نویسندگان

1 دانش آموخته ی کارشناسی ارشد علوم سیاسی دانشگاه تبریز

2 استادیار علوم سیاسی دانشگاه جامع علمی – کاربردی

چکیده

اسراییل، برپایهی مبانی مذهبی- قومی بنیاد نهاده شده اسـت. اندیشـه و کـنش سیاسـی در ایـن رژیـم بـر
برتریجویی نژادی استوار است. این موضوع در چارچوب گفتمان آشـکار و گفتمـان پنهـان آن هویـدا
است. از دیگر سو؛ رسانهها، ابزارهای نیرومند انتقال دادهها و معانی هستند. آنها توان بالایی در صورت-
دهی به ذهنیت و اندیشهی مخاطبان خود دارند. اسراییل رژیمی ایدئولوژیک است که بـرای پـراکنش و
القای کانون ایدئولوژی سیاسی خود و برتری قومی و نژادی، از رسانههای گروهی به فراوانی بهره مـی-
گیرد. رسانههای اسراییلی، پیوسته در پی بازتولید گفتمان پنهان نهفته در پس ایدئولوژی سیاسی اسراییل
هستند، که کانون آنرا نژادپرستی صهیونیستی سامان میدهد. نخبگان اسراییل، در روند ایجابی و سـلبی
هویتسازی برای شهروندان خویش، مرزهای آن را با کاربست رسانهها ترسیم مینمایند.
این نوشتار در پی نسبتسنجی میان زبان، گفتمان، ایدئولوژی نژادپرستی و رسانه در رژیم صهیونیستی
است. این امر بهویژه با بهره گرفتن از رهیافت »تئون وندایک« و »نورمن فرکلاف« انجام میپذیرد

کلیدواژه‌ها

عنوان مقاله [English]

Investigating the Role of Israeli Medias in the Reproduction of Zionism Racism Ideology

نویسندگان [English]

  • Amir Rezaei Panah 1
  • Mohammad Hossein Hajilou 2

1

2

چکیده [English]

Israel is based on the ethnical-religious foundations. The political thought
and function in this regime is concentrated on racial supremacy. This
subject is apparent in the framework of their hidden and obvious
discourses. On the other hand, media is a powerful tool for transmitting
data and meaning. It has a high capacity in forming thoughts and ideas of
the audience.
Israel is an ideological regime that uses mass media for spreading and
dictating its political ideology, racial and ethnical superiority. The Israeli
media have been continuously reproducing the hidden discourse that is
concealed behind Israel's political ideology and the Zionism racism forms
they propagate. Israel elites, in the process of identity-making of their
citizens, use media to shape borders of these new identities.
This article focuses on the aspects of the the relationship among language,
discourse, ideological racism and media in the Zionist regime. through
Teun A. Van Dijk and Norman Fairclough's approach.

کلیدواژه‌ها [English]

