نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 دانشیار مدیریت استراتژیک دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات تهران
2 دکتری روابط بین الملل دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات تهران
چکیده
نویسندگان در این پژوهش تلاش دارند تا با کنکاش و واکاوی جعب هی سیاه دولت در ایران معاصر؛ به بررسی؛ مسائل داخلی، ماهیت دولت، هویت نوعی و هویت نقشی آ ن و در نهایت آثار این مسائل بر رویکردهای سیاست خارجی بپردازند. در این راستا ابتدا بستر نظری مناسب با استفاده از مبانی مکتب سازنده گرایی و با تاکید بر عوامل و منابع فرهنگی، ارزشی و هنجاری طرح می شود سپس با تشریح چگونگی شکلگیری هویت دولت در ایران معاصر به آسیب شناسی سیاست گذاری خارجی پرداخته می شود. ایده ی محوری مقاله این است که جهت گیری های سیاست خارجی ایران عمیقاً متاثر از رویکردهای هویتی دولت است، با این وجود به دلیل ضعف یا فقدان نهادهای مدنی، تعاریف هویتی دولت نه در تعامل منطقی با ملت بلکه بیشتر بر اساس نگرش های نخبگان سیاسی حاکم شکل می گیرد. چنین فرآیندی آثار زیا نباری بر سیاست گذاری خارجی ایران داشته و سبب تضییع منافع ملی کشور گردیده است.
کلیدواژهها
عنوان مقاله [English]
Government, Identity and Foreign Policy in the Curent Iran ( 1925-2011)
نویسندگان [English]
- Mohammad Mehdi Mazaheri 1
- Azam Molaee 2
چکیده [English]
The authors of this paper try to explore the black box in the contemporary
domestic issues, the nature of the state, the identity and the impact of these
issues on the foreign policy approaches. Based on an appropriate theoretical
framework, using the principles of constructivism school with emphasis on
environmental factors and cultural resources, values and norms, the authors
explain how to plan the formation of identity in contemporary Iran’s foreign
policy.
The central idea of the paper is that Iran's foreign policy orientation has
profoundly influenced by the identity of the approaches, however, the weakness
or absence of civil society makes the government’s define identity through the
political elite rather than logical interaction with the nation. Such a process has
severe effects on Iran's foreign policy and caused losing national interests in
some cases
کلیدواژهها [English]
- Typical Identity
- Partial Identity
- foreign policy
- civil institutions
- Constructivis
مقدمه
هر چند تلاش برای توضیح و فهم سیاست خارجی کشورها نخستین بار از سوی واقعگرایان
صورت گرفت، با این حال ناتوانی نظریههای خردگرا به ویژه واقـعگرایـی و نـو واقـعگرایـی از
پیش بینی و درک تحولات بینالمللی سالهای پایانی جنگ سرد، توجه بسیاری از اندیشـمندان
این حوزه را به عوامل اجتماعی و فرهنگی داخلی کشورها و نیز در سطح بینالمللی جلب کـرد.
در این میان موضوع »هویت دولت« و چگونگی شکلگیری آن در عرصهی تعاملات اجتمـاعی
)که تا پیش از این مورد غفلت واقع شده بود( بیش از پیش مـد نظـر قـرار گرفـت. پژوهشـگران
حاضر نیز با مد نظر قرار دادن این تحولات نظری در رشته روابط بینالملل، به دنبال پاسخگـویی
به این سؤال کلیدی بودهاند که هویت دولت در ایران معاصر چگونه شکل گرفته و تأثیر آن بـر
رویکردهای سیاست خارجی چه بوده است؟ در پاسخ این فرضیه مطرح شده اسـت کـه هویـت
دولت در ایران معاصر در تعامل با هنجارها و ارزشهای جامعه شکل نگرفته و ایـن امـر همـواره
سبب شخصی شدن رویکردهای سیاست خارجی و ناکارآمدی آن گردیده است.
پرداختن به این موضوع مسـتلزم بهـرهگـرفتن از چـارچوبی تئوریـک اسـت کـه بـه نحـوهی
برســاخته شــدن هویــت دولــتهــا در فرآینــد سیاســت خــارجی توجــه کــافی مبــذول دارد.
