نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسنده
دانشیار گروه تاریخ، دانشگاه جیرفت، جیرفت، ایران
چکیده
در دوره صفوی دو عصر متفاوت را میتوان بازشناخت. عصر اول از ابتدا تا عهدنامه صلح زهاب و عصر دوم از عهدنامه صلح زهاب تا سقوط اصفهان به دست افغانها را در بر دارد. در عصر اول، شاهان صفوی گرایشهای جنگاوری بروز دادند؛ اما در عصر دوم، شاهان صفوی آشکارا گرایشهای شرعی نشان دادند و مقامات روحانی در صدر ساختار مذهبی جای گرفتند. پرسش این است که گرایشهای شرعی و روابط نزدیک شاهان صفوی با مقامات روحانی چگونه سایر وظایف بخصوص وظایف نظامی آنان را تحت تأثیر قرار داد؟ نتایج پژوهش حاکی از آن است که شاهان صفوی در پی صلح زهاب با عثمانی (1049ق)، به دربارنشینی و مجالست با روحانیون و علما، آشکارا به شریعت روی آوردند. نتیجه رویکرد تازه ،مشروعیت شاهان و دربار نزد بخش مذهبی جامعه بود. اما این رویه شاه را از تعادل خارج کرد و عمل نظامی شاه را به شدت کاهش داد. در نتیجه شاهان از وظایف نظامی، سیاسی و کشورداری غفلت نمودند؛ ارتش رها شد، از شمار نفرات آن به شدت کاسته و مشق نظامی به فراموشی سپرده شد. این رویه به مدت چند دهه تداوم داشت و یکی از دلایل سقوط صفویه بود.
کلیدواژهها
موضوعات
عنوان مقاله [English]
Strategic Relations between Safavid Kings and Clerics and Its Reflection in the Military Arena
نویسنده [English]
- Reza Sehhat Manesh
Associated Professor, Department of History, University of Jiroft, Jiroft, Iran
چکیده [English]
Introduction
The Safavid era can be divided into two distinct periods. The first extends from the inception of the Safavid dynasty to the 1639 Peace Treaty of Zuhab, while the second period spans from the Peace Treaty of Zuhab to the fall of Isfahan at the hands of Afghans. During the first period, Safavid kings exhibited warlike tendencies, and religious authorities were not allowed to interfere in political matters. However, in the second period, Safavid kings embraced Sharia principles more openly, elevating clerics to top positions in the religious structure. The present research aimed to explore the impact of Sharia tendencies on the Safavid military spirit and army. The study addressed the following question: How did Sharia tendencies and the close relations between Safavid kings and clerics influence military responsibilities and duties?
Results and Discussion
The formative years of the Safavid state began with the establishment of the Safavid dynasty in 907 A.H. and reached it apex with the demise of Shah Abbas I in 1038 A.H. Throughout this period, the kings were prominently characterized by militarism and bellicose tendencies. The Safavids came out victorious or, at the very least, undefeated in their wars with the Uzbeks and Ottomans—except Shah Ismail’s defeat in the Battle of Ghazdewan and the Battle of Chaldiran. Even the defeat in the Battle of Ghazdewan (918 A.H.) occurred in Shah Ismail’s absence. By sword, the Shah or king could consolidate his godlike power and the authority of the Safavid king as a religious leader—a position embraced by his subjects. Consequently, during the first period (from the beginning to the end of the reign of Shah Abbas I in 1038 A.H.), the Safavid kings proved their legitimacy as religious leaders by relying on battlefield prowess and warfare, establishing themselves as figures with purely religious legitimacy who would staunchly uphold the Sharia. During this period, the clerics yielded to the sultan’s authority and power without dissent.
Following the Peace Treaty of Zuhab with the Ottoman Empire in 1049 A.H. and the shift from confrontation to subjugation in dealings with the Uzbeks, the Safavid kings found themselves with ample free time as they withdrew from the battlefield, hence a limited space for engaging in warfare. The reigns of Shah Safi and Shah Abbas II, the two Safavid kings, mark a transition from militarism towards closer relations with clerics. A relationship existed between the decline of warfare and the increasing influence of clerical figures. The first notable change in the transition process was the withdrawal of the kings from participation in battles, ultimately resulting in the Peace Treaty of Zuhab. The king’s participation in wars had bolstered the Safavid authority, with religious leaders yielding to the conquering king. However, Shah Safi would not show any desire for war.
Shah Abbas II stood out as the last warrior king, renowned for his ambition and valor in taking extraordinary measures. He was the last king to personally lead the Iranian army and capture Kandahar. Notably, during his reign, following the peace treaty with the Ottomans and the decreased hostility from the Uzbeks, the number of wars significantly diminished compared to the early Safavid period. Consequently, even a king like Shah Abbas II could not fully demonstrate his royal and martial capabilities in a time characterized by relative peace.