  • Language
  • Hidden Discourse
  • Mass media
  • Israel
  • Racism Ideology

زبان، معنابخش زیست فردی و اجتماعی انسان است. هر آنچه در زندگی بشـر روی مـیدهـد،
چه مربوط به عالم مادی باشد و چه برآمده از دنیای فراماده، با راهیـابی بـه درون بافـت زبـانی و
گفتمانی جلوهگر میشود. زبان در پس خود، سازندهی ساختارها و قواعدی است که کنشهای
فردی و اجتماعی را در خود احصا میکند. کارگزار انسانی در طی کنشها و فعالیتهای خود،
پیوسته در حال تقویت و یا تعدیل ساختارهایی اسـت کـه چیـزی فراتـر از خواسـت و ارادهی او
هستند. نیرومندترین این ساختارها، ایدئولوژی است. مسلکهای سیاسـی، اگرچـه از خواسـت و
کنشهای انسانها فراهم میآید، اما بهسان چتری گسترده، او را در زیر سایهاش دربرمـیگیـرد.
ایدئولوژیهـا بـیش از هـر چیـز در پاسـخ بـه بحـرانهـا و در پاسـخ بـه پرسـش از معنـا، پدیـدار
میگردند. ایدئولوژیها میآیند تا بـه مـا بگوینـد کـه »کیسـتیم« و مرزهـای مـا بـا »دیگـران« در
کجاست. مسلکهای سیاسی و اجتماعی، خویشکاری هویتسازی را بر دوش دارند.
از دیگرسو، دنیای مدرن، دنیای ارتباطات است. در پی جهانیشدن زیست اجتماعی، روابط
نیز جهانی و بینالمللی شدهاند. دنیای معاصر، با نام دهکدهی جهـانی خوانـده مـیشـود. در ایـن
دهکده و ایالت بههم پیوسته؛ دادهها، اخبار و اطلاعـات در کـمتـرین زمـان دسـت بـه دسـت و
پراکنده میشوند. در بیشینه موارد، باور به جریان آزاد اندیشه در رسانه، بیشتر به یک طنـز شـبیه
است تا واقعیت استوار بر خرد و تجربه. بطور کلی، رسانههای گروهی در خدمت ایدئولوژیهـا
و ابزار جابهجایی ارزشها، آرمانها، هنجارها و مؤلفـههـای مطلـوب صـاحبان قـدرت و ثـروت
هستند.
اسراییل یکی از خاصترین واحدهای سیاسی در خاورمیانه است. اساس پاگیری این سامان،
ایدئولوژی کنشگر و درهم آمیختهای است که سـاختار هـویتی آن و مرزهـایش را بـا دیگـران
میسازد. ایدئولوژی سیاسی اسراییل از سه سرچشمهی اساسی جاری میشود؛ نخست، خوانشـی
ویژه از شریعت یهود. بنابر ادعا، رژیم صهیونیستی برای پاسداری از کیان یهودیـان سـامان یافتـه
است. این رژیم هرچند همچنـان کـه از مجـاری سیاسـی آن، ماننـد سـایت وزارت خارجـهاش،
آشکارا بیان میشود، سکولار و باورمند به جدایی ابزارهـای شـناخت در امـور عرفـی و شـرعی
است، اما در عین حال خود را تنها دولت یهودی در سراسر جهان مینامد. به نظر مـیآیـد نگـاه
سران این رژیم به دین، استوار بر گونهای خوانش بوروکراتیک و حکومتی باشد. دومـین کیـان
ایـدئولوژی صهیونیسـم، واحـد سیاسـی و ملـی آن اسـت. اسـراییل در طـول سـالهـای پـس از
واکاوی نقش رسانههای اسراییل در بازتولید ایدئولوژی نژادپرستی صهیونیسم 165
پاگیریاش، کوشیده است بر روی همهی شکافهای اجتمـاعی و سیاسـیاش، هـویتی را بـرای
خود چونان واحدی سیاسی دست و پا کند. سومین و ریشهایترین منبـع، نـژاد و قومیـت اسـت.
این مؤلفه چنان نیرومند و اثرگذار است که میتوان آن را چون کانون گفتمان سیاسـی اسـراییل
نیــز شناســایی نمــود. برتــری نــژادی و قــومی، نشــانگان مرکــزی و نشــانهی برتــر در ســامانهی
مفصلبندی رژیم صهیونیستی است که دیگر دالها مـدلولهـا را در رابطـهای زنجیـروار بـه دور
خود سامان داده است.
ماهیـت سیاسـت در اسـراییل، اسـتوار بـر کـنشگـری و پراگماتیسـم اسـت و گرچـه بسـیاری از
مؤلفههای نخبـهگرایانـه، آریسـتوکراتیک و فـنسـالارانه را در خـود دارد، امـا رگـههـای پررنگـی از
پوپولیسم را نیز میتوان در آن یافت. این موضوع از دو حـوزهی اساسـی سرچشـمه مـیگیـرد؛ یکـی
»رســالتهــای تــاریخی مــورد ادعــا« و دوم، »واقعیــتهــای پــیشروی آن در زمینــههــایی چــون
ژئواستراتژیک، راهبردی، سیاسی، امنیتـی، اجتمـاعی و اقتصـادی«. هـر دوی ایـن پهنـههـا، زمینـهسـاز
گرایش بیشتر ایـن رژیـم بـهسـوی تقویـت نژادپرسـتیاش شـده اسـت. ایـن موضـوع بـهویـژه از راه
رسانههای گروهی به انجام میرسد. اسراییل، توانسته اسـت تـا دسـتهای از رسـانههـا را، چـه در درون
خود و چه در دیگر کشـورها، بـهگونـهای ظریـف در راسـتای بازتولیـد داعیـههـای آشـکار و پنهـان
قومگرایانهی خویش به خدمت بگیرد. نوشتار پـیشرو، بـا توجـه بـه ایـن واقعیـت، سـعی دارد تـا بـه
واکاوی بیشتر این موضوع بپردازد و نشان دهد که رسانههای گروهی اسراییل و رسانههـای هـمسـو
با آن، چگونه به بازتولید و تقویت بیشتر نژادپرستی و قومگرایی این رژیـم پرداختـهانـد. ایـن موضـوع
بهویژه با کاربست رهیافت نظری »تئون وندایک« و »نورمن فرکلاف« به انجام رسیده است.
الف( زبان، ایدئولوژی و رسانه
زبان، اساس و پایهی اصلی زیست فردی و اجتماعی بشر است. پهنههـای گونـاگون حیـات آدمـی در
سایهی زبان رنگ مییابد. »مایکل هلیدی« سه فرانقش بههم پیوستهی زبان را از هم متمـایز مـیکنـد؛
نخست، فرانقش اندیشـگانی اسـت کـه زبـان بـه وسـیلهی آن بـه تجربـه سـاختار مـیبخشـد. سـاخت
اندیشهای، ارتباط دیـالکتیکی بـا سـاختارهای اجتمـاعی دارد، هـر دو بازتاباننـدهی آن هسـتند و آن را
تحتتأثیر قرار میدهند. دوم، فرانقش بینافردی است که بیانگر روابـط میـان افـراد اسـت و فـرانقش
سوم، متنی بوده و بههم پیوستگی و همبستگی متن را بیان میکند ) .(Wodak and Meyer, 2001: 8برخی
کارکردهایی که هایمز برای زبان برمیشمرد عبارتند از):(Hymes,1962: 5-38
166فصلنامه پژوهشهای راهبردی سیاست، سال دوم، شماره ،5تابستان 92
-1برانگیزنده )احساساتی(؛ که بیانگر حالات درونی و احساسات گوینده است؛
-2کنشی؛ که گوینـده بـا اسـتفاده از خطـاب و دسـتور، توجـه دیگـران را بـه خـود جلـب
مینماید و از آنها میخواهد تا کاری را انجام دهند؛
-3نظمی؛ که گوینده نوع ویژهای را همچون ماهیت پیام خود برمیگزیند؛
-4کارکرد فرازبانشناختی؛ که در آن گوینده بر کد تمرکز میکند تا آن را توضیح دهد یا
مورد گفتوگو قرار دهد.
همه اینهـا کـارکردهـای خُـردی هسـتند کـه از عناصـر ارتبـاطی یـا کـارکردهـای کـلان شـکل
یافتهاند.»گیلین براون« و» جورج یول« بر ایـن باورنـد کـه زبـان دو کـارکرد مهـم تبـادلی و تعـاملی را
برعهده دارد. درحالیکه کارکرد تبادلی بیانگر انتقـال اطلاعـات، آمـوزشدادن، اجتمـاعیسـازی و...
است، کارکرد تعاملی در بنانهادن و نگهداشتن روابط اجتماعی نقـش دارد ).(Brown and Yule, 1983:4
زبان تنها یک کانال نیست که از راه آن اطلاعات دربارهی حالتها و رفتارهای روانی یا واقعیتهـای
جهانی منتقل شوند. بلکـه، »دسـتگاه« تولیـدگری اسـت کـه جهـان اجتمـاعی را مـیسـازد و سـاخت
هویتها و روابط اجتماعی را نیز در پی دارد. این بدان معنا است که دگرگونیهای گفتمـانی ابـزاری
هستند که جهان اجتماعی را دیگرسان مینمایند ).(Jorgensen and Phillips, 2002: 9
به باور» فرکلاف« زبان همیشه در سیاست و حکومت اهمیت داشـته اسـت. دیگرسـانیهـای
سیاسی همواره بهعنوان تفاوتهایی در زبان شکل یافته، آوردهای سیاسی، پیوسته کشمکشهایی
بر سر زبان چیره داشتهاند، و هر دو؛ هم نظریه و هم کنش سخنپردازی سیاسی به دوران باستان
بازمیگردند. بخش مهمی از این دگرگونیها رابطهی نوین میان سیاست، حکومت و رسانههای
گروهی است؛ترکیب نویی با این معنا کـه امـروزه بـیشتـر رویـدادهای مهـم سیاسـی، در واقـع
رویدادهای رسانهای هستند. بر این پایه چیزی به نام رسانهایشدن 1سیاست و حکومت وجود دارد
) .(Fairclough, 2006: 3-4رسانهایشدن بحثی در چیرگی بر فاصلههای ارتباطی و برقراری ارتباط با
دیگرانی است که در دور دستها قرار دارند ) .(Fairclough, 2007: 5رسانهها چونان وسایل ارتباطی
پایهای، در بستر زبان رشد مییابند. به گفته »بوردیو«، تلویزیون )و بهطور کلی رسانههای گروهی(
ادامهدهندهی هجوم نمادین نهفته در زبان است ).(Bourdieu, 1998: 17
ارتباط میان زبان و قدرت را میتوان در دو بعـد بیـان کـرد ) :(Fairclough, 1996: 43نخسـت؛
قدرت در گفتمان )قدرت رو در رو( که با گفتمان، به عنوان مکـانی برخـورد مـینمایـد کـه در
1. Mediatisation
واکاوی نقش رسانههای اسراییل در بازتولید ایدئولوژی نژادپرستی صهیونیسم 167
آن روابط قـدرت بـه عرصـهی عمـل و قـانون وارد مـیشـوند؛ و دوم؛ قـدرت در پـس گفتمـان
)گفتمان پنهان( 1که در آن تمرکز بر چگونگی شکلیـابی و سـاختمنـدی نظـامهـای گفتمـانی
در ارتباط با قدرت است. قـدرت پنهـان بیشـتر در رسـانههـای گروهـی نمـود مـییابـد. گفتمـان
رسانههای گروهی به دلیل سرشت قدرتی که در آن به عمل گذارده شده اسـت جـذابیت دارد.
گفتمان رسانهای یک جانبهنگری دارد. گفتمان رسانهای برای مخاطبـان گروهـی طراحـی شـده
و هیچ شیوهای وجود ندارد که تولیدکننـدگان حتـی بداننـد مخاطبـانشـان چـه کسـانی هسـتند.
گفتمان رسانهای برای سوژهی ایدهآل خـود موقعیـت سـوژگی بوجـود مـیآورد و بیننـدگان یـا
شـنوندگان و یـا خواننـدگان واقعـی آن، بایـد ارتبـاط میـان سـوژهی ایـدهآل را بـه گفـتوگـو
بگذارند ) .(Fairclough, 1996: 49این رسـانه اسـت کـه بـا بهـرهگیـری از عناصـر زبـانی بـه القـای
ایــدئولوژی مــیپــردازد. زبــان، ابــزاری بــرای ریخــتن مظــروف ایــدئولوژی در ظــرف ذهــن و
اندیشهی مخاطبان از سوی حکومتها است کـه بخـش عمـدهی آن بـا میـانجیگـری رسـانههـا
انجام میپذیرد. این مسأله را که ایدئولوژی چیست و با چه گفتمـانی بیـان مـیگـردد، مـیتـوان
در چند سطح تحلیل کرد:
-1دیدگاههـا و ایـدئولوژیهـا دربردارنـدهی باورهـا یـا نمودهـای ذهنـی هسـتند و در ایـن
صورت است که رویکرد ما چشماندازی شناختی به خود میگیرد.
-2ایدئولوژیها و اندیشهها همیشـه شخصـی نیسـتند بلکـه مـیتواننـد اجتمـاعی، نهـادی یـا
سیاسی باشند. بنابراین نیازمند رویکردی مبتنی بر اجتماع یا ساختارهای اجتماعی اسـت. لـذا هـر
دو رویکرد با یکدیگر ترکیب میشوند تا نظریهی اجتماعیشناختی شکل گیرد.
-3از آنجا که ما بیان بافتی ظریف را از اندیشههای استوار بر ایدئولوژی، بهصورتی خـاص
بررسی مینماییم، این رویکرد اجتماعی- شناختی، در چارچوب تحلیلی گفتمانی نهفته خواهـد
شد. ایـدئولوژیهـا هماننـد دانـش و زبـان طبیعـی هسـتند )یـا ماننـد گرامـر یـا نظـامهـای قـانون
گفتمانگونهای هستند که در پس کاربرد زبان میباشند( ).(Van Dijk, 1998: 21-22
ایدئولوژیها به مانند نظامهایی تعریف شدهاند که در مبنای شناخت اجتماعی- سیاسـی گـروههـا
قرار دارند. بنابراین ایدئولوژیها رویکرد گروههای اجتماعی را شکل میدهند. ایـدئولوژیهـا افـزون
بر این، دانش و باورهای خاص کاربران زبان را تحت تاثیر قرار مـیدهنـد ).(Van Dijk, 1995: 135-138
ایدئولوژی؛ سه مؤلفهی عمده دارد که عبارتند از ):(Van Dijk, 1998: 23-24
1. Hidden Discourse
168فصلنامه پژوهشهای راهبردی سیاست، سال دوم، شماره ،5تابستان 92
نخست- کنشهای اجتماعی؛ این نظریه از کنشهـای گروهـی یـا نهـادی ایـدئولوژیهـا در
ساختهای اجتمای است. نظریهی کنشهای اجتماعی به این پرسـش پاسـخ مـیدهـد کـه چـرا
مردم ایدئولوژیها را در نگاه اول، بهبود و توسعه میدهند.
دوم- ساختارهای شناختی؛ در این چارچوب، یک نظریه دربارهی سرشت ذهنی، مؤلفههای
درونی و ساختارهای ایدئولوژیها و همینطـور ارتبـاط آنهـا بـا دیگـر سـاختارهای شـناختی یـا
نمودهای اجتماعی ماننـد )ارزشهـا، هنجارهـا، رویکردهـا، اندیشـههـا و دانـش( از یـک سـو و
الگوهای بافتی و شخصی از سوی دیگر است.
سوم- بیان یا بازتولید گفتمانگونه؛ این نظریهای است از شیوههایی کـه ایـدئولوژیهـا ارائـه
میگردند و با ساختارهای متنها و سخنهای اجتماعی بازتولید میشوند. این نظریه حالتی ویـژه
از نظریه گستردهتری است که در آن شیوههای بیان و بازتولید ایـدئولوژیهـا از راه کـنشهـای
اجتماعی نمود مییابند. رسانهها به دلیل ارتباط سامانمند و عادی خـود بـا سـاختار قـدرتهـای
سیاسی، هراس سیاسی را به همراه دارند. آنهـا اهـداف و اسـتراتژیهـای نهـادی و ایـدئولوژیک
خاص خود را دارنـد کـه بـه هـراس سیاسـی امکـان عمـومیشـدن و بـه همـین صـورت مـؤثر و
مشروعبودن را میدهد ).(Van Dijk, 1987: 183
در خوانش »فرکلاف«، دربارهی تأثیر رسانههای گروهی بر جوامع نیز باید از پنج مـورد یـاد
کرد ) :(Fairclough, 2007: 103-104نخست- اینکـه رسـانههـای گروهـی نقـش مهمـی در انتشـار
جهانی اطلاعات، اخبار، واکنش به اخبار و تبیین اطلاعـات، اسـتراتژیهـای نـوین، گفتمـانهـا،
انگارهها و کنشها، نهادهای اجتماعی، سازمانها، مدیریت زندگی روزمـره، تغییـر رویکردهـا،
احساسات و هویتها دارند.
دوم- این پیامها به هیچ صورتی خنثی نیستند؛ آنها رسانهای شده و ایـن بـدان معناسـت کـه
هرجنبهای از زندگی اجتماعی در رسانههای گروهی نمایش داده میشود. این امر از راه کدهای
رمزی خاص، همآییها، هنجارها و کنشهای رسانههـای خـاص صـورت مـیگیـرد و شـکل و
معناهای آنها در گونهی ویژهی بافتسازی دوباره، دگرگون میشود.
سوم- چیرگی جهانی رسانههای فراملّـی در رسـانههـای گروهـی و روابـط درونـی آنهـا بـا
قدرتهای سیاسی، دولت و تجارت بدان معناست که آنها میتوانند رسـانههـای گروهـی را بـه
عنوان ابزاری برای پراکنش پیامهای خود در راستای پیشرفتدادن به راهبردهای خویش بـهکـار
بندند.