سازندهگرایان بـر خـلاف خردگرایـان - کـه هویـت دولـتهـا را امـری پیشـینی و دولـتهـا را
موضوعاتی ثابت و همیشگی فرض میکنند- معتقدند فهم این که چگونه ساختارهای غیرمادی،
هویتهای کنشگران را مشروط میکنند، اهمیت دارد. از اینرو و با عنایـت بـه هسـتیشناسـی
جایگزین این مکتب، به نظر میرسد سازندهگرایی از قابلیتهای لازم برای انجام ایـن پـژوهش
برخوردار است. بنابراین تمرکز مقاله به لحاظ هستیشناسـی بـر »دولـت – ملـت« و »ارزشهـا و
هنجارهای شکلدهنده به هویت دولت در ایران معاصر« بوده و از نظر معرفتشناسی نیز با استناد
به معرفتشناسی سازندهگرایانه، از روشهای تحلیلی– تفسیری جهـت آزمـون فرضـیه و درک
چگونگی شکلگیری هویت دولت در ایران معاصر و آثار آن بر سیاست خارجی استفاده شـده
است. در این راستا ابتدا تاریخچهای مختصر از نحوهی شکلگیری دولت مـدرن در ایـران ارائـه
می شود و پس از آن رویکردهای هویتی دولتهای ایرانی در عصر پهلوی و جمهوری اسلامی
و آثار این رویکردها بر سیاست خارجی مورد بررسی قرار میگیرد. بر ایـن اسـاس بـرای درک
هر چه بهتر روند شکلگیری هویت دولت در ایران کنونی، نگاهی تـاریخی بـه ایـن قضـیه نیـز
خواهیم داشت. هر چند مقطع اصلی مد نظر این تحقیق، دوران جمهوری اسـلامی اسـت، امـا بـا
توجه به نظریات سازه انگاران - که به چگونگی برساخته شـدن دولـت در طـول زمـان اهمیـت
دولت، هویت و سیاست خارجی در ایران معاصر 127
بسیاری می دهند- زمان آغاز بررسیهای ما برای مطالعهی نحوهی شـکلگیـری دولـت مـدرن
در ایران، آغاز حکومت پهلویها خواهد بود. چرا که زمان شکلگیری دولت مدرن در ایران به
زعم بسیاری از پژوهشگران مسائل ایـران، بـه دوران پهلـوی اول) (1304بـاز مـیگـردد. در ایـن
پژوهش جهت جمعآوری اطلاعات از منابع کتابخانهای، مقالات و در صورت لزوم از مصـاحبه
و ارتباطات الکترونیکی استفاده میشود.
تمهید نظری
نظریهی سازندهگرایی طی دو دههی اخیر به یکی از مهمترین تئوریهای روابط بـینالملـل تبـدیل
شده است. بسیاری برآنند که مهمترین علت این اقبال، تـلاش سـازندهگرایـان در بعـد هسـتیشناسـی
روابط بینالملل است تا به آنجـا کـه ایـن مکتـب، کـانون بحـث در حـوزهی روابـط بـین الملـل را از
معرفتشناسی به هستیشناسی منتقل کرده است. توجه سـازنده گرایـان بیشـتر بـه انگـارههـا، قواعـد،
هنجارها و رویههاسـت. تأکیـد آنهـا بـر نقـش تکـوینی عوامـل فکـری اسـت کـه آنهـا را در برابـر
مادیگرایی حاکم بر جریان اصلی روابط بینالملل قـرار مـیدهـد و در عـین حـال بـه دلیـل پـذیرش
اهمیت واقعیت مادی، آنها را از پساساختارگرایان متمایز میسازد).(Adler,1997, p: 98
در نظریهی سازندهگرایی ضمن تأکید بر ویژگی ساختاری و نهـادی مفهـوم دولـت؛ هویـت
آن نه به عنوان مسالهای شخصی یا روانشناختی، بلکه امری رابطهای تلقی میشود که بوسـیلهی
تعامل بازیگران با یکدیگر، مشارکت در معانی جمعی و از درون یک دنیـای اجتمـاعی تکـوین
یافته پدید میآید و تغییر میکند. از این رو هویتها نه ثابتند و نه شبیه بـه همـدیگر، بلکـه تمـام
