علی آدمی؛ عبداله مرادی
چکیده
تشدید گرایشهای تکفیری در جهان اسلام، از جمله مسائل مهم مطالعات اسلامی و پربسامدترین تحولات صحنه بینالملل میباشد. در این میان به نظر میرسد مطالعهای نظاممند در حوزه روابط بینالملل مبتنی بر تعامل پویای ساختار و کارگزار، قدرت تبیینکنندگی بالایی در ارائه الگویی جامع از موضوع تحول به / در «اندیشه تکفیری» داشته و جنبه ...
بیشتر
تشدید گرایشهای تکفیری در جهان اسلام، از جمله مسائل مهم مطالعات اسلامی و پربسامدترین تحولات صحنه بینالملل میباشد. در این میان به نظر میرسد مطالعهای نظاممند در حوزه روابط بینالملل مبتنی بر تعامل پویای ساختار و کارگزار، قدرت تبیینکنندگی بالایی در ارائه الگویی جامع از موضوع تحول به / در «اندیشه تکفیری» داشته و جنبه نوآورانه به پژوهش بدهد. بر این اساس پرسش اصلی این پژوهش آن است که: «نظام بینالملل در مقطع تاریخی پسا جنگ سرد، چگونه بر جریان تکفیری تاثیر گذاشته است؟» با توجه به چارچوب نظری سازهانگاری تلاش میشود تا پاسخ به این پرسش از طریق مطالعه فرایند ادراک بینالاذهانی گروههای افراطی متاثر از ساختار نظام بینالملل صورت گیرد. در این راستا تلاش میشود با روش تحقیق تحلیل محتوای کیفی، نظرات چهرههای مشهور گروههای تکفیری (جامعۀ نمونه) مورد بررسی قرار گرفته تا قوامیافتن هویت تکفیری در تعامل با ساختارهای بینالمللی را در قالب یافتههای پژوهش: ادارک، نقش و هدف نشان داده و الگوی مفهومی این هویتیابی را ترسیم نماید.
علی اسمعیلی؛ احمد جانسیز
چکیده
اتحاد استراتژیک ایران و سوریه از جمله اتحادهای دیرپای منطقهای در خاورمیانه محسوب میشود. اما فاصله زمانی 2003 تا2011 یعنی از حمله امریکا به عراق در مارس 2003 تا شروع نا آرامیها در مارس 2011 در سوریه، روابط استراتژیک جمهوری اسلامی با سوریه گسترش بیشتری یافته است. در همین راستا هدف اصلی این پژوهش پاسخگویی به این سوال محوری است که چرا ...
بیشتر
اتحاد استراتژیک ایران و سوریه از جمله اتحادهای دیرپای منطقهای در خاورمیانه محسوب میشود. اما فاصله زمانی 2003 تا2011 یعنی از حمله امریکا به عراق در مارس 2003 تا شروع نا آرامیها در مارس 2011 در سوریه، روابط استراتژیک جمهوری اسلامی با سوریه گسترش بیشتری یافته است. در همین راستا هدف اصلی این پژوهش پاسخگویی به این سوال محوری است که چرا ایران در فاصله زمانی مارس 2003 تا مارس 2011 در مقایسه با سالهای 2003- 1979،گرایش بیشتری به تعمیق روابط استراتژیک خود با سوریه داشته است؟ یافتههای این پژوهش بر این مبنا است که فشارهای سیستمیک به عنوان یک متغیر مستقل، از جمله یک جانبهگرایی امریکا در نظام بینالملل، اشغال عراق توسط امریکا در سال 2003 و مسئله هستهای ایران، متغیرهای اساسی در تمایل ایران به گسترش روابط استراتژیک با سوریه در بازه زمانی 2011- 2003 میباشد. تاثیرگذاری این متغیرها بدون واسطه نبوده بلکه فشارها و تهدیدهای سیستمیک از طریق متغییرهای سطح واحد به خصوص ادراک نخبگان از نظام بینالملل، منجر به تمایل ایران به گسترش روابط استراتژیک با سوریه در این فاصله زمانی شده است. روش تحقیق در این نوشتار توصیفی- تحلیلی بر مبنای روش کیفی و روش گردآوری دادهها، منابع کتابخانهای و اسنادی است.
حسین سلیمی؛ حمیدرضا اکبری
چکیده
اسلام سیاسی یکی از مهمترین و تأثیرگذارترین گفتمانهای موجود در خاورمیانه و جهان اسلام است و حتی نقشآفرینی آن در سطح جهانی نیز قابل توجه است. طی یک قرن اخیر هرگاه تقاضاهای اجتماعی و سیاسی در خاورمیانه و جهان اسلام به حد بحرانی رسید، این گفتمان بهعنوان بدیلی قدرتمند در عرصۀ اجتماعی، سیاسی و امنیتی ظاهر شده و نقشآفرینی کرده ...