واکاوی نقش رسانههای اسراییل در بازتولید ایدئولوژی نژادپرستی صهیونیسم 169
چهارم- نمیتوان تأثیر رسانههای گروهی و رسانهایشـدن را بـدیهی فـرض کـرد، چـرا کـه
بستگی به بافتسازی دوبارهی »پیامهای« رسانه در بافتهای دیگرسـانی دارد کـه ویژگـیهـا و
شرایط تاریخی، فرهنگی، اجتماعی، نهادی و ساختاری آنها، شیوهی دریافت، تفسـیر، واکـنش
نشان دادن و تأثیر پایانی آنها را سامان میدهد.
پنجم- جهانیسازی رسانههای گروهی تاحـدودی در سـاخت جامعـهی جهـانی، ایـدههـای
عمومی جهانی و حتی حوزهی عمومی جهانشمولی، که در آن مباحث بر مبنـای جهـانی بـودن
تولید میگردند، ساخته میشود.
بنا به گفتهی »وداک« متنهای رسـانهای مکالمـهای تلقـی مـیشـوند و خوانشـی کـه از آنهـا
صـورت مـیگیـرد بـه گیرنـدهی پیـام و محیطـی کـه در آن قـرار دارد وابسـته اســت. بنـابراین
پژوهشگران فرض مینمایند که خوانندگان/ شنوندگان یا بینندگان با رسانه تعامـل دارنـد. متـون
رسانهای همچنین به روابط درونمتنی دیگر نیز بستگی دارند، معنای ویژهای به متن میبخشند یا
آن معنا را جدا و بازسازی مینمایند. پس میتوان گفت که رسانه؛ مفاهیم اجتمـاعی را تولیـد و
.(Wodak and Busch, 2009: 106) بازتولید میکند
»وندایک«، در تکملهی مطالب پیشگفته، برآن اسـت کـه گفتمـان رسـانه بـهطـور کلـی و
گزارشهای خبری را به صورت خاص، باید بهعنوان نوعی کاربرد زبان یا متن و گونهی ویژهای
از کنشهای فرهنگی- اجتماعی مورد بررسی قرار داد. این بـدان معناسـت کـه نخسـت- چنـین
گفتمانهایی باید برحسب ساختارهای آنان در سطوح گوناگون توصیف و بررسی شوند و دوم-
اینکه گفتمانها ویژگیهای پیچیده و سـطح بـالایی را ماننـد روابـط پیوسـتگی میـان جمـلات،
عنوانهای کلی و ابعاد سخنپردازی و سبکی دربردارند ) .(Van Dijk, 1988: 2برهمین پایه، به باور
وی، گفتمان سیاسی نهتنها برپایهی ساختارهای گفتمان، بلکـه براسـاس بافـت گفتمـانی تعریـف
میشود؛ او میگوید»نباید به این مشاهده بسنده کرد که بهعنوان نمونه گفتمان سیاسی اغلب ضمیر
»سیاسی« شناخته شدهی »ما« را برجسته میسازد. بنابراین نیاز است تا چنین کاربردی را به چنـین
طبقاتی مبنی بر اینکه؛ چه کسی؟ کی؟ کجا؟ با چه کسی سخن میگوید، مرتبط سازیم. به دیگر
سخن؛ باید آنرا به جنبههای ویژهای از وضعیت سیاسی ارتباط دهیم« ) Van Dijk, 2004: 13و Van
» .(Dijk, 1999: 312ون دایک« برآن است که رسانههای خبری، رویدادهای خبـری جهـان را بـه
صورتی کنشپذیر توصیف یا ضبط نمیکنند بلکه به صورت فعالی آنها را بازسازی مینمایند که
این مسأله عمدتاً بر مبنای بیشتر گونههای منابع گفتمانی هستند. ارزشهای خبر، روندهای نهادی،
170فصلنامه پژوهشهای راهبردی سیاست، سال دوم، شماره ،5تابستان 92
ایدئولوژیهای حرفهای و الگوهای خبری نقش مهمی در این دگرسازی دارند. این عوامل درپی
دستیابی ممتاز افراد قدرتمند، نهادها و ملتها به رسانه است. ویژگیهای پردازش خبر، به سمت
این رویکرد گرایش دارند که به بازتولید و مشروعسازی ایدئولوژی سیاسی، اجتماعی– اقتصادی
و فرهنگی روشنفکران بیانجامند. از سوی دیگر، نهادهای خاص و کـنشهـا و اهـداف حرفـهای
رسانهها و خبرنگاران نیز نقش نیمهمستقلی در بازتولید رویدادهای خبری و ساخت توافق اجتماعی
دارند. همین قدرت نمادین رسانه است که به توضیح نقـش آن در بازتولیـد نژادپرسـتی کمـک
.(Van Dijk, 1986: 157-168 وVan Dijk, 1989: 203) میکند
ب( گفتمان نژادپرستی
گفتمان نژادپرستی نوعی کنش اجتماعی تبعیضآمیز است کـه خـود را در بیـان، مـتن و ارتبـاط
نشان میدهد. ایـن گفتمـان، بـه همـراه دیگـر کـنشهـای تبعـیضآمیـز )غیربیـانی(، در بازتولیـد
نژادپرستی به عنوان گونهای از چیرگی نژادی یا قـومی سـهم دارد. دو نـوع گفتمـان نژادپرسـت
وجود دارند کـه عبارتنـد از ) :(Van Dijk, 2004: 351نخسـت-گفتمـان نژادپرسـتی کـه بـه سـمت
دیگران 1دیگرسان از دید قومی گرایش دارد و دوم- گفتمان نژادپرستی کـه دربـارهی دیگـران
متفـاوت از نظـر قـومی اسـت. نخسـتین گونـهی گفتمـان نژادپرسـتی یکـی از چنـدین شـیوهی
تبعیضآمیزی است که اعضای گروه چیره از نظر بیانی بـا آن بـا اعضـای گـروه تحـت چیرگـی
)اقلیتها، مهاجران، پناهندگان( تعامل دارند و نوع دوم گفتمان نژادپرست همواره دیگر اعضای
گروه چیره را مخاطب قرار میدهد و دربارهی دیگری نژادی یا قومی اسـت. چنـین گفتمـانی از
گفتوگوهای روزمره یا دیالوگهای سازمانی )مانند نشستهای پارلمانی(، تـا بیشـتر مـتنهـای
نوشته شده یا چندرسانهای، خبر، گزارش، فیلم، انتشـارات دانشـگاهی، قراردادهـا و... گسـترش
.(Van Dijk, 2004: 351-352) دارد
بدیهی است که نژادپرستی پیوند نزدیکی با مفهوم نژاد دارد؛ مفهومی که عناصر فرهنگـی و
ایدئولوژیکی مانند رنگ پوست، مذهب و رفتار را دربرداشته و بهنظر میرسد ایـن مؤلفـههـا بـه
نسبتهای متغیری در هر تعریفی از گروههای نژادی بگنجند. از سوی دیگـر موقعیـت نـژادی بـا
گفتوگوها و دگرسازیهای سیاسی در ارتباط است. بنابراین اصطلاح نژادپرسـتی تحـت تـأثیر
نیروهای اجتماعی و ستیزهای سیاسی است ) .(Rattansi, 2007: 7-8نژادپرسـتی بـه معنـای هرگونـه
1. Others
واکاوی نقش رسانههای اسراییل در بازتولید ایدئولوژی نژادپرستی صهیونیسم 171
ادعا مبنی بر برتری طبیعی یک جمعیت، گروه یا نـژاد شـناخته شـدهی بشـری بـر نـژاد، گـروه و
جمعیت دیگری است. اما منظور از نژادپرستی علمی، تلاش در به کار بردن زبان و برخی فنـون
علمی، در حمایت از نظرگاهها یا مباحثی است که میپنداردگروههـا یـا جمعیـتهـای ویـژهای،
ماهیتاً از نظر هوش، تمدن یـا دیگـر رویکردهـای اجتمـاعی نسـبت بـه دیگـران پـایینتـر هسـتند
.(Rattansi, 2007: 94)
به باور »وندایک«؛ نژادپرستی سامانهای از چیرگی قومی یا نـژادی اسـت. بـه دیگـر سـخن؛
بهرهکشی نظاممند قدرت یک گروه چیره علیه دیگر گروهها؛ مانند اقلیتهای نژادی، مهـاجران
و پناهندگان ) .(van Dijk, 2012: 15ویژگی کلّی گفتمانی نژادپرستی، نمود منفی آنها 1اسـت کـه
اغلب با نمود مثبت خودمـان 2همـراه اسـت ) .(Van Dijk, 2004: 352مبـانی شـکلیـابی ایـدههـای
نژادپرستانه عبارتند از ):(Konvalinka, 2007: 9
نخست- ما بر این باوریم که نژادپرست نیسـتیم، امـا همگـی مـیآمـوزیم کـه اگـر بخـواهیم
نژادپرست میشویم و اگر نه، خیر.
دوم- جوامـع، تصـور نژادپرسـتانه را بـه شـیوهی پیچیـدهای منتشـر مـیکننـد و افـراد بـدون
کندوکاو، آن را میپذیرند، که این امر گاهی به دلیل ناخودآگاه بودن آن است.
سوم- چون این انگارهها این امکان را فراهم میآورند که به نابرابریها مشـروعیت بخشـیده
شود و به این دلیل که اکثریت از جایگاه خود بیشترین بهره را میبرنـد، بنـابراین بـه ایـن بـاور
میرسند که بیش از دیگران شایستگی دارند.
نژادپرستی؛ هرگونه رویکرد، کنش یا ساختار نهادی است کـه فـرد یـا گروهـی را بـه دلیـل
ویژگیهای دیگرسانشان تحت چیرگی خود میبرد. نژادپرستی تنها مسألهی رویکردهـا نیسـت
بلکه کنشها و ساختارها نیز مـیتواننـد نـوعی نژادپرسـتی باشـند. نژادپرسـتی؛ یـک ایـدئولوژی
کنشی ویرانگر است که بهصورت چیرهای از سوی دولتها، سیاستمداران و عامه مردم، بسان
لکهای ناخوشآیند بر دامن جامعهی مـدنی تلقّـی مـیگـردد و طـرد شـده، امـا بـازهم بـهصـورت
بـالقوهای فعـال اسـت. گفتمـانهـایی کـه نژادپرسـتی را بـدنام مــیکننـد بـا مخالفـت گسـتردهی
گفتمانهایی روبهرو میشوند که در آنها نژادپرستی ناپیدا، هنجارى و حتـی فرهمنـد مـیگـردد
) .(Downing and Husband, 2005: 1یافتههای پژوهشهـای انجـام شـده بـر گفتمـان و نژادپرسـتی،
1. Them
2. Ourselves
172فصلنامه پژوهشهای راهبردی سیاست، سال دوم، شماره ،5تابستان 92
بیانگر آن است که »روشنفکران« نقش ویژهای در بازتولید نژادپرستی دارند. آنها دستیابی بیشتر
به منابع اجتماعی ارزشمند را از جمله پژوهش نمادین گفتمان اجتماعی به طور کلـی و گفتمـان
رسانه به صورتی خاص کنترل مینمایند. این بدان معناست که ):(Van Dijk, 1999: 308
نخست- آنها بیشتر تصمیمهای مهمی را میسازند که زندگی مهاجران و اقلیـتهـا را تحـت
تأثیر قرار میدهد؛
دوم- آنها دستیابی به خبرها )مانند نمایش اقلیتها( را تنظیم مینمایند.
پ( رسانهها بهمثابه ابزار القای ایدئولوژی نژادپرستی
در اندیشهی »وندایک«، بیشتر مطالب رسانههای گروهی، بهویژه خبرها چنـدان دربـارهی رخـدادها
و رویدادها نیست، بلکه در باب این اسـت کـه؛ دیگـران و عمومـاً قـدرتمنـدان و روشـنفکران، چـه
میگویند یا چه مینویسند. پردازش فعال این منابع متنی و سخن گفتن در تولید خبر، مهـمتـرین سـهم
رسانهها در تولید و انتقال گفتمان عمـومی اسـت. راهبـردهـای تولیـد خبـر، دربردارنـدهی ارزشهـا و
روشهای جلـب توجـه، دسـتیابی نهـادی، گـزینش، خلاصـهکـردن، فرمـولبنـدی سـبکی و حـذف
میباشد. رسانههـا مهـمتـرین دادههـا و موضـوعاتی را فـراهم مـیآورنـد کـه افـراد ممکـن اسـت در
گفتوگوهای روزمره بدان دست نیابند. مواردی همچون: مهاجرت و سیاسـتهـای ملـی مهـاجرت،
شمار مهاجران، آمار بیکاری، نقش گروههای قومی در آموزش و مسکن، تبعیض یا آمـار جنایـت، از
مواردی نیستند که بتوان در گفتوگوهای روزمـره دانسـت. بـا توجـه بـه ایـنکـه رسـانههـا، ورودی
گفتمانهای روزانه را برای بیشتر شهروندان فراهم مـینماینـد، احتمـالاً نقـش ایـن رسـانههـا بـهعنـوان
گفتمانی متداول و بافت رویکردی اندیشه و بیان دربـارهی گـروههـای قـومی، نسـبت بـه دیگـر منـابع
نهادی یا عمومی ارتباطی، بیهمتا است ).(Van Dijk, 1987: 40-45
نژادپرستی مفهوم تابویی است و یافتههای پژوهشیای که رخداد نظاممنـد تعصـب قـومی یـا
نژادپرستی را نشان میدهند؛ یا مورد چشمپوشی قرار مـیگیرنـد و یـا ایـنکـه از سـوی بـیشتـر
رسانهها بیاعتبار شمرده میشوند. باوجود تفاوتهای آشکار میان روزنامهها، کشورها، مناطق و
دورههایی که در پژوهشها مورد بررسی قرار گرفتهاند، وجوه همسانی میان آنها وجـود دارنـد
:(Van Dijk, 1987: 44-45) که عبارتند از
-1اقلیتهای قومی، اقلیتهای مطبوعاتی نیز هستند؛ کمتر به آنها پرداخته میشـود و کمتـر
ارائه میگردند؛
واکاوی نقش رسانههای اسراییل در بازتولید ایدئولوژی نژادپرستی صهیونیسم 173
-2بیشتر موضوعات چیره، مستقیماً یا ریزبینانهتر با مسائل، مشکلات و تهدیدهای ارزشهـا،
منافع، اهداف و فرهنگهای چیره پیوند دارند؛
-3رویــدادهای قــومی بــه صــورت پایــداری از دیــدگاه اکثریــت سفیدپوســتی توصــیف
میگردند که در آنها به گروههای مقتدر، فضا و اعتبـار بیشـتری در مقایسـه بـا اقلیـت سـخنوران
داده میشود؛
-4موضــوعهــایی چــون: کــار، مســکن، ســلامت، آمــوزش، زنــدگی سیاســی، فرهنــگ،
تبعیضهای قومی)که به زندگی روزمره گروههایی قومی ارتباط دارند(کمتر در مطبوعات مورد
بحث و گفتوگو قرار میگیرند مگر اینکه به مسائلی برای جامعه بهعنوان یک کل بیانجامند؛
-5نژادپرستی به صورت نظاممنـدی کمتـر رسـانهای مـیشـود، بـه صـورت رویـدادهایی از
تبعیضهای فردی جلوهگر و تنزل داده میشود، به احزاب کوچک جنـاح راسـتی و در منـاطق
شهری کوچک نسبت داده میشود؛
-6نژادپرستی روشنفکران یا دیگر نهادها کمتر مورد بحث قرار میگیرد.
رسانه نقش عمدهای در تولید قدرت ایدئولوژیهای نژادپرست دارد که برخی از مکانیسمها و
کارکردهای اجتماعی آنها عبارتند از ) :(Van Dijk, 1988: 154-155نخست- رسانههای خبـری بـه
صورت کنشپذیری، واقعیتهای موقعیت اجتماعی قومی کنونی را توصیف نمیکنند؛ نقش آنها
فعالتر و بازساختیتر است. فرآیندهای تولید خبر، شاملِ گزینش و خلاصهسازی رویدادهای مهم
میشود. دوم- روزنامهنگاران در ایدئولوژی حرفهای خاصی دربارهی سرشت خبر اشتراک دارند.
آنها باید بر این مسأله که:»خبر چیست؟« به توافق برسند. سوم- سرشت ایدئولوژیک خبر و دیگر
رویکردها و کنشهای حرفهای، بیانگر آن است که آنها بیشتر شیوههای رویکردی مدیریت حجمِ
گستردهی اطلاعات در بنبستهای محکم هستند. ارزشها قراردادی نیستند بلکه بازتابی از طبقه،
جنسیت و موقعیت قومی روزنامهنگاران است و نقش مهمی در بازتولید قدرت دارند. این فرآیند
بیشتر در محتوای گفتمانهای خبری و روالِ تولید خبر روزمره، قابل مشاهده است. مسألهای کـه
میتوان مطرح کرد این است که نقش رسانه در ایـن چـارچوب پیچیـدهی نیروهـای اجتمـاعی،
اقتصادی و فرهنگی چیست؟ بازار، سیاست، سیاستگذاری، بهرهبرداری و حاشیهرانی همگی به
مبنایی ایدئولوژیک نیاز دارند. چنین ایدئولوژیهایی نیاز به تولید و بازتولید دارند، که این امر از
راه متن و بیانی عمومی انجام میشود که در دوران مدرن ما به صورت گستردهای با رسانه، تولید
یا مورد وساطت قرار میگیرند. هرچه رسانه قدرت بیشتری داشته باشد، مخاطب استقلال کمتری
174فصلنامه پژوهشهای راهبردی سیاست، سال دوم، شماره ،5تابستان 92
مییابد و بالعکس. قدرت رسانه همانا قدرت اجتماعی گروهها و نهادها است و قدرت اجتماعی
همواره به عنوان کنترل کنشها یا دستیابی به منابع یک گروه چیره شده از سوی اعضای گـروه
چیره تعریف شده است. کنترل کنشها همیشه به مفهوم از دسـت دادن بخشـی از آزادی اشـاره
دارد. بنابراین میتوان »آزادی مطبوعات« را بهعنوان »قدرت مطبوعات« درک کرد. از سوی دیگر
