ...
بیشتر
بیتفاوتی سیاسی به دلزدگی سیاسی، بیمیلی سیلی، بیکنشی سیاسی و عدم تمایل فرد به مشارکت سیاسی اطلاق میشود. هدف پژوهش، مطالعه عوامل مؤثر بر بیتفاوتی سیاسی دربازه زمانی 1401-1380 است. روش پژوهش از نوع فراتحلیل کمی است که محقق با استفاده از مرور ادبیات و تحقیقات صورت گرفته در بازه زمانی 1380 الی 1401، بیتفاوتی سیاسی با حجم نمونه 11 تحقیق را شناسایی و آنها را برحسب روش، حجم نمونه، ضرایب همبستگی و سطح معنیداری، جامعه آماری و سال دستهبندی و سازماندهی کرده است. یافتههای تحقیق نشان داد بین عوامل سیاسی (بیاعتمادی سیاسی؛ بیگانگی سـیاسی؛ عدم برخورداری از حقوق شهروندی؛ فـرهنگ سیاسی پایین)، عوامل اجتماعی (قانونگریزی اجتماعی؛ احساس بیعدالت اجتماعی؛ آنومی اجتماعی؛ فقدان شفافیت اجتماعی؛ کیفیت پایین زندگی)، عوامل فرهنگی (مصرف رسانههای جمعی، میزان دینداری؛ آنومی فرهنگی، فردگرایی)، عوامل اقتصادی (محرومیت نسبی، بیکاری، طبقه اجتماعی- اقتصادی) و عوامل جمعیتی (تحصیلات، میزان درآمد و سن) با بیتفاوتی سیاسی رابطه معنیداری دارند. نتایج نشان میدهد بیتفاوتی سیاسی متاثر از عوامل متعدد اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی است که ضرورت دارد برای جلوگیری از بروز این پدیده، زمینههای مشارکت سیاسی شهروندان در امور جامعه از طریق ارتقای پایگاه اجتماعی- اقتصادی افراد، تقویت عزت نفس، احساس کارایی، افزایش اعـتماد سیاسی و اجتماعی، تقویت مولفههای دینداری، برقراری عـدالت اجـتماعی و افزایش رضایت از زنـدگی فراهم شود.
جامعه شناسی سیاسی
رضا صحت منش
چکیده
در دوره صفوی دو عصر متفاوت را میتوان بازشناخت. عصر اول از ابتدا تا عهدنامه صلح زهاب و عصر دوم از عهدنامه صلح زهاب تا سقوط اصفهان به دست افغانها را در بر دارد. در عصر اول، شاهان صفوی گرایشهای جنگاوری بروز دادند؛ اما در عصر دوم، شاهان صفوی آشکارا گرایشهای شرعی نشان دادند و مقامات روحانی در صدر ساختار مذهبی جای گرفتند. پرسش این است ...
بیشتر
در دوره صفوی دو عصر متفاوت را میتوان بازشناخت. عصر اول از ابتدا تا عهدنامه صلح زهاب و عصر دوم از عهدنامه صلح زهاب تا سقوط اصفهان به دست افغانها را در بر دارد. در عصر اول، شاهان صفوی گرایشهای جنگاوری بروز دادند؛ اما در عصر دوم، شاهان صفوی آشکارا گرایشهای شرعی نشان دادند و مقامات روحانی در صدر ساختار مذهبی جای گرفتند. پرسش این است که گرایشهای شرعی و روابط نزدیک شاهان صفوی با مقامات روحانی چگونه سایر وظایف بخصوص وظایف نظامی آنان را تحت تأثیر قرار داد؟ نتایج پژوهش حاکی از آن است که شاهان صفوی در پی صلح زهاب با عثمانی (1049ق)، به دربارنشینی و مجالست با روحانیون و علما، آشکارا به شریعت روی آوردند. نتیجه رویکرد تازه ،مشروعیت شاهان و دربار نزد بخش مذهبی جامعه بود. اما این رویه شاه را از تعادل خارج کرد و عمل نظامی شاه را به شدت کاهش داد. در نتیجه شاهان از وظایف نظامی، سیاسی و کشورداری غفلت نمودند؛ ارتش رها شد، از شمار نفرات آن به شدت کاسته و مشق نظامی به فراموشی سپرده شد. این رویه به مدت چند دهه تداوم داشت و یکی از دلایل سقوط صفویه بود.