آنها مشروط، وابسته به تعامل و جای گرفتـه در درون یـک مـتن نهـادی هسـتند. طبـق دیـدگاه
سازندهگرایان به خصوص ونت«، دولتها چهرهی اصلی جامعه در محیط بینالمللی هسـتند. بـر
این اساس آنچه در قالب هویتهای ملـی در عرصـهی جهـانی برسـاخته مـیشـوند، در سـاحت
دولتها قابل فهم و مشاهده است. آنهـا کـارگزارانی هسـتند کـه هـم از سـاختارهای بینـاذهنی
داخلی و هم از ساختارها و تلقیهای عرصهی بینالمللـی متـأثر مـیشـوند و رابطـهی دوجانبـه و
تأثیرگذاری متقابل ساختار و کارگزار در این زمینه وجود دارد).(Wendt,1992, p: 126
هویت دولت از نظر »ونت« چهار شکل اساسی دارد: هویت حقوقی، نوعی، نقشی و جمعی.
از میان اینها صرفاً هویت حقوقی است که پـیش از تعامـل وجـود دارد و پایگـاهی بـرای سـایر
هویتهاست. هر بازیگر ممکن است چند هویت اجتمـاعی داشـته باشـد، امـا تنهـا یـک هویـت
حقوقی دارد که نظم حقوقی – نهادی، ادعـای انحصـار بـه کـارگیری مشـروع زور و حاکمیـت
128فصلنامهی پژوهشهای راهبردی سیاست، سال دوم، شماره ،7زمستان ) 92پیاپی (37
یک جامعه و سرزمین را دربر میگیرد. هویـت حقـوقی دولـتهـا دارای بنیـادی مـادی و تغییـر
ناپذیر است. هویت نوعی میتواند چندگانه باشد همانند نوع رژیم یا شکل دولت )امپراطـوری،
دولت – ملت قومی یا مدنی و یا مرحله دولت سازی آن( که بیشتر بـر اسـاس روابـط جامعـه بـا
.( Pouliot, 2004 p: 321)دولت تعریف میشود
هویت مرتبط با نقش نه امری ذاتی برای دولت، بلکه صرفاً در رابطه با دیگری مطرح اسـت.
این هویت به جایگاه و موضعی بر میگردد که یک بـازیگر در یـک سـاختار اجتمـاعی گرفتـه
است و از هنجارهای رفتاری نسبت به دیگرانـی کـه در مقابـل آن هسـتند، پیـروی مـیکنـد. بـه
عبارت دیگر »هویت نقشی« به رسالت و مأموریتی که یـک دولـت در قبـال ملـت خـود وسـایر
ملتها و دولتها برای خود متصور است، اشاره دارد. یک بازیگر نمیتواند خودش بـه تنهـایی
چنین هویتی داشته باشد. بنابراین هویت جمعی یعنی جایگـاه و موقعیـت دولـت در مقابـل سـایر
بازیگران بویژه بازیگران اصلی نظام بینالملل). (Wendt, 1994, p: 384-96
در مجموع این هویتها هستند که بر تعریـف هـر واحـد سیاسـی از منـافع ملـی و اسـتراتژیهـای
سیاست خارجی آن تأثیر مـیگذارنـد و بـه آنهـا جهـت مـیدهنـد )کرمـی، .(1385هـر تغییـری در
ساختارهای مادی و معنایی و تعامل دولت با محیط خود، ممکن است منجـر بـه تغییراتـی در یکـی از
ابعاد هویتی شده و تعریف جدیدی از منافع و سیاستها ارائه کند)جدول شماره .(1همچنـین ممکـن
است شدت تغییرات به گونهای باشد که یک واحد سیاسی نتواند به تصویر روشنی نسبت بـه خـود و
دیگران برسد و در نتیجه دچار بحران هویـت و فقـدان تعریـف از منـافع ملـی و رفتارهـای سـردرگم
گردد) . (Wendt, 1987, p: 335از بین چهار سطح هویتی فـوق هویـت حقـوقی دارای ابعـاد کـاملا
پایدار و هویت نقشی، جمعی و نوعی، تغییرپذیر و دگرگون شونده هستند.