Conclusion
During the first Safavid period, the active involvement of Shah Ismail, Shah Tahmasp, and Shah Abbas I in battles allowed them to assert their authority over military commanders, state officials, and clerics. However, this dynamic shifted following the Peace Treaty of Zuhab in 1049 A.H. and the subsequent withdrawal of kings from the battlefield. The diminished military preparedness along the eastern and western borders resulted in a void in the king’s responsibilities regarding military affairs, thus granting the kings more free time. As the kings withdrew from the battlefield, their relationships with military and state officials underwent transformation. The cessation of battlefield activities necessitated a redefinition of the king’s role and obligations, a process which took place during the long period of peace with the Ottomans. The last Safavid kings, namely Shah Suleiman and Sultan Hussein, openly embraced the Sharia by engaging in dialogue, consultations, and meetings with clerics and religious scholars. This approach resulted in the legitimization of the king and his court in the eyes of clerics and the broader religious community. However, this shift in focus left the kings unbalanced and significantly reduced their military efficacy and performance. Therefore, the king’s attention shifted away from military, political, and governmental duties, leading to neglect of the army, drastic reductions in troop numbers, and a decline in military training. This trajectory persisted for several decades and contributed to the eventual fall of the Safavid dynasty.
کلیدواژهها [English]
- Warfare
- Clerics
- Legitimacy
- Safavids
- Kings
- آقاجری، هاشم، و ابراهیم مشفقیفر، (1389)، «تحلیل استراتژی نظامی ایران و مولفههای آن در عصر شاه عباس بزرگ (1038-996 ق9»، مطالعات تاریخ فرهنگی (پژوهشنامه انجمن ایرانی تاریخ)، سال اول، شماره 4.
- احمدیاقی، اسماعیل، (1385)، دولت عثمانی از اقتدار تا انحلال، ترجمه رسول جعفریان، چاپ ششم، قم: پژوهشگاه حوزه و دانشگاه.
- اسکندربیگ منشی ترکمان، (1387)، عالمآرای عباسی، به اهتمام ایرج افشار، 2 جلد، تهران: امیرکبیر.
- اسناد و مکاتبات سیاسی ایران از سال 1105 تا 1135ق، (1363)، به اهتمام عبدالحسین نوایی، تهران: مؤسسه مطالعات فرهنگی.
- الگار، حامد، (1369)، دین و دولت در ایران- نقش عالمان در دوره قاجار، ترجمه ابوالقاسم سری، چاپ دوم، تهران: توس.
- اولئاریوس، آدام، (1369)، سفرنامه آدام اولئاریوس، ترجمه حسین کردبچه، ج 2، تهران: کتاب برای همه.
- بلک، آنتونی، (1386)، تاریخ اندیشه سیاسی اسلام از عصر پیامبر تا امروز، ترجمه محمدحسین وقار، چاپ سوم، تهران: اطلاعات.
- بوذرینژاد، یحیی و حسین ایرانپور، (1401)، «پیامدهای سیاسی- اجتماعی ظهور جریان اخباریگری در دوره صفویه»، پژوهشهای ایرانشناسی، سال 12، ش1، پیاپی 23، بهار و تابستان، 66-45.
- پالمر، رابرت روزول، (1383)، تاریخ جهان نو، ترجمه ابوالقاسم طاهری، ج1، چاپ چهارم، تهران: امیرکبیر.
- تاورنیه، ژان باتیست، (بیتا)، سفرنامه تاورنیه، ترجمه ابوتراب نوری، تجدیدنظر کلی و تصحیح حمید شیرانی، تهران: کتابخانه سنایی.
- توینبی، آرنولد، (1373)، جنگ و تمدن (چکیدهای از پژوهشی در تاریخ) به انتخاب آلبرت فولر، ترجمه خسرو رضایی، چاپ اول، تهران: علمی و فرهنگی.
- حسینی استرآبادی، سید حسینبن مرتضی، (1366)، تاریخ سلطانی، به کوشش احسان اشراقی، چاپ دوم، تهران: علمی.
- حسینی منشی، محمدمیرکبن مسعود، (1384)، ریاضالفردوس خانی، به کوشش ایرج افشار و فرشته صرافان، تهران: بنیاد موقوفات محمود افشار.
- خلاصهالتواریخ، (1334)، تصحیح و تحشیه ابراهیم دهگان، اراک: بینا.
- خواجگی اصفهانی، محمدمعصوم، (1368)، خلاصهالسیر (تاریخ روزگار شاه صفی صفوی)، به کوشش ایرج افشار، تهران: علمی.
- دالساندری، وینچنتسو، (1349)، سفرنامه وینچنتسو دالساندری، در: سفرنامههای ونیزیان در ایران، ترجمه منوچهر امیری، چاپ اول، تهران: خوارزمی، صص 450-431.
- دلاواله، پیترو، (1370)، سفرنامه پیترو دلاواله، ترجمه و حواشی از شعاعالدین شفا، چاپ دوم، تهران: علمی و فرهنگی.
- روملو، حسنبیک، (1357)، احسن التواریخ، به کوشش عبدالحسین نوایی، تهران: بابک.
- رویمر، هانس، (1384)، برآمدن صفویان: در: تاریخ ایران (دوره صفویان) از مجموعه تاریخ کمبریج، ترجمه یعقوب آژند، چاپ دوم، تهران: جامی، صص 160-7.