نقش اهداف و مقاصد در تعریف کنش و همینطور کنتـرل کـنش، بیـانگر کنتـرل ذهـن اسـت.
بنابراین تأثیر گفتمان رسانه پیش از هرچیزی دربردارندهی کنترل مدلهای کاربران رسانه اسـت
.(Van Dijk, 1995: 28-32)
رسانههای گروهی بسان سازمان؛ چارچوبی فراهم میآورند که به وسیلهی آن افراد در بافتی
از مجموعهای از قوانین و سلسلهمراتب پایهگذاری شدهی قـدرت بـا یکـدیگر کنـاکنش دارنـد.
بنابراین رسانههای گروهی زمینهای را به وجود میآورند که در آن فرصتهای زندگی افراد بـا
ایدئولوژیهای نژادی و در چارچوب تبعیض نژادی محدود میشوند. وجـود تبعـیض نـژادی در
صنعت رسانههای گروهی واقعیتی تاریخی است که همچنان دنباله دارد ) ,Downing and Husband
2005: 9و .(Hartmann and Husband: 1974ایدئولوژی نژادپرسـتانه و نمـود گذشـته و حـال آن در
رسانهها، پدیدهای برای همهی زمانهـا و مکـانهـا نیسـت بلکـه مجموعـهی در حـال بـروزی از
پاسخهاست که گاهی از سوی افرادی با رنـگ، قـوانین مسـتعمراتی، کـنشهـای نژادپرسـتانهی
سازمانی پسابردگی و پسااستعماری چندین سده با پاسخهای متناقضی به چالش کشیده میشوند
) .(Downing and Husband, 2005: 39بیشتر رویدادهای قومی که مردم در زندگی روزمـرهی خـود
دربارهی آنها سخن میگویند از آموختههای شخصی شناخته نمیشوند، بلکه برگرفتـه از رسـانه
هستند. تا چندی پیش در بیشتر بخشهای اروپای غربـی و حتـی در بخشـی از منـاطق آمریکـای
شمالی، بیشتر سفیدپوستان به ندرت با گروههای اقلیت به صورت رودررو سروکار داشتهاند. در
چنین شرایطی در طول سدهی گذشته، تصویر چیرهای که از اقلیتها و مهاجران وجـود داشـت
همان معضلات است. به همین ترتیب مطبوعات محافظهکار و جناح چپ بـر مشـکلاتی تمرکـز
دارند که اقلیتها و مهاجران به وجود میآورند ) .(Van Dijk, 1992: 100رسانههـا نقـش بنیـادینی
در بازتولید نژادپرستی در جامعه ایفا میکنند، این امر به عنـوان نمونـه بـا توصـیف اقلیـتهـا بـه
عنوان معضل، و یا عنوان مجرم یا منحرف و همینطور تأیید کلیشههای نژادی متداول و تعصـب
میان جامعه رخ میدهد ) .(Van Dijk, 1989: 230نقش رسانههای گروهی در بازتولیـد نژادپرسـتی
بهویژه در جوامع اروپایی و آمریکای شمالی مانند نقش کلی آن در بازتولید سیاسـی، اجتمـاعی
واکاوی نقش رسانههای اسراییل در بازتولید ایدئولوژی نژادپرستی صهیونیسم 175
و ایدئولوژیک جوامع مدرن، مبنایی است. هرآنچه مردم دربارهی سیاستمـداران، دانشـوران، و
مدیران ارشد شرکتها میدانند استوار بر تصویری است که رسـانههـا ارائـه مـیدهنـد. در واقـع
بیشتر آنچه نخبگان دربارهی دیگر نخبگان میدانند همان چیـزی اسـت کـه آنهـا در روزنامـههـا
میخوانند. رسانهها افزون بر این، نقش مستقل و منحصر بهفـردی در بازتولیـد نـابرابری نـژادی و
.(Van Dijk, 1995: 38 وVan Dijk, 1993: 241) قومی دارند
نقش رسانهها در فرایندهای گوناگون قابلتوجه اسـت؛ ایـن نقـش هـم ایـدئولوژیکی و هـم
ساختاری است. تأثیر کلی رسانهها، بهویژه رسـانههـای خبـری، بـر سـاختار و محتـوای شـناخت
اجتماعی گروهها شایانتوجه است. به دیگر سخن؛ رسانههای خبری مهمترین منبـع اطلاعـاتی و
اندیشگی هستند که برای شکلدادن به چـارچوب تبیینـی چنـین رویـدادهایی بـهکـار مـیرونـد.
قدرت رسانهها تنها با تأثیر ایدئولوژیکی گستردهی آنها بر مخاطبانشان تعریـف نمـیشـود. ایـن
رسانهها بهعنوان نهـاد، سـازمانهـای پخـش، شـبکههـای تلویزیـونی و روزنامـه، در شـبکههـای
پیچیدهای از سازمانهای روشـنفکری یـا دیگـر کـنشگـران اجتمـاعی قـدرتمنـد نیـز شـرکت
میکنند. ً بـه دلیـل نقـش تقریبـاانحصـاری و خـاص رسـانههـای گروهـی در ارتباطـات و تولیـد
گفتمانهای عمومی، دیگر روشنفکران به آنها نیاز دارند تا هم تودههای مردم را به صورت عـام
و هم همدیگر را باخبر سازند، به قدرت خود جامه عمـل بپوشـانند، در پـی مشـروعیت باشـند و
همرأیی و رضایت را بسازند. قدرت مشارکتی و سیاست نوین بدون بازگشت به چنین فرآیندی
از بازتولید خود)که با واسطهی رسانه است(تصورپذیر نیسـت. ایـن بـدان معناسـت کـه بـه رغـم
وابستگی آنها بر دیگری، مانند روشنفکران سیاسی، سازمانی، آکادمیـک و اجتمـاعی؛ نهادهـای
رسانههای گروهی دستکم ابزارهایی برای کنترل این نخبگان دارند که مؤلفهی مهمی از ابعـاد
قدرت هستند و فراتر از این واسطهگری ساده میروند. به کوتاه سخن میتـوان فـرض کـرد کـه
رسانهها به دو صورت در بازتولید نژادپرستی نقش کلیدی دارند:
نخست- ارتباط آنها با دیگر نهادهای نخبگی؛
دوم- تأثیر ساختاری آن در شکلدهـی و تغییـر ذهـن اجتمـاعی ).(Van Dijk, 1993: 242-243
اقتصاد سیاسی رسانهها، طبقهی اجتماعی و تحصیلات روزنامهنگاران، کـنشهـای بـهکـارگیری
نیرو، روندهای جمعآوری خبر، ارتباط با منابع و تخصیص روایت برخی از ابعاد اجتماعی خـرد
و کلان خبرسازی هستند که از امور نژادی مطبوعات فراتر میروند. به صورت همزمان نیز ایـن
جنبههای اجتماعی با جنبههـای شـناختی و ایـدئولوژیکی؛ ماننـد دانـش، باورهـا و شـناختهـای
176فصلنامه پژوهشهای راهبردی سیاست، سال دوم، شماره ،5تابستان 92
اجتماعی روزنامهنگاران ارتباط دارند که مسائل سیاسی، فرهنگی و اجتماعی را که دربارهی آن
مینویسند، دربردارد. شرایط گوناگون تولید خبر بـا خبرسـازی دربـارهی مسـائل نـژادی ارتبـاط
دارند. به باور »وندایک« در رسانهها، بهویژه رسانههای گروهی غربی نیـز، بـهویـژه در حـوزهی
خبر، در سه پهنهی استخدام، گردآوری خبر و شناخت اجتماعی رویههای نژادپرستانه به روشنی
.(Van Dijk, 1993: 244-247) دیده میشود
ت( ماهیت ایدئولوژی نژادپرستی صهیونیسم و فرآیند القای آن در رسانههای اسراییل
اسراییل رژیمی است که به دو دلیل یکی از بیشترین پذیرشهای رسانهای را دارد:
نخست- موقعیتهایی که در دیگر کشورها مورد چشمپوشـی قـرار مـیگیرنـد بـه تیترهـا و
خبرهای مهم در رسانههای بینالمللی و اسراییلی تبدیل میشوند، به این دلیل که ایـن رویـدادها
در اسراییل رخ میدهند یا اسراییل را دربرمیگیرند. سـران اسـراییل، همـواره بـه خـود بـه مثابـه
کانون رخدادهای منطقهای و بینالمللی مـینگرنـد یـا دسـتکـم بـه آن رویـدادها بهـای بیشـینه
میدهند. مسائل نظامی و راهبردی در بالای اینگونه اخبار و دادهها قرار دارد؛
دوم- خود مردم اسراییل نیز بیش از مردم دیگر مناطق جهان مخاطـب خبـر هسـتند. آنهـا بـا
رسانههای گروهی سروکار دارند و با رادیو، تلویزیون، روزنامه، رایانـه، اینترنـت و تلفـن همـراه
خبر را میخوانند، گوش میدهند و تماشا میکنند. همین عوامل موجب میشـوند تـا مهـمتـرین
عناصر اطلاعرسانی رایانهای، اینترنتی، تلفنی و موبایلی در اسراییل پیشرفت یابنـد. در ایـن میـان،
در کنار رسانههای اجتماعی و مجازی، سه رسانه به گونهی سنتی از اهمیت و اسـتواری بیشـتری
در القای معانی و ارزشها در این کشور برخوردارند:
-1روزنامهها: از نخسـتین روزهـای بنانهـادن روزنامـههـای اسـراییل در میانـههـای سـدهی
نوزدهم، صاحبان رسانه در پی منافع مستقل تجـاری بـوده و بـا ایـن هـدف روزنامـههـا را منتشـر
کردند. با این حال، نشریات سیاسی نیروی چیره بودند. همزمان بـا آغـازه سـدهی بیسـتم، بیشـتر
روزنامههای اسراییلی وابستگی سیاسی ویژهای داشتند و احزاب سیاسی کنترل کاملی بر محتوا و
صفحههای روزنامـههـا اعمـال مـیکردنـد. امـروزه مطبوعـات اسـراییلی از رشـتهای گسـترده از
روزنامهها به ترکیبی محدود از روزنامههای پارتیزان کاهش یافته اسـت کـه در مرکـز آنهـا سـه
روزنامهی عبری زبان و یـک روزنامـهی انگلیسـی زبـان قـرار دارنـد ):(Widlanski, 2009: 78-101
»هاآرتص«؛ روزنامهی صبح که با نیویورک تـایمز )کـه زمـانی نیویـورکهرالـدتریبون خوانـده
واکاوی نقش رسانههای اسراییل در بازتولید ایدئولوژی نژادپرستی صهیونیسم 177
میشد( برابری میکند. »یدویت آهرونت«؛ روزنامهی نـیم قطـع و مصـوری کـه خانـدان موسـی
مالکیت آن را دارد و در ابتدا عصرها منتشر مـیگردیـد. ایـن روزنامـه زمـانی اعتـدالگـرا تلقـی
میشد. »معاریو«؛ روزنامهی دیگـری کـه خانـدان نمـرود مالـک آن اسـت و رویکـرد کلـی آن
راستگرا تلقی میشد، اما به چپگرایی متمایل شد. »اورشلیمپسـت«- در اصـل فلسـطینپسـت
خوانده میشد و اکنون در دست سرمایهگذاران خارجی اسـت، امـا هـمچنـان بـرای یهودیـان و
مهاجرانی که انگلیسی را بهتر از عبری میدانند، صدای اسراییل است؛
-2رادیو: نخستین ایستگاه رادیویی اسراییل با نام صدای اسراییل در اورشلیم راهاندازی شـد
و زیر نظر مستقیم دفتر نخستوزیری اداره میشد. رادیوی اسـراییل بـر گفـتوگوهـای سیاسـی
اسراییل و آموزههای مذهبی تمرکز دارد؛
-3تلویزیون: تلویزیون اسراییل که از سوی حکومت اداره میشد بهنوعی هژمـونی دسـت
یافت که هیچ همآوردی ندارد. بهرغم اینکه اسراییلیها پس از گذشت سـالهـا دیگـر تنهـا بـه
منابع خبری مبتنی بر دولت وابسته نیستند، بیشتر جمعیت به خبرهای منتشـر شـده در تلویزیـون و
روزنامههای مهم بهعنوان نخستین منبع خبری استناد میکنند ).(Madmoni, 2009: 44-46
خطکشی و جداییاندازی میان خود و دیگری، از اصول اساسی اندیشهی صهیونیسم اسـت.
این ایدئولوژی حکومتی، به تمایز میان خودی و غیرخودی باور دارد و بـرآن اسـت تـا مرزهـای
روشنی میان باورمندان به صهیونیسم و کسانی که بیرون از این دایـره هسـتند، ترسـیم کنـد. ایـن
امر، موضوعی ریشهدار است که بهویژه با بهرهگیری از عناصر و نشانگان آیین یهودیت صورت
میپذیرد. برای نمونه، فرازهای زیر از تلمود بابلی، میتواند گویا باشد: »یهودیان بشریت خوانده
میشوند، اما غیریهودیـان انسـان نیسـتند، آنهـا وحشـی هسـتند« )» .(Talmud: Baba mezia, 114bبـا
اینکه خداوند غیریهودیان را آفرید، آنها همچنان حیـوانی در لبـاس انسـان هسـتند. ایـن شایسـته
یک یهودی نیست که مورد خدمت حیوانی باشد. بنابراین مورد خدمت حیواناتی در لباس انسان
است«)» .(Midrasch Talpioth, p. 255, Warsaw 1855آبستن غیریهودی بهتر از حیوان آبستن نیست«
)» .(Coschen hamischpat 405با اینکه غیریهودیان مانند یهودیان ساختار بدنی یکسانی دارند، امـا
آنها در مقایسه با یهودیان مانند میمونی در برابر انسان هستند«).(Schene luchoth haberith, p. 250 b
»هر یهودیای که خون بیخدایی )غیریهودی( را بریزد گویا برای خداوند قربانی کـرده اسـت«
)» .(Talmud: Bammidber raba c 21 & Kalkut 772روح غیریهودی از سه قلمرو شیطانی برمیخیزد
و روح یهودی از تقدس ریشه میگیرد« ).(Shahak, 2002: 75
178فصلنامه پژوهشهای راهبردی سیاست، سال دوم، شماره ،5تابستان 92
صهیونیسم، انقلابی در روابط عرب- یهود ایجـاد نمـود؛ چـرا کـه مردمـی حفاظـت شـده از
اقلیت زیردست را به اکثریتی مطمئن به خـود و قـوی تبـدیل کـرد کـه تقـدیر خـود را در زمـین
اسراییل کنترل میکرد ) .(Wistrich, 2004: 14به باور سران اسراییل، در نتیجهی صهیونیسـم اسـت
که یهودیان در خاورمیانه توانستند از جایگاه اقلیتی تحقیرشـده برخیزنـد و بـه جنـبش اجتمـاعی
واقعی دست یابند. آنها صهیونیسم را بهعنوان رستگاری جاودانی میدانند، دکتـرین بقـای ملّـت
یهود در هنگامهی مـدرن، برآینـد مسـتقیم سرسـختی دشـمنی عـرب اسـت کـه آنـان در جهـان
استعمارزدایی با آن روبهرو شدند ) .(Wistrich, 2004: 19غیریت جریـان اجتمـاعی اسـراییلی اگـر
یهودی نباشند »اقلیتها« خوانده میشوند و اگر یهودی باشند »قومیت«انـد. ایـن گـروه گسـترده
شامل بیش از نیمـی از جمعیـت اسـت. اقلیـتهـا آنهـایی هسـتند کـه پـیش از رسـیدن یهودیـان
صهیونیسـت اروپـایی، در کشـور بودنـد؛ بـدویان، بلـوردان، چرکسـی و فلسـطینیان. قومیـتهـا
یهودیانی هستند که پس از پاگذاری دولت اسراییلی از کشورهای سراسر جهان به ویژه یهودیان
عرب، یهودیان اروپایی و شوری سابق، به این سرزمین آمدند ).(Peled-Elhanan, 2011: 120
نژادپرستی در اسراییل ریشههای چندگانهای دارد که از دید این نوشتار، زبـان و امـور زبـانی
برجستهترین این موارد و گردآورنده و گویای بیشینهی این موارد است. در سایهی ایـن گفتمـان
پنهان، دین یهود به گونهای خوانش میشود که زمینهساز برتری یک نژاد، قوم و آیین نسبت بـه
دیگران شود بهگونهای که کشتن انسانهای دیگر، به جرمِ قرار نگرفتن در زیر عنوان باورمنـدان
به این اندیشه، محکوم به حذف فیزیکی، حتی در چارچوب تروریسم دولتـی مـیشـوند. هرچـه
ویژگی یهودیت ایـدئولوژی اسـراییل مسـتحکمتـر شـود، سیاسـتهـای آن نیـز بـا رویکردهـای
استراتژیک کنترل میشوند و ریشهی ژرفی در باورهای مذهبی مییابنـد ) .(Abdullah, 2009: 6بـا
بهرهگیری از این فرایندهای زبانی است که در یک روش تبارشناسانه و هرمنوتیکی، تاریخ قـوم
یهود به گونهای مورد خوانش قرار میگیرد که پیشینهای سرشار از نبوغ و پیروزی، و البته مـورد
ستم واقعشدن)که اوج آن هولوکاست و مخالفت با داشتن کشـوری بـرای ایـن قـوم مـیباشـد(
برای آن به همراه میآورد. همین روند در مورد دیگـر منـابع هویـتسـاز و مشـروعیتزای قـوم
یهود نیز راست مینماید. موقعیت ژئوپولتیک و عمـق راهبـردی کـم اسـراییل )کـه بـه کشـوری
تکبمبی نامبردار است( و درگیـر بـودن در آوردهـای مسـتقیم نظـامی بـا کشـورهای اسـلامی-
عربی، این ایدئولوژی نژادپرستانه را تقویت میکند.