جدول شماره .1تعامل هویت، هنجارها و منافع ملی
Source: Katzenstein, 1996, p: 28
دولت، هویت و سیاست خارجی در ایران معاصر 129
البته هنگام تطبیق نظریهی سازندهگرایی با موضوع این تحقیق بایـد بـه دو نکتـه توجـه کـرد.
نخست اینکه گر چه در نگاه »ونت«، بسیاری از هنجارهـای سـازندهی هویـت دولـت و جایگـاه
جهانی کشورها در جریان کنش بینالمللی شکل میگیرنـد، ولـی در ایـن تحقیـق صـرفاً عوامـل
داخلی مؤثر در ساخته شدن هویت ایرانیان تبیین میشود و عوامل بینالمللی و تأثیرات سـاختار،
خارج از بحث این مقاله قرار میگیرند.
نکتهی دیگر آنکه جریان شکلگیری و ایجاد دولت – ملت مدرن در ایران کاملاً با اروپای
غربی متفاوت اسـت و چـهبسـا در بسـیاری از برهـههـای تـاریخی دولـتهـای حـاکم بـر ایـران
»چهرههای واقعی جامعه« نبوده و رویکرد آنها نسبت به هویت ملی و هویت دولت در تضاد بـا
خواست و ارادهی جامعهی ایران قرار داشته است. به این ترتیب میتـوانیم بـین هویـت دولتـی و
هویت ملی در ایران تفکیک قائل شویم)مردیها، .( 1384اساسـاً از زمـان شـکلگیـری دولـت–
ملت مدرن در ایران) (1304تا کنون ارتباط بین دولت و ملت بیشـتر یکسـویه و از بـالا بـه پـایین
بــوده اســت)بشــیریه، ،1379صــص: .(75-74بــدین ترتیــب حکومــتهــای مختلــف بســته بــه
نگرشهای خود یک یا چند مورد از عناصر هویت ساز را برجسته سـاخته و در تعریـف هویـت
ایرانی تنها بر هنجارها و عواملی تأکید نمودهاند که با سیاستها و ایدئولوژیهای خـاص آنهـا
همخوانی داشته است. از این رو در پژوهش حاضر با تکیه بـر اصـول نظریـهی سـازندهگرایـی و
استفاده از سطح تحلیل خُرد، به تبیین عوامل داخلی مؤثر بر شکلگیری هویت دولت در ایران و
آثار آن بر سیاست خارجی کشور خواهیم پرداخت.
الف( ظهور دولت مدرن در ایران
ایران پیش از آغاز روند اصـلاحات در اوایـل قـرن نـوزدهم مـیلادی در دورههـا و مقـاطعی
شاهد جلوههای غنی فرهنگی و تمدنی بوده و مایههایی از عقلانیت، مدنیت، نظم و ثبات، علم و
نـوآوری، قانونمنـدی، سـازماندهی و تسـاهل و مـدارا را نشـان داده اسـت. مـثلاً در دورههـای
حکومت کوروش و داریوش هخامنشی، انوشیروان ساسـانی و اردشـیر بابکـان، شـاه عبـاس اول
صفوی و کریم خان زند، از نظر فکری در اندیشهی ایرانیان جلوههایی از تجدد و مدرنیته وجود
داشـت)میلانـی، ،1378ص: .(46بـا ایـن وجـود ایـن جلـوههـا بـه واسـطهی ماهیـت دولـت و
ســاختارهای موجــود و غلظــت ســنّتگرایــی بــا مایــههــای خرافــی، غیــر معقــول، جزمــی و
محافظهکارانه، نتوانست به نحو پایدار و نهادینه تـداوم یابـد. بنـابراین در شـرایط ضـعف و زوال
دولت مرکزی در ایران، جنبشهای اجتماعی هر از چندگاهی در جهـت اصـلاح و تغییـر وضـع
130فصلنامهی پژوهشهای راهبردی سیاست، سال دوم، شماره ،7زمستان ) 92پیاپی (37
موجود رخ مینمودند. بالاخره یکی از این جنبشها یعنـی جنـبش اجتمـاعی شـیعی بـه تشـکیل