روانشناسی سیاسی
محسن برقی؛ سید امیر مسعود شهرام نیا؛ فریبرز محرمخانی؛ سید غلامرضا دوازده امامی
چکیده
اعتراضات اجتماعی متعدد دهه اخیر در کشور ما بیانگر وجود مشکلاتی حل نشده در جامعه است. مشکلاتی که میتوان آنرا از علل هیستریک شدن سوژه ایرانی دانست. پرسش این است که چرا طی دهه اخیر، سوژه ایرانی هیستریک شده و اعتراضش را به شکل عملی نشان میدهد. این مقاله بر اساس نظریات لاکان و با روش توصیفی- تحلیلی به واکاوی این پرسش میپردازد. وی با انتساب ...
بیشتر
اعتراضات اجتماعی متعدد دهه اخیر در کشور ما بیانگر وجود مشکلاتی حل نشده در جامعه است. مشکلاتی که میتوان آنرا از علل هیستریک شدن سوژه ایرانی دانست. پرسش این است که چرا طی دهه اخیر، سوژه ایرانی هیستریک شده و اعتراضش را به شکل عملی نشان میدهد. این مقاله بر اساس نظریات لاکان و با روش توصیفی- تحلیلی به واکاوی این پرسش میپردازد. وی با انتساب عاملیت، به ناخودآگاه بجای اگو سوژه را دارای ابعادی فراتر از فرد انسانی میداند. البته نظریات لاکان صرفا تکنیکهای روانکاوی نیست، بلکه او با طرح مفهوم فانتزی و واقعیت آنامورفیک، نظریاتش را در حوزه اجتماع تا سطح مباحث هستیشناسی ارتقا میدهد. لاکان به دلیل نفی مفهوم ماهیت باورانه از سوژه بشری، بر رابطه آمال فردی و اهداف اجتماعی پرتو تازهای میافکند. نتیجه این بررسی این است که به دلیل نارساییهای مشهود اقتصادی و اجتماعی دهه اخیر، فانتزی ایدئولوژیک بعد از انقلاب کارکرد خود را از دست داده و دیگر سوژه ایرانی را اقناع نمیسازد. از اینرو سوژه ایرانی بهجای رفتار وفق گفتمان ارباب، آنرا به چالش کشیده و خود در صدد ساختن فانتزی جدید میباشد.
روابط بین الملل
سیداصغر کیوان حسینی؛ حبیب اله فدوی
چکیده
اگرچه در دهه ابتدایی انقلاب اسلامی، نشانههایی از «گفتمان آرمانگرایی» در سیاست خارجی ایران وجود داشت، اما متعاقب استقرار دولت سازندگی در سال 1368، بهتدریج قرائن بروز تحول در گفتمان مزبور در جهت تمایل بهسوی اولویتبخشی به اهداف داخلی در برابر اهداف فراملی آشکار شد، آنچه که در قالب کلی «عملگرایی» مورد بحث واقع شده ...
بیشتر
اگرچه در دهه ابتدایی انقلاب اسلامی، نشانههایی از «گفتمان آرمانگرایی» در سیاست خارجی ایران وجود داشت، اما متعاقب استقرار دولت سازندگی در سال 1368، بهتدریج قرائن بروز تحول در گفتمان مزبور در جهت تمایل بهسوی اولویتبخشی به اهداف داخلی در برابر اهداف فراملی آشکار شد، آنچه که در قالب کلی «عملگرایی» مورد بحث واقع شده است. در این میان سیاست امنیتی جمهوری اسلامی نیز با نوآوریهای جدیدی مواجه شد. دگرگونی که محصول شرایط پساجنگ داخلی و تحولات نوظهور منطقهای و بینالمللی بود و نشانههایی از ظرفیت روشنفکرانه متکی به اجماع (نسبی) میان تصمیمگیرندگان را به همراه داشت. پرسش اصلی مقاله عبارت است از: در چارچوب نظام سیاستگذاری امنیتی دولت سازندگی در بازه زمانی 1368 تا 1376، چگونه میان ملاحظات توسعهای و امنیتی ارتباط برقرار شد؟ فرضیه مورد نظر نیز این است که در چارچوب سیاست امنیتی، «توسعه اقتصادی» بهعنوان محوریترین راهبرد سیاست امنیتی دولت سازندگی (1376-1368) قرار گرفت و متناسب با این الگو و نقش ملی، امنیت ملی و توسعه ملی همسان و یکسان تلقی شد. یافته اصلی مقاله نیز اینکه عملگرایی ناظر بر سیاستگذاری امنیتی دولت سازندگی، فراتر از تجربهای تاریخی، به ظرفیتی روشنفکرانه در بطن نظام مدیریتی کلان کشور اشاره دارد که در شرایط بحرانی میتواند دستگیر تصمیمگیرندگان باشد.