بیشتر
اسلام سیاسی یکی از مهمترین و تأثیرگذارترین گفتمانهای موجود در خاورمیانه و جهان اسلام است و حتی نقشآفرینی آن در سطح جهانی نیز قابل توجه است. طی یک قرن اخیر هرگاه تقاضاهای اجتماعی و سیاسی در خاورمیانه و جهان اسلام به حد بحرانی رسید، این گفتمان بهعنوان بدیلی قدرتمند در عرصۀ اجتماعی، سیاسی و امنیتی ظاهر شده و نقشآفرینی کرده است. البته در خوانش سکولار و غربی، این نقشآفرینی به دلیل تقابل با نظم و ساختار نظام بینالملل، همواره تنازعآمیز و خشونتبار بوده است. لذا برخی محققان، سلبی بودن، نفیآمیز بودن، واکنشی بودن، برهم زننده بودن نظم منطقهای و جهانی را از ویژگیهای بارز این گفتمان میدانند. اما بازخوانی مفروضات معرفتی این گفتمان نشان میدهد فهم و درک نشأت گرفته از خوانش سکولار، برداشتی جامع و دقیق از اسلام سیاسی ارائه نمیدهد و همین امر مشکلاتی را در مواجهه با آن ایجاد میکند. در این تحقیق سعی شده با صورتبندی این گفتمان در نظام بینالملل و خاورمیانه ذیل سه مؤلفۀ اصلی شکل دهنده آن شامل: «مؤلفههای تاریخی، هویتی و معرفتی»، به این سؤال پاسخ دهیم که گفتمان اسلام سیاسی ذیل چه مفروضات معرفتی در نظام سیاسی – اجتماعی و بینالملل عمل میکند
حشمت الله فلاحت پیشه؛ فاطمه سوری
چکیده
مسئلۀ فلسطین یکی از موضوعات چالش برانگیز در سیاست خارجی مصر است که اهمیت آن بسته به عوامل داخلی و خارجی در سیاست خارجی این کشور متغیر بوده است. به طور کلی، رفتار سیاست خارجی مصر در حوزۀ مسئلۀ فلسطین و اسرائیل، از یک سو ناشی از تحولات محیط خارجی به ویژه نقشآفرینی ایالات متحده و اسرائیل و از سویی دیگر تحت تأثیر عوامل داخلی از جمله نقش ...
بیشتر
مسئلۀ فلسطین یکی از موضوعات چالش برانگیز در سیاست خارجی مصر است که اهمیت آن بسته به عوامل داخلی و خارجی در سیاست خارجی این کشور متغیر بوده است. به طور کلی، رفتار سیاست خارجی مصر در حوزۀ مسئلۀ فلسطین و اسرائیل، از یک سو ناشی از تحولات محیط خارجی به ویژه نقشآفرینی ایالات متحده و اسرائیل و از سویی دیگر تحت تأثیر عوامل داخلی از جمله نقش رهبران و نحوۀ تلقی آنها از نقش ملی خود و نقشآفرینی گروههای داخلی از جمله اسلام گرایان بوده است. این پژوهش با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی به دنبال پاسخگویی به این سئوال است که پس از پیمان کمپ دیوید و به طور مشخص روی کار آمدن حسنی مبارک، مهمترین عامل شکلدهی به سیاست خارجی مصر در قبال فلسطین چه بوده است. استدلال مقاله این است که وابستگی اقتصادی و نظامی مصر به ایالات متحده از یک سو و موقعیت استراتژیک مصر در تأمین امنیت اسرائیل از سویی دیگر موجب شد تا پس از پیمان کمپ دیوید و شناسایی اسرائیل، نقشآفرینی عوامل خارجی در شکلدهی به سیاست خارجی مصر در قبال مسئلۀ فلسطین پررنگتر شود.
علی اشرف نظری؛ ابوذر بهزادی
دوره 2، شماره 5 ، تیر 1392، ، صفحه 75-99
چکیده
منازعات نامتقارن یکی از تحولات برآمده از دوران گذار است که ابعـاد آن در مقایسـه بـا جنـگهـای سنتّی به مراتب پیچیده تر است. دفع و پاسخگویی به این نوع خشونت، در گرو فراتر رفتن از روشهـای سـنتی )جنـگ و بازدارنـدگی( بـوده و روشهـای نظـامی بایسـتی در کنـار تـلاش بـرای حـذف عوامـل ریشهای، ایجاد سازوکارهای حقوقی و گسترش همکاریهای بینالمللی ...
بیشتر
منازعات نامتقارن یکی از تحولات برآمده از دوران گذار است که ابعـاد آن در مقایسـه بـا جنـگهـای سنتّی به مراتب پیچیده تر است. دفع و پاسخگویی به این نوع خشونت، در گرو فراتر رفتن از روشهـای سـنتی )جنـگ و بازدارنـدگی( بـوده و روشهـای نظـامی بایسـتی در کنـار تـلاش بـرای حـذف عوامـل ریشهای، ایجاد سازوکارهای حقوقی و گسترش همکاریهای بینالمللی به صورت مکمل بـه کـار رود. هدف اصلی این مقاله بررسی ماهیت و ابعـاد تعارضـات نامتقـارن بـه مثابـه گونـهای از خشـونت سیاسـی است. پرسش اصلی این است که ابعاد و مؤلفههـای خشـونت سیاسـی در چـارچوب منازعـات نامتقـارن کداماند و پاسخگویی به این دسته از تعارضات، نیازمند کدام سازوکارها است؟ این نوشتار تـلاش دارد تا از چشماندازی کلان؛ ماهیت و هویت منازعات نامتقارن مورد بررسی قرار گیرد و از حیث راه حـل هـا )برخلاف نگرشهای تقلیلگرایانه( سعی بر آن است تا با تبیین روندها و نیز عوامل مؤثر در شکل گیری منازعـات نامتقـارن، گونـه شناسـی آنهـا و نیـز پرهیـز از تجـویز راه حـلهـای یـکسـویه، مجموعــهای از راهکارهایی ارائه شود تا در کنار یکدیگر بتوانند آثار این منازعات را کاهش دهند