دولت صفویه)1501- 1722م/ 907-1135ه(ختم شدند. برخـى از نویسـندگان، دولـت ایـران در
عصر صفویه را با عنوان دولت ملى و یا حتى دولت مدرن توصیف کردهانـد و معتقدنـد ماهیـت
سکولار مذهب تشیع زمینهساز شکلگیرى دولت مـدرن در ایـن مقطـع زمـانی گردیـد)هینـتس،
.(65 :، ص1372 ،. سیورى10 :، ص1346
بــا ایــن حــال از دیــدگاه محققــین حاضــر در عصــر صــفوى، دولــت مــدرن بــا تعــاریف و
ویژگیهایی که برای چنین دولتی ذکر میشود، در ایران شکل نگرفت. دلیـل چنـین رویکـردی
نیز این است که حضور تشیع در عرصهی قدرت سیاسى صفویه هرچند که هویت ملى را خارج
از نشانههاى فرهنگى دین اسلام، یعنى امت محورى، پذیرفت و از طریق مذهب تشیع حکومـت
میکرد، اما هیچگاه الزامات دولت مدرن و یـک حکومـت دنیـایی را برنتابیـد) افضـلی، ،1383
صص: .(87
از سوی دیگر دولت صفوی دارای ارتش و نیروی نظامی مستقلی نبود. جامعهی ایران در آن
دوران جامعهای سهگانه بود و میـان دهنشـینان، شهرنشـینان و ایـلنشـینان آن مرزهـای مشخصـی
وجود داشت. در مرکز کشور حکومتی وجود داشت که تسلط خود را بر مناطق شـهری اعمـال
میکرد و برای دفاع از خود از برخی ایلات و عشـایر کمـک مـیگرفـت. پیرامـون ایـن مرکـز؛
ایلات و روستاییانی زندگی میکردند که خانها و یا حاکمان محلی بـر آنهـا تسـلط داشـتند و
بالاخره مناطق ایلی دوردست گاه سرکشی میکردند و با دولت مرکزی به ستیز بر مـیخاسـتند.
بنابراین با وجود اصلاحات گسترده و مهم شاهعباس کبیر برای تقویت دولت مرکزی و پیشرفت
کشور، برخی نیروهای گریز از مرکز مانع تداوم آن اصلاحات شدند و زمینهی سقوط صفویه را
با هجوم افغانها فراهم کردند)موثقی، ،1384ص: .(232
در دوران قاجار نیز تقویت دولت، در واکنش به هجوم استعماری غرب در چهـرهی روسـیه
تزاری صورت گرفته و از این جهت جنبهی منفعلانه، عکسالعملی و عملگرایانه داشت، ضـمن
اینکه برخی نخبگان حاکم نیز به شدت مانع پیشبرد این فرآیند شـدند. بـه لحـاظ داخلـی، عقـب
ماندگیهایی که در اثر انحطاط چند صـد سـالهی نظـام سیاسـی ایـران حاصـل شـده بـود، مـوج
نیرومندی را در داخـل ایـران بـرای نوسـازی کشـور، جبـران عقـب مانـدگیهـا و جلـوگیری از
مداخلات کشورهای خارجی در امور داخلی ایران بوجود آورده بود. نبود یک دولـت مرکـزی
نیرومند که بتواند به کشمشهای قبیلهای پایان دهـد، نظـام سیاسـی کشـور را یکپارچـه سـازد و
دستگاه اداری، نظامی و سیاسی آنرا بر پایهی اصول مدرن سازمان دهد، یکی از دلایـل پایـهای
دولت، هویت و سیاست خارجی در ایران معاصر 131
این عقب افتادگی بود. از سوی دیگر، نبود حکومت قانون و استبداد و خودکـامگی پادشـاهان،
که به صـورت مـانعی در برابـر پیشـبرد سیسـتماتیک برنامـهی اصـلاحات عمـل مـیکـرد، اکثـر
نیروهای اجتماعی، اعم از سنّتی و مدرن را به ستوه آورده، نیروی عظیمی را علیه استبداد، متحد
و متشکل ساخته بود.