تحولات جهان اسلام
زاهد غفاری هشجین؛ محسن کریمی شیرودی
چکیده
افغانستان در دو دهه اخیر از حمله آمریکا در سال 2001 و سقوط طالبان تا تسلط دوباره طالبان در سال 2021، تحولات بسیاری را تجربه کرد. نتیجه این تحولات و بحرانهای سیاسی نهتنها موجب تغییر مناسبات و روندهای گذشته نشده بلکه در نهایت تسلط دوباره طالبان بر افغانستان را در پی داشته است. نظرات زیادی با هدف تبیین این تحولات بیان شده که بخش عمدهای، ...
بیشتر
افغانستان در دو دهه اخیر از حمله آمریکا در سال 2001 و سقوط طالبان تا تسلط دوباره طالبان در سال 2021، تحولات بسیاری را تجربه کرد. نتیجه این تحولات و بحرانهای سیاسی نهتنها موجب تغییر مناسبات و روندهای گذشته نشده بلکه در نهایت تسلط دوباره طالبان بر افغانستان را در پی داشته است. نظرات زیادی با هدف تبیین این تحولات بیان شده که بخش عمدهای، خلاء قدرت ناشی از خروج شتابزده آمریکا را دلیل اصلی سقوط دولت ملی و قدرتیابی دوباره طالبان میدانند. اما به نظر میرسد این امر فقط شتابدهنده به تحولات مذکور بوده است. هدف مقاله تبیین دلایل تسلط دوباره طالبان بر افغانستان برا اساس نظریه ادواری دکمجیان است. پرسش پژوهش آن است که دلایل تسلط مجدد طالبان بر افغانستان بر اساس نظریه ادواری دکمجیان چیست؟ روش پژوهش، کیفی و از نوع تحلیل اسنادی و ابزار گردآوری دادهها و فیشبرداری است. یافتههای پژوهش نشان میدهد که بحرانهای اجتماعی ناشی از محیط بحران شامل بحران هویت، بحران مشروعیت، سوءمدیریت حاکمان و فشار و سرکوب، تضاد طبقاتی، ضعف نظامی و بحران فرهنگ در افغانستان موجب ظهور و تسلط دوباره طالبان بر افغانستان به مثابه پاسخی بنیادگرایانه شده است.
روابط بین الملل
عبدالمجید سیفی؛ حسین دلاور
چکیده
با گسترش توجه ایالات متحده به سمت شرق در تلاش برای مهار چین، پکن عمق بیشتری به سیاست متنوعسازی روابط خود داده تا بتواند آثار منفی تمرکز ایالات متحده بر شرق آسیا را تقلیل دهد. بخشی از این متنوعسازی معطوف به استراتژی باخترگرایی یا تمرکز بر غرب آسیا است. در میان کشورهای غرب آسیا، گسترش روابط چین با عربستان سعودی به دلیل نقش مهم در ...
بیشتر
با گسترش توجه ایالات متحده به سمت شرق در تلاش برای مهار چین، پکن عمق بیشتری به سیاست متنوعسازی روابط خود داده تا بتواند آثار منفی تمرکز ایالات متحده بر شرق آسیا را تقلیل دهد. بخشی از این متنوعسازی معطوف به استراتژی باخترگرایی یا تمرکز بر غرب آسیا است. در میان کشورهای غرب آسیا، گسترش روابط چین با عربستان سعودی به دلیل نقش مهم در بازار انرژی و تاثیرگذاری بر طیف وسیعی از دولتهای اسلامی و عربی، نمونه خوبی برای استراتژی باخترگرایی چین است. در این راستا، پرسش اصلی این است که باخترگرایی چه جایگاهی در رفتار راهبردی چین دارد و جایگاه عربستان سعودی در این استراتژی کجاست؟ یافتههای پژوهش نشان میدهد که با توجه به وضعیت توزیع قدرت در نظام بینالملل و ایجاد فرصتهای جدید در حوزههای نیاز به منابع انرژی، مقابله با گسترش نفوذ ایالات متحده و ابتکاراتی نظیر جاده ابریشم نوین، جایگاه استراتژی باخترگرایی در رفتار راهبردی چین تقویت شده و در این استراتژی، عربستان سعودی جایگاه کلیدی دارد. مقاله با استفاده از روش تحقیق تاریخی و تبیینی انجام شده است.
