مجید عباسی
چکیده
تحولات سیاسی موسوم به بیداری اسلامی که از سال 2011 خاورمیانه عربی را فراگرفت، در یک مورد با دخالت نظامی غرب به سرنگونی رژیم حاکم در لیبی منجر شد. این دخالت نظامی در حالی بود که رژیم قذافی در سیاست خارجی خود از جهتگیری ضدغربی به سمت مشارکت داوطلبانه با غرب متمایل شده و روابط علی الظاهر عادی گردیده بود. اما علیرغم این تغییرات، آغاز ...
بیشتر
تحولات سیاسی موسوم به بیداری اسلامی که از سال 2011 خاورمیانه عربی را فراگرفت، در یک مورد با دخالت نظامی غرب به سرنگونی رژیم حاکم در لیبی منجر شد. این دخالت نظامی در حالی بود که رژیم قذافی در سیاست خارجی خود از جهتگیری ضدغربی به سمت مشارکت داوطلبانه با غرب متمایل شده و روابط علی الظاهر عادی گردیده بود. اما علیرغم این تغییرات، آغاز بحران داخلی لیبی به واکنش عملی و فوری ائتلاف کشورهای غربی با هدف سرنگونی قذافی منجر شد. این پژوهش ضمن مطالعه نظری سیاست خارجی لیبی در چارچوب پیشنظریه جیمز روزنا و با استفاده از روش توصیفی-تبیینی، در پی پاسخ به این پرسش اصلی است که چرا علیرغم اینکه قذافی در دهه آخر حکومت خود سیاست خارجی تعاملگرا و مشارکتجویانه با غرب را در پیش گرفت اما در پی آغاز خیزش مردمی، کشورهای غربی در قالب سازمان ناتو به دخالت نظامی در این کشور مبادرت کردند؟ فرضیه اصلی عبارت از این است که علیرغم در پیش گرفتن سیاست تعاملگرایی با غرب؛ عدم اعتماد میان طرفین و فقدان اصلاحات اجتماعی، اقتصادی و سیاسی و تداوم نارضایتیهای داخلی موجب شد که با آغاز بحران در لیبی، کشورهای غربی از سقوط قذافی حمایت کنند.
سیدحسن میرفخرائی؛ خدائی مصطفی
چکیده
به دلیل رویکرد جمهوری اسلامی ایران در مقابل غرب و بویژه ایالات متحده آمریکا، ایران به عنوان بازیگری تهدیدساز شناخته شده و جایگاه مهمی در رویکرد امنیتی ناتو پیدا نموده است. نگرانی ناتو از گسترش نفوذ ایران در حوزۀ عربی که مصادیق آن را نفوذ در عراق، لبنان، سوریه، یمن و فلسطین اعلام میکنند، منجر به اتخاذ سیاستهایی از جمله گسترش ناتو ...
بیشتر
به دلیل رویکرد جمهوری اسلامی ایران در مقابل غرب و بویژه ایالات متحده آمریکا، ایران به عنوان بازیگری تهدیدساز شناخته شده و جایگاه مهمی در رویکرد امنیتی ناتو پیدا نموده است. نگرانی ناتو از گسترش نفوذ ایران در حوزۀ عربی که مصادیق آن را نفوذ در عراق، لبنان، سوریه، یمن و فلسطین اعلام میکنند، منجر به اتخاذ سیاستهایی از جمله گسترش ناتو به سوی اروپای شرقی، آسیای مرکزی و قفقاز و همکاریهای نزدیک امنیتی، اطلاعاتی و اقتصادی با کشورهای عربی حاشیۀ خیلج فارس شده است. این مقاله میکوشد تا با استفاده از روش تحلیلی ـ توصیفی به این سوأل پاسخ گوید که رویکرد ناتو برای مقابله با نقش جمهوری اسلامی ایران در منطقۀ خاورمیانه چیست؟ یافتههای تحقیق حاکی از آن است که گسترش ناتو به شرق، ضمن داشتن تأثیرات منفی بر روابط ایران با اتحادیۀ اروپا، جمهوریهای آسیای مرکزی و قفقاز و کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس؛ باعث فشار بیشتر غرب و در رأس آن ایالات متحدۀ آمریکا به ایران خواهد گردید. ناتو با هدف کنترل استراتژیک ایران از طریق سیطره بر مسیر عبور انرژی و حمل و نقل و کنترل تحرکات قومی، سیاسی و ایدئولوژیکی سعی در کاهش نقش و نفوذ ایران در منطقه دارد.
ناصر اسدی؛ نگار قنواتی؛ امیر رضایی پناه
دوره 4، شماره 12 ، خرداد 1394، ، صفحه 9-35
چکیده
چکیده
در پی انقلاب اسلامی و برآمدن نظام جمهوری اسلامی ایران بر فراز خلیج فارس و خاورمیانه،
موج تازهای از ایستارها و انگاره ها به پهنه سیاست خارجی ایران و ساختار روابط بین الملل وارد شد .
اصول و مفاهیم این انقلاب و ساختار سیاسی ن وپدید، عموماً متأثر از اندیشه و عمل امام خمینی
به عنوان ایدئولوگ و رهبر آن بوده است. این نوشتار با به پرسش ...
بیشتر
چکیده
در پی انقلاب اسلامی و برآمدن نظام جمهوری اسلامی ایران بر فراز خلیج فارس و خاورمیانه،
موج تازهای از ایستارها و انگاره ها به پهنه سیاست خارجی ایران و ساختار روابط بین الملل وارد شد .
اصول و مفاهیم این انقلاب و ساختار سیاسی ن وپدید، عموماً متأثر از اندیشه و عمل امام خمینی
به عنوان ایدئولوگ و رهبر آن بوده است. این نوشتار با به پرسش گرفتن ساختار نشانه شناختی وسامانه
مفصل بندی گفتمان سیاست خارجی امام خمینی، به دنبال ارائه چارچوبی تبیینی برای تحلیل آن است .
برپایه فرضیه نگارندگان، سامانه مفصل بندی گفتمان سیاست خارجی امام خمینی، در چارچوب
سه وجهی ایدئولوژی، استراتژی و دیپلماسی تبیین پذیر است . ایدئولوژی، ناظر بر اصول و موازین
باورداشتی و اعتقادی است که عموماً از منبع اسلام انقلابی - انتقادی تغذیه می شود . استراتژی،
محاسبات امنیتپایه و سیاست سختافزاری، و دیپلماسی الگوهای پذیرفته شده گفتگو و مذاکره برای
دستیابی به منافع ملی را دربرمیگیرد. بروندادهای این گفتمان، خود را به ترتیب در گزاره های استوار
بر اسلام انقلابی - انتقادی، واقعگرا - عملگرا و مصلحت اندیش - نوگرا نمایان می سازد.