بر این اساس جنبش مشروطیت همزمان سه هدف مردمسالاری، ایجاد یـک دولـت مرکـزی
نیرومند و نوسازی ایران را دنبال میکرد. تشکیل مجلس شورای ملی بارزترین دستاورد انقـلاب
مشروطه و یک گام اساسی بود که بـا محـدودکردن قـدرت شـاه و دربـار و حاکمیـت قـانون و
مردم، منشأ یک سلسله اصلاحات در ایران میشد. با این وجود، به دلیل دوگـانگیهـای درونـی
جنبش، کشمکش مداوم بین مشروعهخواهان و مشروطهخواهان و مداخلهی کشورهای خارجی
در جهـت دامـنزدن بـه تـنشهـا و رقابـتهـای داخلـی، جنـبش مشـروطیت نتوانسـت پـروژهی
اصلاحات سیاسی و نوسازی ایران را به سامان برساند و با ایجاد بحرانها وتنشهای اقتصـادی و
سیاسی، کشور را در آستانه ازهم گسیختگی قرارداد. ادامهی این وضـعیت بحرانـی دیگـر میسـر
نبود. در چنین شرایطی عدهای از نیروهای اصلاحطلب که خواهـان نوسـازی کشـور بودنـد و از
مشکلات و ناکامیهای جنـبش مشـروطیت واخـورده شـده بودنـد، بـا تأکیـد برعناصـری چـون
وحدت ملی، استقلال و پیشرفت، پرچم نوسـازی آمرانـهی ایـران را برافراشـتند و اولـین دولـت
مدرن را بنا کردند ) .(Tibi,1990, p: 140بدین ترتیب به دنبال عدم توفیق جنبش مشـروطیت و
بحرانهای حاصلهی آن، عناصر متشکله پروژهی مشروطیت، یعنی مردمسـالاری، ایجـاد دولـت
مرکزی نیرومند و نوسازی از یکدیگر تفکیک شدند. عنصر مردمسالاری آن کنار گذاشـته شـد
و گفتمان نوسازی آمرانه شکل گرفت)زمانی، ،2007صص: .(2-1
ب( هویت دولت و سیاست خارجی
بر اساس نگرش سـازندهگرایـی بـرای یـافتن ریشـههـای هویـت مـردم یـک کشـور بایـد بـه
نگرشها، ایدهها و انگارههایی توجه کرد که در محیط آنها وجود دارد و نظام هنجارهای آن-
ها را بر میسازد. مروری بر متون موجود در باب هویت در جامعـهی ایـران نشـان مـیدهـد کـه
تقریباً همهی آنها هویت ایرانیان را از دیر باز تاکنون متأثر از سه حوزهی»تاریخ و تمدن ایران«،
»اسلام و میراث معنوی« و »تمدن غربی« میداننـد )سـروش، ،1370ص: 123؛ داوری اردکـانی،
،1379ص: 55؛ شایگان، ،1380ص: 166؛ جهـانبگلو، ،1381ص: .(113ایـن منـابع کـه دارای
همپوشانیهای زیادی نیز هستند در ارتباط با یکدیگر بوده و در کلیـت خـود، هویـت ایرانیـان و
132فصلنامهی پژوهشهای راهبردی سیاست، سال دوم، شماره ،7زمستان ) 92پیاپی (37
کارگزاران حکومتی ایران را شکل دادهاند، منظر آنها از جهان اطراف را ساختهاند و پایـههـای
قضاوت آنها در باب نظم مستقر، رویهها و قواعد حاکم بر آن را تشکیل دادهاند.