واکاوی نقش رسانههای اسراییل در بازتولید ایدئولوژی نژادپرستی صهیونیسم 179
کیفیت بازتولید ایدئولوژی نژادپرستی در رسانههای اسراییل
این فرآیندهای زبانی بستری برای پرورش ایـدئولوژی نژادپرسـتانهی اسـراییل شـده اسـت و
پس از ساختن آن در تلاش برای گسترش خود، رسانههای گروهی را ابزار و ارگان خود بـرای
القای معانی و ارزشهایش به ذهنیت مخاطبینش یافته است. رسانههـا در فرآینـدی دوگانـه، امـا
همراستا، ذهنیت و اندیشهی نخبگان را جهت میدهـد و تـودههـای مـردم را برانگیختـه و بسـیج
میکند. رسانههای ایدئولوژیک بهترین ابزارهای بسیج اجتماعی، حتی در جوامع مـدرن هسـتند.
این چرخه در فرآیندی چرخشی و دورانی پیوسته در حال بازتولید خود است. ساختار برآمده از
این فرآیند چنان نیرومند است که کارگزار و عناصر انسانی را در خود فرو میبـرد و آنـان را در
بیشینهی موارد، همچون یکی از نیروهای خود به خدمت میگیرد.
»ون لیووین« پنج راهبـرد گونـاگون را بـرای مجسـم نمـودن غیرخـودی برمـیشـمارد ) Van
:(Leeuwen, 2000
نخست- راهبرد حاشیهرانی، نشان ندادن افراد در بافتی که در واقع در آن هستند؛
دوم- نشان دادن افراد بهمانندکارگزاران کنشها؛ که بیاعتبار، متملق، زیردست، مجرم و یـا
شیطان تلّقی میشوند؛
سوم- نشان دادن افراد بسان گروههای همسان و رد ّتفاوتهای فردی و منشی آنان؛
چهارم- استراتژی دلالت فرهنگی منفی؛
پنجم- استراتژی رفتارهای نژادی منفی.
اسراییل توانسته است از همهی این ابزارها برای نشان دادن برتری نژاد خود و فرودست بودن
هر آنچه جز نژاد خود است، بهره بگیرد. در این خوانش مؤلفهها و نماگرهـای نژادپرسـتی) کـه
180فصلنامه پژوهشهای راهبردی سیاست، سال دوم، شماره ،5تابستان 92
در رسانههای اسراییل نیـز نمـود فراوانـی یافتـهانـد( عبـارت اسـت از )-1 :(Konvalinka, 2007: 19
تبعیض میان مردم به دلیل رنگ و نژاد آنها؛ -2عدم کناکنش با رنگینپوسـتان )کسـانی کـه بـه
لحاظ ژنتیکی دیگرسان از ما هستند(؛ -3ستیز با افراد به دلیل ملیتشان، -4ارزشدهی به افـراد
درونگروهی؛ -5تبعیض قائل شدن دربارهی گروهی که نژاد خوانده مـیشـود؛ -6طبقـهبنـدی
بشریت؛ -7طبقهبندی بشریت در مقیاس سلسله مراتبـی از بهتـر بـه بـدتر؛ -8دادن ویژگـیهـای
خوبی و بدی به افراد براساس جنبههـای فیزیکـی؛ -9نفـرت همـراه بـا برخـی تبعـیضهـا؛ -10
خوارسازی و -11تلقین اینکه ما و آنها یکسان نیستیم.
ایـدئولوژی بـه مفـاهیمی ماننـد نگـرش جهـانی، بـاور و ارزشهـا ارتبــاط دارد، امـا از ایـن
اصطلاحات فراتر است. نهتنها به باورهایی دربارهی جهان اشاره دارد بلکه به شـیوههـایی مبنـایی
که در آنها جهان تعریف مییابد میپردازد. بنـابراین ایـدئولوژی تنهـا دربـارهی سیاسـت نیسـت
بلکه معنای ضمنی گستردهتـر و مبنـاییتـری دارد. در تحلیـل ایـدئولوژی رسـانه، بیشـتر بـا نظـام
گستردهتر معنایی سروکار داریم و کلید این تحلیـل، تناسـب میـان تصـاویر و واژگـان در بافـت
رسانهای خاصی است. دانشمندان درحوزهی رسانه همواره به این مسأله پرداختهاند کـه محتـوای
رسانه با جهان واقع امکان قیاس مییابد. پژوهش دربارهی ایدئولوژی رسانه مبـاحثی را میـان دو
گروه برمیانگیـزد: نخسـت- آنهـایی کـه معتقدنـد رسـانه، نگـرش جهـانی بـه قـدرت را بهبـود
میبخشـد )ایـدئولوژی چیـره( و دوم- آنهـایی کـه بـه وجـود بافـتهـای متنـاقض در پیـامهـای
رسانههای گروهی باور دارند. هر دو دیدگاه بیانگر ایدئولوژی چیره هستند و تا حدودی نگرش
جهانی را تحت تأثیر قرار میدهند. در واقـع رویکردهـای ایـدئولوژیک متفـاوت، بیـانگر منـافع
متفاوت با قدرتهای نابرابری هستند که با نـوعی کشـمکش میـان مـتنهـای رسـانهای سـروکار
دارند ) .(Croteau and Hoynes, 2003: 161این ساختار ایدئولوژیک میتواند توسعهطلبی تهـاجمی،
اشغال طولانی، استقرار یهودیان در سرزمین فلسطینیها، ویژگی جـداییطلـب آن و رویکـردش
نسبت به مبناییترین خواستههای بشردوستانه باشد ).(Shahak, 2002: 7-13
در همین راستا »چیم وایزمن« مینویسد: »باید قـانونی بـرای یهودیـان و قـانون دیگـری بـرای
اعراب تبیین کرد« ) .(Abdullah, 2009: 10قانونی که کنسـت در سـال 1952دربـارهی شـهروندی
اسراییلی تصویب کرد، قوانینی را تنظیم مینماید کـه بـه صـورتی موشـکافانه علیـه غیریهودیـان
هستند؛ افرادی که بیشتر آنان را ساکنان فلسطینی در اسراییل تشکیل مـیدهنـد. ایـنهـا بـا اینکـه
چندین نسل در این سرزمین میزیستند، دیگر شهروند به شمار نمیرفتند. نژادپرستی، چندین نمود
واکاوی نقش رسانههای اسراییل در بازتولید ایدئولوژی نژادپرستی صهیونیسم 181
در اسراییل دارد که فراتر از جایگاه رسمی است. فلسطینیهای ساکن اسراییل هیچگاه به سطوح
بالای دولت اسراییل راه نمییابند ) .(Williams, 2004: 68-69اسراییل شدیداً خود را از کشـورهای
دیگری که تبعیضنژادپرستانه دارند، متمایز میداند؛ چراکه نژادپرسـتی آن سـاختاری و بخشـی
اساسی از چـارچوب قـانونی آن اسـت ) Abdullah, 2009: 11و » .(Tekiner, 1985: 26درور ادار« در
مقالهای که در روزنامهی »اسراییل امروز« تحت عنوان »اولویت با یهودیان اسـت« منتشـر شـده،
مینگارد که اولویت با حفظ حقوق یهودیان است نه اقلیتهای عرب در اسراییل. »ادعـایی کـه
همواره تکرار میشود حاکی از آن است که عربها در اسراییل اقلیت هستند بنابراین اینکه باید
حقوقشان حفظ شود امری نادرست است. یهودیان جمعیت بیشینهی اسراییل هستند، اما در جـو
تهدیدکننده و ناپایدار عربی و اسلامی اقلیت میباشند. نگهداشت حقـوق اقلیـتهـای عـرب در
اسراییل نمیتواند به بهای حفظ حقوق اقلیت یهودی در منطقه باشد«.1
تعریف اسراییل از نژادپرستی، گونهای را که بهنسبت بدخوتر از بقیه به نظر میرسد کنار مـیزنـد
و آن همان نژادپرستی برانگیخته شده با مذهب است. درک سنّت تلمودی )که ارتباط میـان یهودیـان
و غیریهودیان را اداره مینماید( در درک نژادپرستی ضدعرب )که در جامعهی اسراییلی رخنه کـرده
است( چیرگی دارد. »بـنگوریـون«، نخسـتوزیـر پیشـین اسـراییل، نیـز مـیگویـد: »مـا نمـیخـواهیم
اسراییلیها عرب شوند. ما وظیفه داریم تا علیه روح شرقی که افراد و جوامع را به فساد کشـانده اسـت
بجنگیم و ارزشهای ناب یهودی را آنگونه حفظ نماییم کـه در میـان جماعـت پراکنـدهی یهودیـان
اروپایی متبلور شدهاند«. »آوی ماسپین«، دربارهی نژادپرسـتی اسـراییل مـیگویـد: »نژادپرسـتی واژهای
است که تا به امروز از کاربرد آن هراس داشتم چرا که در سال 2007باوری به وجود آن در اسـراییل
نداشتم، اما زمانه بهگونهای است که همه چیز بیپرده گفته مـیشـود. جامعـهی اسـراییلی بـه صـورت
ژرفی تحت تأثیر نژادپرستی قرار گرفته است و متأسفانه هیچ مجازات شایستهای بـرای نژادپرسـتی در
.(Freeman-Maloy, 2006: 64 وAbdullah, 2009: 8-19) «اسراییل وجود ندارد
ث( نمود رسانهای ایدئولوژی نژادپرستی اسراییل
یکم- رویکرد ایجابی به نژاد خودی
آغازین گام در راستای ساختن یک ایدئولوژی یکپارچه و بسـیجگـر، ارائـهی هـویتی مسـتقل و
خودبسنده است. در این راستا، باید زمینههای نزدیکـی و هـمآیـی در یـک جامعـه فعـال و پویـا
1. http://english.wafa.ps/index.php?action=detail&id=16469
182فصلنامه پژوهشهای راهبردی سیاست، سال دوم، شماره ،5تابستان 92
بشود. این کار در چـارچوب بـزرگنمـایی شـادیهـا و دردهـای مشـترک بـه انجـام مـیرسـد.
هویتسازی، استوار بر زنده کردن یادآوری گذشتهی تاریخی، بهـرهگیـری از نشـانگان کنـونی
و تصویر کردن آیندهای مشترک و رو به روشنی برای جامعهی هدف است. سـران اسـراییل نیـز
پیوسته در پی بازیابی این روند بودهاند، هرچند در این راه با نارساییهای شـدیدی، بـه ویـژه در
درون خـود، روبــهرو هسـتند. نخسـتین نشـانههـای مسـألهی جـدی هویـت یهـودی در آسـتانهی
دههی 1940هنگامی که گروهی از روشنفکران جوان اسراییلی خود را کنعـانی نامیدنـد، آغـاز
گردید که انگارهی یک جهانبینی یکسان برای قوم یهود را بیاعتبـار کردنـد. آنهـا در پـی ایـن
بودند تا به عنوان عبری شناخته شوند نه یهودی. کنعـانیهـا در سـتیز بـا ایـدئولوژی صهیونیسـت
میخواستند تا همهی روابط با یهودیت تـاریخی را از هـم جـدا کننـد. ایـن شـکاف، زمینـهسـاز
فعـالسـازی قـومگرایـی افراطـیتـر از سـوی سـران رژیـم صهیونیسـتی، بـرای برسـاختن یـک
ایدئولوژی فراگیر و اجماعآور شد. از دیگر سو، اسراییل هنگامی بنانهـاده شـد کـه ملـتهـا بـه
صــورت روزافزونــی دغدغــهی حقــوق بشــر را پیــدا مــیکردنــد و تــلاش ملــتهــایی را کــه
محدودیتی برای آن به وجود میآورند محکوم میکردند. دولت اسراییل بـرای پیشـرفت مؤفـق
خـود میـان مـردم یهــود، مـیبایسـت رشـد بخـش یهـودی جمعیـت را ترغیـب و رشـد بخـش
غیریهودی را کاهش دهد. این روش به منظور ایجاد دولتی ممتاز برای یهودیـان ابـداع شـد، امـا
دولتی که برای خدمت به یهودیان تشکیل شد برای هویت یهـودی مسـألهسـاز گردیـد. آنهـایی
که بدون تردید خود را برپایهی باورهای دینی، یهـودی مـیخواندنـد، حسـی قـوی از یهودیـت
داشتند، اما یهودیان سکولار برای تقویت خودشناسی خود با مردم یهـود نیـاز بـه چیـزی غیـر از
مـذهب داشـتند؛ مفهـومی کـه در مرکزیـت ایـدئولوژی صهیونیسـت قـرار داشـت. مفهـوم نـژاد
یهودی راهکاری بود که به معنای روابط خونی میان یهودیان است و حس یکپـارچگی یهـودی
و حمایت از مفهوم مرکزی صهیونیسم، که همانا یهودیها یـک قـوم و نـژاد هسـتند، را تقویـت
.(Tekiner, 1991: 45- 52) میکرد
شکاف دیگر در روند نژادگرایی و قومگرایی اسراییل، منطقهگرایی افراطـی در ایـن سـامان
سیاسی است. برای نمونه، تلآویو همواره همچون حبابی فرهنگی تلقی مـیشـود کـه جـدای از
محیط اسراییلی اطراف خویش است؛ شهری شدیداً سکولار با مردمی خوشگذران که خـود را
تافته جدابافته از اسراییل و شهروند غرب میدانند. این نکته بر این تأکید دارد که آنها سکاندار
یک زندگی بهنجار در مقابله با ناهنجاریهای فراوان کشورشان هستند. این رفتـار بـرای آنهـایی
واکاوی نقش رسانههای اسراییل در بازتولید ایدئولوژی نژادپرستی صهیونیسم 183
که بیرون از تلآویو زندگی میکنند پسندیده نیست در حالی که ساکنان تلآویو خود را مـدلی
از صهیونیسم میدانند ).(Peleg, 2008: 32
شکاف دیگر، که در حقیقت کانونیترین شکاف اسراییل نیز هسـت، از برخـورد دو نمـاگر
»مذهب و نژاد« به دست میآیـد. یهودیـان مـذهبی اسـراییل بـه دو گـروه کـاملاً متمـایز تقسـیم
مـیشـوند. اعضـای گـروههـای مـذهبی فراافراطـی کـه »هـاردیم« خوانـده مــیشـوند و اعضـای
گروههای میانهروتر مذهبی که »یهودیان مذهبی-ملی« خوانده میشوند. »هـاردیم« بـه دو حـزب
تقسیم میشود: حزب یهودیان »اشکنازی یهودی« که در شرق اروپا هستند و »حزب شـاس« کـه
مربوط به هاردیم شرقی است و یهودیانی را شامل میشود که ساکن خاورمیانه هسـتند ) Shahak
.(and Mezvinsky, 2004: 7در این میان بنیادگرایان، راستگراترین بخش مذهبی جامعه را سـامان
میدهند. سردبیر اورشلیم پست در یادداشتی مینویسد: »عربهـا نمـیتواننـد اسـراییل را ویـران
نمایند، اما خاخامها میتوانند. خاخامها مـیتواننـد ایـن کـار را بـا دگرگـون کـردن اسـراییل بـه
موجودیتی سیاسی، که اسراییلیها نزدیک به دوهزار سال با آن زیستهاند و تبدیل آن بـه مکـانی
که با قانون و اندیشهی مذهبی یهودی اداره میشد، انجام دهند و این مسأله به حدی پسروانه و
تبعیضمآبانه بوده که اسراییل هیچگاه نخواهد توانست کنشی همانند یـک دولـت داشـته باشـد«
) .(Shahak and Mezvinsky, 2004: x-ixاهمیت بنیادگرایی در اسراییل را میتوان با توجه بـه بافـت
جامعهی یهودی اسراییل و همچـون بخشـی از سـهم مـذهب یهـودی در تقسـیمات درونـی ایـن
اجتماع درک کرد. ناظران سوفسطایی، جامعه یهودی اسراییل را به دو گـروه مـذهبی و سیاسـی
تقسیم مینمایند در این میـان یهودیـان بنیـادگرا قـدرت سیاسـی بـیشتـری را بـه نسـبت درصـد
جمعیتی خود اعمال مینمایند. تقسیمبنـدی دوگانـهی ایـن جامعـه نشـان مـیدهـد کـه یهودیـان