- سانسون، (1346)، سفرنامه سانسون، به اهتمام و ترجمه تقی تفضلی، تهران: ابنسینا.
- سفرنامه بازرگان ونیزی در ایران، (1349)، در: سفرنامههای ونیزیان در ایران، ترجمه منوچهر امیری، چاپ اول، تهران: خوارزمی، صص 430-349.
- سیوری، راجر، (1374)، ایران عصر صفوی، ترجمه کامبیز عزیزی، چاپ چهارم، تهران: نشر مرکز.
- شاملو، ولی قلی ابن داوود قلی، (1371)، قصص الخاقانی، تصحیح و تحشیه حسن سادات ناصری، ج 1، تهران: سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.
- صفتگل، منصور، (1389)، ساختار نهاد و اندیشه دینی در ایران عصر صفوی، چاپ دوم، تهران: رسا.
- فوران، جان، (1385)، مقاومت شکننده، ترجمه احمد تدین، چاپ ششم، تهران: رسا.
- فیض کاشانی، ملامحسن، (1371الف)، آیینه شاهی، در: «ده رساله فیض کاشانی»، به اهتمام رسول جعفریان، چاپ اول، اصفهان: مرکز تحقیقات علمی و دینی امام امیرالمومنین علی (ع).
- فیض کاشانی، ملامحسن، (1371ب)، شرح صدر، در: «ده رساله فیض کاشانی»، به اهتمام رسول جعفریان، چاپ اول، اصفهان: مرکز تحقیقات علمی و دینی امام امیرالمومنین علی (ع).
- کارری، جووانی فرانچسکو جملی، (1383)، سفرنامه کارری، ترجمه عباس نخجوانی و عبدالعلی کارنگ، چاپ دوم، تهران: علمی و فرهنگی.
- کروسینسکی، (1363)، سفرنامه کروسینسکی، ترجمه عبدالرزاق مفتون دنبلی، تصحیح و حواشی مریم میراحمدی، چاپ اول، تهران: توس.
- کِمپفر، انگلبرت، (1363)، سفرنامه کمپفر به ایران، ترجمه کیکاووس جهانداری، چاپ سوم، تهران: خوارزمی.
- مائدا، هیروتاکه، (1396)، چهار دودمان گرجی در عصر صفوی، ترجمه و تحقیق مصطفی نامداری منفرد، تهران: انتشارات تمثال.
- محمدیوسف مورخ، (1317)، ذیل عالمآرای صفوی، چاپ اول، تهران: کتابفروشی اسلامیه.
- مرعشی صفوی، محمدخلیل، (1362)، مجمعالتواریخ، به تصحیح و اهتمام عباس اقبال آشتیانی، تهران: کتابخانه طهوری.
- مستوفی، محمد محسن، (1375)، زبدهالتواریخ، به کوشش بهروز گودرزی، چاپ اول، بنیاد محمود افشار.
- مستوفی، میرزامحمدحسین، (1353)، تفصیل عساکر فیروزی مآثر شاه سلطان حسین صفوی، به کوشش محمدتقی دانشپژوه، فرهنگ ایران زمین.، ش 20، 421-396.
- ملاکمال منجم، (1334)، تاریخ ملاکمال، تصحیح و تحشیه ابراهیم دهگان، اراک: بینا.
- منصوربخت، قباد و سیدمحمد طاهری مقدم، (1389)، «جایگاه علما در دستگاه قدرت دوره صفویه (دوران شاه عباس اول، شاه صفی و شاه عباس دوم)»، تاریخ ایران. شماره 5/64، 144-123.
- میراحمدی، مریم، (1371)، تاریخ سیاسی و اجتماعی ایران در عصر صفوی، چاپ اول، تهران: امیرکبیر.
- مینورسکی، ولادمیر، (1334)، سازمان اداری حکومت صفوی، ترجمه مسعود رجبنیا، حواشی و مقدمه محمد دبیرسیاقی، تهران: انجمن کتاب- کتابفروشی زوار.
- نصیری، محمد ابراهیم، (1372)، دستور شهریاران، به کوشش محمدنادر نصیری مقدم، تهران: بنیاد موقوفات افشار.
- واله قزوینی، محمدیوسف، (1382)، خلدبرین، تصحیح محمدرضا نصیری، چاپ دوم، تهران: انجمن آثار و مفاخر فرهنگی.
- هوشنگ مهدوی، عبدالرضا، (1393)، تاریخ روابط خارجی ایران، چاپ بیستم، تهران: امیرکبیر.
References
- Axworthy, Michael, (2007), “The Army of Nader Shah”, Iranian Studies, Vol. 40, No. 5, December, pp. 635-646.
- Matthee, Rudi, (2015), “Relation between the Center and Periphery in Safavid Iran: The Western borderlands V. the Eastern Frontier Zone”, The Historian, 77, Issue. 3, PP. 431-463.
- Matthee, Rudi, (2012), Persia in Crisis Safavid Decline and the Fall of Isfahan, London: I. B. Tauris.
- Ward, Steven. R, (2014), A Military History of Iran and Armed Forces, In: The Safavid and Nader Shah, Georgetown University Press.