روابط بین الملل
ابوالفضل آنائی
چکیده
بحران بلندمدت سرمایهداری متاخر، بستری برای تکوین دگردیسیهای پیچیده در نظام جهانی بوده است. در این بردار زمانی بلندمدت، روند افول سیکل هژمونی ایالات متحده و جابجایی کانون جغرافیایی نظاممند انباشت جهانی سرمایه بسوی چین، تغییرات اساسی در سازوکارهای سیاسی، اقتصادی و ژئوپلیتیکی نظام جهانی پدید آورده که بازساخت سرمایهداری ...
بیشتر
بحران بلندمدت سرمایهداری متاخر، بستری برای تکوین دگردیسیهای پیچیده در نظام جهانی بوده است. در این بردار زمانی بلندمدت، روند افول سیکل هژمونی ایالات متحده و جابجایی کانون جغرافیایی نظاممند انباشت جهانی سرمایه بسوی چین، تغییرات اساسی در سازوکارهای سیاسی، اقتصادی و ژئوپلیتیکی نظام جهانی پدید آورده که بازساخت سرمایهداری را از کنترل تمدن غربی خارج نموده است. در این سپهر؛ واکاوی استحاله سیستمی سرمایهداری بینالمللی، تغییرات مورفولوژی قدرت و عملکرد سازمانهای بینالمللی و منطقهای در مقیاس جهانی بر پایه روند تکوین غیرقطعی کنترل هژمونیک چینی یک ضرورت در شناخت دگردیسی ساختی نظام جهانی و گرایش ساختاری بحران سیستمی سرمایهداری متاخر ارزیابی میشود. پرسش اصلی این است که پیامد(های) گذار به سیکل احتمالی چهارم هژمونیک چینی در بازساخت نظام جهانی سرمایهداری چگونه خواهد بود؟ فرضیه این است که سیکل چهارم احتمالی هژمونیک چینی خاستگاهی برای تکوین مدیریت افقی نظام جهانی و ظهور کانونهای متکثر بینالمللی قدرت خواهد بود. این پژوهش به روش تحلیل سیستمی بر پایه ایجاد الگوی نظری ترکیبی از تحلیل نظامهای جهانی و نظریه عدم قطعیت در انشعابهای سیستمی انجام میگیرد.
روابط بین الملل
محمد علی بصیری؛ میلاد میری نام نیها
چکیده
هویت از منظر مفهومی دلالت بر مجموعهای از خصوصیات ادراکی افراد و جوامع بشری در جهت تمایز از یکدیگر دارد. این مفهوم همواره بهمثابه مستمسکی برای حکومتها در جهت ارضا منافع ذهنیشان در سطوح فراملی مطرح بوده است. امنیتیکردن هویت در سیاست خارجی یکی از راهبردهای مهم بهمنظور پیشبرد این روند میباشد، ولی تجارب ناشی از کاربست آن در ...
بیشتر
هویت از منظر مفهومی دلالت بر مجموعهای از خصوصیات ادراکی افراد و جوامع بشری در جهت تمایز از یکدیگر دارد. این مفهوم همواره بهمثابه مستمسکی برای حکومتها در جهت ارضا منافع ذهنیشان در سطوح فراملی مطرح بوده است. امنیتیکردن هویت در سیاست خارجی یکی از راهبردهای مهم بهمنظور پیشبرد این روند میباشد، ولی تجارب ناشی از کاربست آن در اعصار مختلف همواره نشان از خسران توسعه عینی کشورها در درازمدت دارد؛ لذا این پرسش مطرح است که امنیتیکردن هویت در سیاست خارجی چگونه باعث ایجاد تضاد در میان منافع ذهنی و عینی میشود. فرضیه پژوهشگران با تأکید بر نمونه آلمان نازی، شوروی و جمهوری خلق چین بیان میدارد که راهبرد مزبور به دلیل تهی ساختن منابع اقتصادی و انسانی در جهت اعمال جبر معنایی بر دیگری، توأم با واکنش بدیهی دیگران به این امر موجبات انحطاط توسعه عینی کشور و تضاد آن با منافع ذهنی حکومت را فراهم میکند. بهرهگیری از جهتگیری تحلیلی نوآورانه مبتنی بر نظریه امنیتیکردن مکتب کپنهاگ، در نهایت موجب تصدیق فرضیه مذکور شده است. شایان ذکر است که روش این پژوهش از نوع تحلیل محتوی توأم با بهرهگیری از دادههای کتابخانهای و آماری بوده است.