اسراییلی همانند یـک گـروه کـاملاً ایـدئولوژیک هسـتند. ایـن مسـأله بـا درصـد بـالای آنهـا در
رأیدهی )که فراتر از 80درصد میرود( تأییـد مـیگـردد ) .(Shahak and Mezvinsky, 2004: 6بـه
گزارش »یدویت آهرونوت« گروهی از این فرقههـا، در اسـتقبال از اوبامـا در نخسـتین سـفر دور
دوم ریاستجمهوریش به این کشور در اورشلیم از او خواسـتند تـا صـدها هـزار یهـودی تحـت
سلطهی شرِّ صهیونیسم را نجات دهد. این موضوع به نیکی روحیه انتقادی و کـنشگرانـهی ایـن
گروهها را نشان میدهد.
برخورد دین و نژاد، شکافها و دیگرسانیهای فراوان دیگری را نیز برانگیخته است. در این
میان مسألهی اعراب اسراییل و مهاجرین آفریقایی از همه حادتر است. این موضوع چنان ویژه و
184فصلنامه پژوهشهای راهبردی سیاست، سال دوم، شماره ،5تابستان 92
حساس است کـه حتـی بـه جداسـازی مـدارس و نظـام آموزشـی آنهـا از اسـراییلیان اروپـایی و
آمریکایی انجامیده است. راست آن است که اینان همچون شهروند درجـهی دوم اسـراییل و از
نژاد و ریشهای پست و پایینتر شمرده میشوند. این شرایط، رسانههای گروهی را نیز تحت تأثیر
قرار داده و تمرکز بر امور داخلی به جای روابط امنیتی و خارجی در آنها گسترش یافته است. با
وجود این شکافها و دگرسازیهای فراوان دیگر در درون اسراییل، این رژیم همواره کوشیده
است تا برفراز این چنددستگیها، هویتی استوار بر برتری نـژادی را بـرای سـاکنان ایـن سـرزمین
ارائه دهد. این هویت و کیستی، مبتنی است بر تقسیمبندی نوع بشر بـه دو دسـتهی برتـر وفروتـر.
قوم برتر همانا قوم یهود، البته در برداشت صهیونیسـتی از آن اسـت. در ایـدئولوژی صهیونیسـم،
برابری انسانها پذیرفته نمیشود. این مسلک، به بودن انسان درجـهی یـک و دو بـاور دارد. ایـن
امر بهویژه از سوی رسانههای این رژیم القا و بازتولید میشود. یکـی از دگرگـونیهـایی کـه در
حدود یک دههی پایانی سدهی بیستم در اسراییل رخ داد و این هنگامه را از دیگر دوران متمایز
کرد، مطبوعات نوین است که در کنـار تلویزیـون و رادیـوی دولتـی اسـراییل و نیـز رسـانههـای
مجازی، فرآیند القای معانی به ذهن افراد را در دست دارند. ایجاد و انتشار این رسانههای نـوین،
اسراییل را دستخوش تغییرات ژرفی ساخت ).(Peleg, 2008: 31-32
وسواس اسراییل نسبت به رسانههایش از دیروز یا همگام با پایهگذاریاش آغاز نشـد؛ بلکـه
بیش از یک سدهی پیش به هنگام جنبش مدرن و ملّی یهودیان موسوم به صهیونیسـم پاگرفـت؛
جنبشی که در آن روزنامهنگاری برجسته بود ) .(Widlanski, 2009: 19اسراییل کنترل شـدیدی بـر
پوشش رسانهای دارد. اسراییلیها آنهایی را که در این جنگ نقش دارند زیر نظر دارند. این امر
رسانههای غربی را بیش از پیش زیر فشار قرار میدهد تا روایتهای خود را از نگاه شبکهی سفت
و سخت رسانهی اسـراییلی بیـان نماینـد. روایـتهـا را یـا فعـالان اسـراییلیخـواه مـینگارنـد یـا
روزنامهنگارانی که اسراییلی یا یهودی هستند و تعصب سیاسی دارنـد. رسـانههـا بیشـتر مـوارد از
اطلاعات و اخبـار منـابعی تغذیـه مـیکننـد کـه از سـوی حکومـت اسـراییلی منتشـر شـده باشـد
) .(Hanania, 2013: 46بههمان نسبت که اسراییل بهصورتی روزافزون خود را به سرزمینهای اشغالی
تحمیل مینماید و آنگونه که ساکنان و سردمداران اسراییلی روز به روز سرزمینهای بیشتری را
به خود اختصـاص مـیدهنـد؛ چشـمپوشـی از ایـدئولوژی نژادپراسـتانهی صهیونیسـتی، کـه ایـن
تشکیلات را هدایت میکند، ناممکن میشود. نژادپرستی صهیونیسم بـرای خـود اسـراییل نیـز از
هنگامهی پایهگذاریش در سال 1948بنیادین بوده است. دولت اسراییل در پـی سیاسـتهـایی علیـه
واکاوی نقش رسانههای اسراییل در بازتولید ایدئولوژی نژادپرستی صهیونیسم 185
اقلیـت بادیـهنشـین خـود بـوده اسـت؛ هماننـد کـاری کـه در سـرزمینهـای اشـغالی انجـام مـیدهـد
.(Christison and Christison, 2003)
»برت استفنز«، ویراستار اورشلیمپست، با نگاهی به وضعیت رسـانههـای اسـراییل مـیگویـد:
»بیطرفی در پوشش خبری هم امکانناپذیری متافیزیکی است و هم فیزیکی. داشتن نمودی جـز
این، هم دروغ است و هم وهم. تظاهر به بـیطرفـی زمـانی گـم مـیشـود کـه ویراسـتار تصـمیم
میگیـرد خبـری را روی صـفحهی نخسـت روزنامـهاش بگـذارد« )» .(Bernstein, 2004: 13کیـت
گریوز«، از خبرنگاری که در سرزمینهای اشغالی فعالیت خبری داشت و چندین سال گزارشگر
بیبیسی در خاورمیانه بود، نیز در گاردین مینویسد: »هنگامی که به مـدت سـیسـال خبرنگـار
بیبیسی در خاورمیانه بودهام، اسراییل به موقعیت خود بهعنوان تنها کشور منطقه که خبرنگاران
آزاد داشت، افتخار میکرد. هرچند این ادعا دیری نپایید، )و برای نمونه( ارعاب خبرنگـاران در
دوران »شارون« که برای اسـراییل دشـمن پنداشـته مـیشـدند، از سـوی ایـن دولـت تأییـد شـد«
) .(Shaoul, 2004: 22این جملهها به نیکی ماهیت رسانهها را به طور کلی، و در اسراییل بهگونهای
ویژه هویدا میسازد. دیدگاههایی که دربارهی رویکردهای تولید خبر در اسـراییل وجـود دارنـد
عبارتند از ) -1 :(Dor, 2005: 11-12تهیهکننـدگان خبـر بـه نسـبت پژوهشـگران انتقـادی دسترسـی
بهتری به واقعیت بیطرف ندارند؛ سردبیران گاهی چیزی را میدانند که منتشر نمیکنند، اما این
بدان معنا نیست که آنها به اطلاعاتی دسترسی دارند که میتوان بیطرفانه خوانـد. چنـین چیـزی
وجود ندارد. -2الگوهای نظاممند تعصب ایدئولوژیک در خبر، همواره در نتیجهی سیاستهای
سـردبیران اسـت. سیاسـت روزنامـهنگـاران بـا کمشـکشهـایی نمایـان مـیشـود کـه دربـارهی
ایدئولوژی، قدرت، کنترل مدیریت و تولیـد، تفسـیر وقـایع مـورد گـزارش، ارزشهـای خبـری،
کیفیت منابع، منافع روزنامه به عنوان نـوعی تجـارت، اسـتراتژیهـای ممکـن پوشـش خبـر )کـه
ممکن است رسانههای رقیب در پی گیرند( و مهمتـر از همـه انتظـاراتی اسـت کـه عمـوم مـردم
دارند و -3سیاست خبری خود را در کار خبری نشان میدهد.
یکی از راههای شناسایی رویدادهای از قلم افتاده یا بخشـی از ایـن رویـدادها در رسـانههـای
اسراییل، این است که باید بر رسانههای اسراییل ماننـد »اورشـلیمپسـت و هـاآرتص« همـینطـور
گسترهی وسیعی از انتشارات آمریکایی، نظارت نمود و پوشش برنامههای آنهـا را بـاهم مقایسـه
کرد. »هاآرتص، یدویت آهرونوت و معاریو« مهمترین روزنامههای اسـراییلی هسـتند کـه بیشـتر
حساسیت جمعی خاصی را بیان میکنند و آنها را بازتاب داده و برجسته میسـازند. رویکـردی
186فصلنامه پژوهشهای راهبردی سیاست، سال دوم، شماره ،5تابستان 92
که رسانههای گوناگون اسراییلی بیش از هرچیز دیگری ارائه مـیدهنـد تأکیـدی اسـت کـه در
میانهی همهی درگیریها بیان میکنند که: »اسراییلی بودن چه حسی مـیتوانـد داشـته باشـد؟« و
پاسخی که: »اسراییلی بودن عمدتاً بدان معناست که از سوی سراسر جهان متهم باشی و گاهی از
سوی دیگر اسراییلیها به آن محکوم نشوی«. در این صورت، رسانههای اسراییل کاری را انجام
میدهند که همیشه در جوامع مدرن انجام دادهاند؛ کاری که نمیتوان بـه پایـداری روابـط میـان
مردم و تشکیلات محدود کرد؛ آنها جوامع پنداشته را میسازند و حفظ مینمایند. آنها با تأکیـد
بر اینکه دیگر اعضایشان، اکثریت، اکنون متقاعد شدهاند، قدرت خود را بر مـردم نگهداشـت
و تقویـت مـینماینـد. در کـنش سـپر تـدافعی، بافـت ایـن نـوع ترغیـب، آنچنـان ماننـد بافـت
کلاسیک -دولت ملت نیست، بلکه بافت پسامدرن اندیشگان جهان و رسانههـای جهـانی اسـت
.(Bernstein, 2004: 19 وDor, 2005: 7)
روزنامهی»معاریوی« اسراییل در یکی از تیترهای اصلی خود مینویسد: »بهایی که باید بـرای
اخلاق خود بپردازیم«. این روزنامه، نسخهی بنیادگرایی از جزمینگری و تخاصـم صهیونیسـم را
منتقل مینماید. به همین ترتیب به آسانی میتوان از آن رمزگشایی کرد. »معاریو« پیامی آشـکار
برای خوانندگان خود میفرستد: »فلسطینیها اعلام جنـگ کـردهانـد، مـا بایـد بـرای موجودیـت
خودمان بجنگیم و این کار را با افتخار انجام دهیم. هیچ تفاوتی میان زیرساخت تروریسم و اقتدار
فلسطینی وجود ندارد«. این رویکرد ستیزهجو در هر صفحه و تیتری دیده میشود ).(Dor, 2005: 17
روزنامههایی از این دست، با اینگونه پراکنش خبرها و دادهها، دو کـار هـمهنگـام را بـه انجـام
میرسانند؛ استوارسازی هویت نژادی و قومی خود و دوم نشان دادن مرزهای نژادی با دیگر اقوام
و نژادها. »هاآرتص« پیامهای گوناگونی برای مخاطبان خود میفرستد. از یـکسـو سرسـپردگی
خود را به ارزشهای دموکراتیک برجسته میسازد و از سوی دیگر با قوت اعلام مینماید که با
توجه به دلیل مبنایی واقعی- کی با چه کسی؟ کی و چرا چه کاری کرد؟- ترجیح میدهد که با
رویکرد حکومتی اسراییلی پیش بـرود. »هـاآرتص« خـود را روزنامـهای لیبـرال، دموکراتیـک و
پیشرونده معرفی مینماید که دربارهی واقعیات مینویسد ).(Dor, 2005: 48
این افسـانه کـه یهـودیهـا رسـانه را بـه کنتـرل خـود درآوردهانـد بخـش مهمـی از نظریـات
توطئهآمیز و جهانی آنهاست. مجلهی »نشنال ونگارد« 1مینویسـد: »کنتـرل یهـود بـر رسـانههـای
گروهی مهمترین واقعیت زندگی نهتنها در آمریکـا کـه در سراسـر جهـان اسـت«. سـایت Jew
1. National Vanguard
واکاوی نقش رسانههای اسراییل در بازتولید ایدئولوژی نژادپرستی صهیونیسم 187
Watchنیز مینویسد: »یهودیها رسانه را کنتـرل و آمریکـا را اداره مـیکننـد«. دولـت اسـراییل
رسانه را به یکی از مکانیسمهای اجتماعیسازی تبدیل کرد و در پی ایجاد رضـایت میـان عمـوم
اسراییلیها است. رسانههای یهود با وجود تفاوت ذاتی که باهم دارند، کاملاً بـه رهبـری دولـت
در خصوص امنیت و سیاسـتخـارجی و بازتولیـد نژادپرسـتی وفـادار هسـتند ) Jamal, 2009: 39و
.(Bollyn, 2007
رویکرد تروریسم و نژادپرستی نسبت به رسانه، همچنان که از اصول ایدئولوژیک یا سیاسـی مایـه
میگیرد، با ارزیابی فرصتها سـامان مـییابـد. بنـابراین مـیتـوان سـه سـطح را در آن شناسـایی کـرد
) :(Soriano, 2008: 1نخست - خصومت نسبت به رسانهای که آن را مسـئول پنهـان یـا تحریـف کـردن
این پیام میداند؛ دوم- سازگاری با محیط جدیدی که در آن شبکههـایی وجـود دارنـد کـه خواهـان
تبیین واقعیت از دیدگاهی مشابه دیدگاه جهادگرایان هستند و سوم- بهرهگیـری از اینترنـت بـهعنـوان
ابزار غیرمستقیمی برای جلب توجه رسانههای گروهی. همچنان که گفته شـد، اسـراییل در جایگـاهی
از همگرایی فرهنگها، زبانها، آداب و رسـوم و رویکردهـای سیاسـی اسـت. سـینمای اسـراییل نیـز
همانند عامل میانجی این چندگانگی، با ستیز برای رقابت گفتمانهای نـژادی، طبقـهای، ایـدئولوژیکی
و سیاسی است. خصومت میان اعراب و به ویژه فلسطینیان، تنش میان یهودیان شرقنشـین سـفاردین و
اروپایینشین اشکنازی، میان مذهب و سکولار، میان جوامع اسـراییلی چـپ و راسـت، و بـیش از هـر
چیزی تناقض و دورویی ویژگیهای سینمای اسراییل است ) .(Shohat, 2010: 1افزون بر حالت بـدیهی
سینمای اسراییل، فیلمهای سیاسی آن جنگ اعـراب- اسـراییل را بـه نمـایش مـیگذارنـد. بـا ایـنکـه
برخی از این فـیلمهـا تـاریخ جنـگ اسـراییل را بـه نمـایش مـیگذارنـد، امـا در چـارچوب فرضـیات
صهیونیسم به پـیش مـیرونـد )» .(Shohat, 2010: 217-218اسـراییل شـاهاک« منتقـد جـدی صهیونیسـم،
دربارهی اشغال سرزمینهای فلسطینی میگوید: »این نژادپرستی رسمیشده )در چارچوب رسـانههـا(،
در ربودن سرزمینهای فلسطینیان اهمیت فراوانی یافته است« ).(Marmura, 2008: 67
براساس گـزارش ائـتلاف ضدنژادپرسـتی اسـراییل، شخصـیتهـای کشـوری در سـال 2012
نزدیک به 106مورد جمـلات نژادپرسـتانه داشـتهانـد در حـالی کـه سـال پـیش از آن 59مـورد
گزارش شد. در میـان آمـار سـال ،2012نیـز 44مـورد تحریـک علیـه عـربهـا، 54مـورد علیـه
پناهندگان و مهاجران، و 4مورد علیه یهودیان میزراهی )یهودیان خاورمیانه( به چشم میخـورد؛
افزون بر این دو مورد علیه سخنوران روسی و دو مورد دربـارهی انجمـن همجـنسبـاز گـزارش
شد. به گفتهی ندال عثمان، مدیر این ائتلاف، سال 2012سال تحریک از سـوی شخصـیتهـای
188فصلنامه پژوهشهای راهبردی سیاست، سال دوم، شماره ،5تابستان 92
کشوری بود که در جوامع اسـراییلی نیـز نفـوذ ژرفـی داشـت. گالیـا اوز هشـتم مـارس 2013در
سایت »هاآرتص اسراییل« با اشاره به نژادپرستی »نتانیاهو« در برابر مهاجران آفریقایی مینویسد و
به این اشاره میکند که »نتانیاهو« از رهبران جهان انتظار دارد که حملات ضدیهودی را محکوم
نمایند، اما به سختی میتوان او را تصور کرد کـه بـه صـورت عمـومی افـرادی را نقـد کنـد کـه بیتفاوت به تماشای زنی نشسته بودند که در روز روشن مورد حمله قرار گرفت.
دوم- رویکرد سلبی )مرزهای نژادپرستی صهیونیستی(
·مسألهی اعراب و فلسطین: مسألهی اعراب و اسراییل با کـانون بـودن فلسـطین، عینـیتـرین
مخاصمهی بیرونی اسراییل را میسازد. این موضع بهگونهای ویژه موردتوجه سران و رسـانههـای
اسراییل است. تصویر ضدعربی که در فرهنگ و رسانههای اسراییلی رواج یافته اسـت ریشـه در
تلاشهای نخستین اروپاییان در برجستهسازی غرب داشتهاند. اسـتعمارگرایی اروپـایی در غـرب
مانند ساختاری است که در آفریقا، آمریکا و آسیا وجود دارد، اما شباهتی با سیاهپوستان آفریقا،
بومیان آمریکا و اروپاییانی ندارد که پیش از پیشروی اسـتعمارگرایی بـا عـربهـا مواجـه شـدند
) .(Shohat, 2010: 73از دیگر سو، آگاهی نژادی یکی از مسائلی است که حل مسـألهی اسـراییل-
فلسطین را دشوار میسازد. بخش اعظم اسراییلیها را یهودیانی تشکیل میدهند کـه خـود را در
جوامع مختلف عربی ستمدیده میدانند و اقلیتهای عربی که در اسراییل هستند، بهرغـم داشـتن
حق رأی، در دولت قومی یهود حق برابر شهروندی ندارند ).(Fredrickson, 2000: 84
بیشتر تریبونهـای خبـری ماننـد بـازویی خـارجی بـرای پروپاگانـدای دولـت اسـراییل عمـل
میکنند. اسراییل مـیتوانـد پشـتیبانی سـرمایهداران رسـانهای و گـروههـای فشـار صهیونیسـت را
برانگیزد تا روزنامهنگارانی را که تلاش مـیکننـد دیـدگاه بـیطرفانـهای داشـته باشـند، مرعـوب
سازند. با وجود اینکه پوشش خبری بر رخدادهای روز به روز اسراییل و فلسطین تمرکـز دارد،
اما اندک گزارشگرانی چگونگی اشـغال کرانـهی بـاختری و غـزه را در جنـگ 33روزه تفسـیر
کردند. »گرگ فیلو و مایک بری«، با بررسی خبرهای منتشر شـده از سـوی شـبکههـای BBCو
ITNبه این مسأله دست یافتند که در این پوششهای خبری بیشـتر از مـرگ اسـراییلیهـا گفتـه
میشود تا فلسطینیها. در شرایطی که گاه شمار کشـتهشـدگان فلسـطینی سـه برابـر اسـراییلیهـا
است. زبان این رسانهها در حمایت از نیروهای اشغالگر اسراییلی بر فلسطینیان اشغال شده است.
واژگانی مانند بیرحمی، کشتار جمعی، کیفردهى غیرقـانونى و قتـلعـام بـرای توصـیف مـرگ
واکاوی نقش رسانههای اسراییل در بازتولید ایدئولوژی نژادپرستی صهیونیسم 189
اسراییلیها استفاده میشود. آنها فلسطینیان را تروریست میخوانند و بیش از اینکه به امنیـت یـا
حق بقای فلسطینیان اشارهای شود از امنیت و حقوق اسراییلیها سخن رانده میشود. ایـن خبرهـا
این تصور را به ذهن مخاطبان این شبکهها متبادر کرده است این فلسطینیها هستند کـه سـرزمین
های اسراییل را اشغال کردهاند ) .(Shaoul, 2004: 21در همین راستا »اورشـلیم پسـت« مـینویسـد:
»به همان نسبت که رسانهها خواهان به نمایش گذاشتن و نظر دادن دربارهی این موضوع هستند،
آنها این مسأله را به شیوهای نشان میدهند که نفرت عربها و مسلمانان از دولت یهود، واکنش
قابل درکی از سیاستهای اسراییلی اسـت. نفـرت شـدید از یهودیـان، کـه در کـل منطقـه رواج
دارد، موضوعی است که به ندرت مطرح مـیشـود و مخاطبـان غربـی را دربـارهی ایـن واقعیـت
بیتوجه مینماید که در خاورمیانه امروز یهودستیزی پذیرفته شده و شاید متداولتر از شکل آن
در آلمان نازی باشد«.1
به گفتهی »گرامشی« نقش رسانه این نیست که حکومت را زیر نظر بگیرد، بلکـه ایـن اسـت
که دیدگاه طبقهی حاکم را به کرسی بنشاند. مفهوم »گرامشی« از رسانه بـه دورهی میـان جنـگ
) (1919-1939ارتباط دارد و این ارتباط در جهان عرب ادامه مییابد. در اینجا نقش رسانه این
است که انگارهها و ارزشهای طبقه حاکم و همینطور ایدئولوژیها و رویکردهای چیـره را بـه
پیش براند. رسانه نقش مهمی در فرایند پیچیدهسازی داشته و درک عرب از اسراییل را دشوارتر
کرده اسـت. اسراییلیسـم 2روش و سـبکی از نوشـتن اسـت کـه نویسـندگان عـرب هنگـامی کـه
اسراییل و اسراییلیها را مورد بررسی قـرار مـیدهنـد بـهکـار مـیبرنـد. ایـن سـبک تحـت تـأثیر
مجموعهای از انگارهها است که ریشه در ایدئولوژی دارد و دانش ناب را تحت تأثیر رویـارویی
عرب- اسراییل قرار میدهد ).(Barari, 2009: 19-21
1. http://blogs.jpost.com/content/arab-jew-hate-and-western-media
.2اسراییلیسم حسی عام از نگرانی برای رفاه دولت اسراییل است. این حس میان بیشتر یهودیان برانگیخته
شده و به ندرت معنای زندگی را برای بخش چشمگیری از یهودیان جهان دارد ).(Neusner, 1999: 348
اسراییلیسم انگارهای مهم در آیین مدنی است که بیشتر یهودیان آمریکایی از آن پیروی کرده و این امر با
بنانهادن ایدئولوژی صهیونیسم پاگرفت؛ امری که ریشهی دولت یهود را گذاشت ).(Feingold, 1996: 85
برای برخی یهودیت اسراییل معنای صهیونیسم دارد این در حالی است که اظهارنامهی اسراییل چنین برابری
ندارد. جایگزینی که در برابر صهیونیسم پدیدار شد و از سوی اقلیت شدیدا سکولار مورد توجه قرار گرفت،
اسراییلیسم نام دارد ) .(Ibrt, 1998: 105اسراییلیسم چارچوبی جهانی برای آن دسته از گروههایی است که
با رویکردهای سکولار مشترک، تاریخ همسان و سرنوشتی مشابه شکل گرفتهاند ) School of the Jewish
.(Woman, 1939: 27
190فصلنامه پژوهشهای راهبردی سیاست، سال دوم، شماره ،5تابستان 92
·اسلامهراسی :1در حالی که »ساموئل هانتینگتون« برخورد تمدنها را برای سـدهی بیسـت
و یکم پیشبینی کرده بود، اما مسائل میان اسلام و غرب اغلب در نتیجهی نبود ارتباط منطقـی و
صحیح است. رسانهها افزون بر تبدیل جهان به دهکدهی جهانی و از میان بردن مرزها، تصاویری
نیز منتشر میکنند که چهرهی غرب را در جهان اسلام و همینطور چهـرهی جهـان اسـلام را در
غرب تخریب مینمایند. انتشار گستردهی رویکردهای جهانی که ریشه ژرفی در ایدئولوژیهای
مذهبی و ستیزهای فرهنگی دارد، تهدیدی جدی برای صلح جهانی سدهی بیست و یکـم اسـت.
رسانههای غربی رویکرد مشترکی از اسلام و مسلمانان دارند و رسانههای کشورهای اسلامی نیز
چنین رویکردی دربارهی غرب دارند ) .(Hafez, 2000: 4بیشتر صاحبنظران بیـان مـینماینـد کـه
توجیه خشونت و تبعیض برپایهی فرهنگ نه نژاد؛ اقدامی مربوط به معـانی بیـان اسـت کـه بـرای
گریز از تابوی نژادپرستی است. آنها براین ادعا هستند که نژادپرستی فرهنگی نوینی وجـود دارد
که به صورت فزایندهای جایگزین نژادپرستی کهنهی زیستشناختی شده است. »اسـلامهراسـی«
بهعنوان یکی از نوترین گونههای این نـوع نژادپرسـتی اسـت ) .(Rattansi, 2007: 8در رسـانههـای
گروهی غرب و اسراییل تمایل گستردهای به نشان دادن اسلام بسان دینی متعصب و خشونتبار،
سرکوبگر زنان، دارای خصومتی روشن با انگارههای آزادی غرب، دموکراسی و حقوق بشـر،
وجود دارد، درواقع در این رسانهها این رویکردهای چهارگانه وجود دارد ):(Hafez, 2000: 5
الف( اسلام با سیاست برابر شده است؛ ب( سیاستهای اسلامی برابـر اسـت بـا بنیـادگرایی؛
پ( بنیادگرایی برابر است با تروریسم و ت(خشونت اسلامی بدون در نظر گرفتن بافـت سیاسـی
و اجتماعی نمایش داده میشود.
چیرگی رویکرد اسراییلی به دلیل نظام پیشرفتهی لابیگری و روابط عمـومی، در خبـر دیـده
میشود. اقتدار اسراییلی در حدی است که میتوانند اسـناد را بـه بهتـرین زبـان فـراهم آورنـد و
رویکرد غربی را در خبرگزاریهای اورشلیم، تلآویو یا هرجـای دیگـری در جهـان بـه کرسـی
بنشانند. تسلط بر زبان انگلیسی و داشتن لهجهای غربی، در مـورد خطـاب قـراردادن رسـانههـای
غرب، در چیرگی این رسانهها تأثیر دارد. تشکیلات اسراییل به گونهای است که روزانه بیش از
75100ایمیل به خبرنگاران میفرستد. در مقایسه، فلسطینیان )که بـهعنـوان بـدترین دشـمن آنهـا
توصیف شدهاند( انگلیسی را بهخوبی سخن نمیگویند و چونان افرادی خشن شـناخته شـدهانـد.
افزون بر این، وجود محدودیت در انتشار خبر و عدم ورود خبرنگاران به منـاطق فلسـطینی بـرای
گزارش آنچه در این مناطق رخمیدهد، در این چیرگی اسراییلی تأثیر دارد ).(Shaoul, 2004: 22
1. Islamophobia
واکاوی نقش رسانههای اسراییل در بازتولید ایدئولوژی نژادپرستی صهیونیسم 191
·ایرانهراسی :1در بررسی ایدئولوژی رسانهها، کمتـر بـه بررسـی فعالیـتهـای خاصـی در
یک روزنامه، فیلم، یا دیگر رسانهها پرداخته میشود. کلیـد تحلیـل ایـدئولوژیک، تناسـب میـان
تصویر و واژه در متن رسانهای خاص و شیوههای اندیشه دربـارهی مسـائل اجتمـاعی و فرهنگـی
است. سیاستمداران مدتهاست که به اهمیت رسانههای گروهی– خبری و سرگرمی- به مانند
مکانی بـرای انتشـار ایـدئولوژی پـیبـردهانـد. در واقـع سیاسـتمـداران برجسـته بـه طـور عـادی
رسانههای گروهی را رابطی تسهیلگر و گاهی همچون سرچشـمهی مسـائل اجتمـاعی شناسـایی
کردهاند و گاه به نقد و سرزنش رسانهها مـیپردازنـد ) .(Croteau, 2003: 160بـه صـورت مجـازی
انواع رسانههای گروهی- رادیـو، تلویزیـون، سـینما، موسـیقی و اینترنـت- اهـداف اسـتانداردی
هستند که مورد هدف سیاستمدارانی با رویکردهای سیاسی متفـاوت هسـتند؛ سیاسـتمـدارانی
که تردید اندکی دربارهی ایدئولوژیک بودن رسانهها و عرضهی پیامها و جهانبینـیهـا در آنهـا
دارند. با فرض بر اینکه انتقادهای رسانهای اغلب به خوبی درک میشوند، بنابراین میتـوان بـر
این باور داشت که شمار فراوانی از مخاطبان نیز رسانه را سرچشمهی ایدئولوژی میدانند، حتـی
اگر چنین اصطلاحی را به کار نبندند. رسانهها هم محصـول و هـم انگـاره را عرضـه مـینماینـد؛
مفهـومی کـه محصـولات رسـانههـای گروهـی و ارزشهـای فرهنگـی بـه صـورتی بنیـادین بـه
همتابیدهاند، پذیرش عام گستردهای یافته است ).(Croteau, 2003: 161
پژوهش دربارهی تـأثیر رسـانههـای گروهـی بـر رویکـرد و احساسـات مـردم، تـاریخ طـولانی و
ستیزگری دارد. گسترهی مباحـث، از کسـانی کـه رسـانههـای گروهـی را ابـزار تبلیغـاتی قدرتمنـدی
میدانند قادر است رویکردهای عمومِ آمادهی پذیرش را صـورتبنـدی نمایـد، آغـاز مـیشـود و تـا
آنهایی که ادعا مینمایند رسانه تأثیر محدودی دارد، ادامه مییابد. اسراییل همچـون سـرزمینی ملّـی و
مذهبی درک شده و هرگونه تهدید امنیت کشور، هراسی برای مـذهب یهـودی و ملـت اسـراییلی بـه
همراه دارد. بنابراین رویکردهای سیاسی و ملیگرا با رویکردهای مذهبی سروکار دارنـد. ایـدئولوژی
این سرزمین با دغدغههای امنیتی و درک تهدید در سامانمندی رویکردهای سیاسـی کـنش دارد. در
اینصورت رویکردهای سیاسی و ملیگرا با رویکردهای مذهبی سروکار دارند ).(Slone, 2000: 509
ایرانهراسی مسألهای است که درک اسراییل از ایرانِ پیش و پس از انقلاب را نشان میدهد
و بافتهای متناقضی که در این دوران با آنها مواجه شده است. اسراییلیها دیرزمانی اسـت کـه
دشمنی میان ایران و اسراییل را درک کرده و آن را در رویارویی با ساختار دموکراسـی غربـی،
1. Iranophobia
192فصلنامه پژوهشهای راهبردی سیاست، سال دوم، شماره ،5تابستان 92
سکولار، یهودی و نوین خود میدانند. برخی نیز این دشـمنی را برگرفتـه از رقابـت اسـتراتژیک
برای دستیابی به قدرت در خاورمیانه میدانند ) .(Ram, 2009: 1-2اعضـای تأثیرگـذار رسـانههـای
اسراییلی همیشه در تلاش بودهاند تا ایران را در رأس نگرانیهای استراتژیک اسراییل قرار دهنـد
و آن را در عملیات تروریستی اسراییل دخیل بدانند. روزنامه »هاآرتص« برای نشان دادن تهدیـد
ایران برای اسراییل مینویسد: »مردم یهود بار دیگر در خطر واژگونی قرار گرفتند« ) :Ram, 2009
.(85-86

Abdullah, Zulaikha (2009), Israeli Racism in Theory and Practice, Middle
East Monitor.
 Barari, Hassan A. (2009), Israelism Arab Scholarship on Israel, a Critical
Assessment, UK: Ithaca Press.
 Bernstein, David (2004), Israel in the media, A Guide to Producing Effective
Media Critiques, The American Jewish Committee.
 Bollyn, Christopher (2007), Israeli Control of the Mass Media & the 9-11
Cover-Up, http://www.rumormillnews.com/cgibin/archive.cgi/noframes/read/108924
 Bourdieu, P. (1998), On Television and Journalism, London: Pluto. Boyd,
Andrew and Dave Mitchell (2012) Beautiful Trouble, NewYork: OR books.
 Brown, G. and G. Yule. (1983), Discourse Analysis, Cambridge: Cambridge
University Press.
194فصلنامه پژوهشهای راهبردی سیاست، سال دوم، شماره ،5تابستان 92
 Christison, Kathleen and Bill Christison (2003), Zionism as a Racist Ideology
Reviving an Old Theme to Prevent Palestinian Ethnicide, available at:
http://www.counterpunch.org/2003/11/05/zionism-as-racist-ideology/
 Croteau, David and William Hoynes (2003), Media/Society: Industries, Images,
and Audiences, UK: sage publications.
 Dor, Daniel (2005),The Suppression of Guilt The Israeli Media and the
Reoccupation of the West Bank, London: Pluto Press.
 Downing, John D.H. and Charles Husband (2005), Representing ‘Race’
Racisms, Ethnicities and Media, London: SAGE Publications.
 Fairclough, Norman (1996), language and power, Essex: Longman inc.
 Fairclough, Norman (2006), Language and Globalization, NewYork: Routledge.
 Fairclough, Norman (2007), Language and Globalization, Oxon: Routledge.
 Feingold, Henry L. (1996), Lest Memory Cease: Finding Meaning in the
American Jewish Past, Syracuse: Syracuse University press.
 Fredrickson, George M. (2000), the Comparative Imagination On the History of
Racism, Nationalism, and Social Movements, Berkeley: UNIVERSITY OF
CALIFORNIA PRESS.
 Freeman-Maloy, Dan (2006), Israel Racism and the Canadian Media, Labour
for PaLestine; Section Three, Canada, Colonialism and Israeli Apartheid.
 Hafez, Kai (2000),The West and Islam in the Mass Media: Cornerstones for a
New International Culture of Communication in the 21st Century, Zentrum für
Europäische Integrations for schung Center for European Integration Studies.
 Hanania, Ray (2013), Racist Journalism: The Israeli-occupied Western Media,
Available at: http://thesantosrepublic.com/2013/05/racist-journalism-the-israelioccupied-western-media/
 Hartmann, P., & Husband, C. (1974), Racism and the Mass Media. London:
Davis- Poynter.
 Hymes, D. (1962), The Ethnography of Speaking In Fishman, J.A. Ed.1968.
Reading in the Sociology of Language. The Hague: Mouton.
 Ibrt (1998), “Israel Yearbook and Almanac”, Volume 52, Zionist Organization of
America, Jewish Agency for Israel. Economic Dept.
 Jamal, Amal (2009), the Arab public Sphere in Israel: Media Space and Cultural
Resistance, Bloomington: Indiana University Press.
 Jorgensen, Marianne and Louise Phillips (2002), Discourse Analysis as Theory
and Method, London: SAGE.
 Konvalinka, Nancy (2007)” Racism: What It Is and How to Deal with It A Guide
to Talking about Racism”, navreme publications, Volume 8.
 Madmoni-Gerber, Shoshana (2009), Israeli media and the Framing of Internal
Conflict, the Yemenite Babies Affair, New York: Palgrave Macmillan.
واکاوی نقش رسانههای اسراییل در بازتولید ایدئولوژی نژادپرستی صهیونیسم 195
 Marmura, Stephen M. E. (2008), Hegemony in the Digital Age, The Arab/Israeli
Conflict Online, Lanham: LEXINGTON BOOKS.
 Neusner, Jacob (1999), the Twentieth Century Construction of "Judaism":
Essays on the Religion of Torah in the History of Religion, Toronto: Scholars Press.
 Peled-Elhanan, Nurit (2011), “the Representation of 'Others' in Israeli
Schoolbooks: a Multimodal Analysis”, CICE Hiroshima University, Journal of
International Cooperation in Education, Vol.14 No.2, pp.115-130.
 Peleg, Yaron (2008), Israeli Culture between the Two Intifadas A Brief
Romance, Austin: University of Texas Press.
 Ram, Haggai (2009), Iranophobia the Logic of an Israeli obsession, Stanford:
Stanford University Press.
 Rattansi, Ali (2007), Racism,a Very Short Introduction, Oxford: Oxford
University Press.
 School of the Jewish Woman (1939), Jewish Spectator, New York: School of the
Jewish Woman.
 Shahak, Israel (2002), Jewish History, Jewish Religion the Weight of Three
Thousand Years, New York: Pluto Press.
 Shahak, Israel and Norton Mezvinsky (2004), Jewish Fundamentalism in Israel,
London: Pluto Press.
 Shaoul, Jean (2004)” an Exposé of Dishonest Media Coverage of the IsraelPalestine Conflict” Variant, vol 2, NO 21.
 Shohat, Ella (2010), Israeli Cinema East/West and the Politics of Representation,
London: I.B.Tauris & Co Ltd.
 Slone, Michelle (2000)” Responses to Media Coverage of Terrorism, journal of
conflict resolution, Vol 44, No 4.
 Tekiner, Roselle (1985), Jewish Nationality Status as the Basis for
Institutionalized Racism in Israel, the International Organization for the Elimination
of all Forms of Racial Discrimination.
 Tekiner, Roselle (1991)” Race and the Issue of National Identity in Israel”
International Journal of Middle East Studies, Vol. 23, No. 1.
 Torres Soriano, Manuel R (2008) “Terrorism and the Mass Media after Al
Qaeda: A Change of Course?” Athena Intelligence Journal, Vol. 3, No 1.
 Van Dijk, Teun A (1988), News Analysis, Case Studies of International and
National News in the Press, New Jersey: Lawrence Erlbaum associates publishers.
 Van Dijk, Teun A (1992), Discourse and the Denial of Racism, Discourse &
Society, London, Newbury Park and New Delhi: SAGE.
 Van Dijk, Teun A. (1986), News schemata, S. Greenbaum & Cooper, (Eds.)
Studying Writing. Linguistic approaches, Beverly Hills, CA: Sage.
196فصلنامه پژوهشهای راهبردی سیاست، سال دوم، شماره ،5تابستان 92
 Van Dijk, Teun A. (1987), Semantics of a Press Panic: the Tamil "Invasion",
European Journal of Communication ,P 3.
 Van Dijk, Teun A. (1989), Mediating Racism. the Role of the Media in the
Reproduction of Racism, Short Version In R. Wodak (Ed.), Language, Power and
Ideology.
 Van Dijk, Teun A. (1993), Elite Discourse and Racism, Newbury Park, CA:
Sage.
 Van Dijk, Teun A. (1995), Ideological Discourse Analysis, New Courant
(English Dept, University of Helsinki), P4.
 Van Dijk, Teun A. (1998), Opinions and Ideologies in the Press, Allan Bell and
Peter Garrett (Eds.), Approaches to Media Discourse, Oxford: Blackwell.
 Van Dijk, Teun A. (1999), Media, Racism and Monitoring, In Kaarle
Nordenstreng & Michael Griffin (Eds.), International Media Monitoring. Cresskill,
NJ: Hampton Press.
 Van Dijk, Teun A. (2004), Racist Discourse, In Ellis Cashmore (Ed.), Routledge
Encyclopedia of Race and Ethnic Studies. London: Routledge.
 van Dijk, Teun A. (2012), The Role of the Press in the Reproduction of Racism,
M. Messer et al. (eds.), Migrations: Interdisciplinary Perspectives, DOI
10.1007/978-3 -7091-0950-2_2, Springer-Verlag Wien
 Van Leeuwen, T. (2000), Visual Racism, In: Reisigl, M., and Wodak, R., (eds),
The Semiotics of Racism. Vienna: Passagen Verlag,P 50-333.
 Widlanski, Michael (2009), the Media in Israel, Available at:
http://www.jewishvirtuallibrary.org/jsource/isdf/text/widlanski.html.
 Williams, Mary E. (2004), Racism, London: Greenhaven Press.
 Wistrich, Robert S. (2004), Zionism as a Racist-Colonialist Conspiracy:
Deconstructing a Myth, The Vidal Sassoon International Center for the Study of
Antisemitism.
 Wodak, Ruth & Brigitta Busch (2009), Approaches to Media Texts, London:
SAGE Publications.
 Wodak, Ruth & Michael Meyer (2001), Methods of Critical Discourse Analysis,
London: SAGE Publications Ltd