بر این اساس در پژوهش حاضر نحوهی تعامـل دولـتهـای ایرانـی بـا ارزشهـای جامعـه و
عناصر هویتساز آنها مورد تأکید قرار گرفته است. از سوی دیگر از آنجا که هـدف، بررسـی
تأثیر رویکردهای هویتی بر سیاست خارجی ایران است، با ثابت و قطعـی فـرض نمـودن هویـت
حقوقی ایران )به عنوان یک دولت دارای سرزمین، جمعیت، حکومـت و حاکمیـت(، بیشـتر بـه
ابعاد نوعی و نقشی هویت آن پرداخته میشود. بـر ایـن اسـاس نـوع و شـکل دولـت در ایـران و
رابطهی آن با مردم و نیز رسالتی کـه دولـت )بـه معنـای هیـأت حاکمـه( در عرصـهی داخلـی و
بینالمللی برای خود قائل است، از جمله مسائلی هستند که لازم است به آنها پرداختـه شـود تـا
تأثیرات آنها بر شکلگیری استراتژیهای سیاست خارجی مشخص گردد.
-1پهلویها، هویت و سیاست خارجی
رضا شاه پس از اینکه در سال 1304به قدرت رسید، تمام تلاش خود را به کار برد تـا یـک
دولـت ملّـی در مفهـوم غربـی کلمـه بسـازد. او بـرای ایجـاد دسـتگاه اداری متمرکـز، گسـترش
ارتباطات و غلبه بر بحران نفوذ، دسـت بـه همگـون سـازی هویـتهـای پیرامـونی زد تـا محـیط
مساعدی را در برابر اقتدار دولت خود مهیا کند. بنابراین پهلویها با تعریف هویت نـوعی ایـران
در قالب یک دولت- ملت مدرن، مدعی شدند که ملت ایران قوم واحد و یکدستی است و زبان
واحدی دارد و بر این اساس، سعی در منطبق نشان دادن ملیـت و زبـان داشـتند. در راسـتای ایـن
سیاست، انکار موجودیت جوامع عرب زبان جنوب غربی کشور، ممنوعیت چاپ و نشر به زبان
ترکی، تبعیضی فراگیر علیه همهی استانها به سود تهران و علیه کلیهی اسـتانهـای غیـر فارسـی
زبان به نفع فارسی زبانها در دستور کار قرار گرفت)کاتوزیان، ،1379ص:.(433
همچنین رضا شاه دست به یورشی نظامی به زندگی و فرهنگ عشایری زد و با بهرهگیری از
زور عریان سعی در متلاشی کردن ایلها و سکنی دادن آنها در نواحی غربی نمود که در اغلب
موارد با تلفات فراوان به انجام رسید. از دیگر اجزای این سیاست، تأکید بر افتخارات شکوهآمیز
ایران باستان همراه با نوعی اکراه از تسـلط فرهنـگ اسـلامی بـود )پورسـعید، ،1382ص: .(106
همچنین سیاست تجددطلبی که کم و بیش از دوران مشروطه آغاز شده بـود، در دوران پهلـوی
به اوج خود رسید و از جمله اقدامات زیر در اینباره صورت گرفت:
* وضع قوانین عرفی)غیر شرعی( و تجدید سازمان دستگاه قضا و عدالت.
دولت، هویت و سیاست خارجی در ایران معاصر 133
* متداولکردن اجباری لباس اروپایی.
* رفع حجاب از زنان.
* مبارزه با نقش روحانیون در جامعه و محدود کرد حیطهی عمل آنان.
* ایجاد سازمانهای آموزشی به شیوهی کشورهای اروپایی.
* تبدیل تاریخ هجری شمسی به تاریخ شاهنشاهی).در دورهی پهلوی دوم(
ایجاد و گسترش مراکز سرگرمی به شیوهی غربی و دهها اقدام دیگـر کـه تمـدن اروپـایی را
جایگزین فرهنگ و تمدن ایرانی – اسلامی میکرد)مطهری، ،1359ص: .(128
در مجموع گفتمان مدرنیسم پهلوی با تأکید بر مضامینی چون توسعه و نوسـازی بـه شـیوهی
اروپایی، ناسیونالیسم ایرانی، مدرنیسم فرهنگی، عقلانیت مدرن، سکولاریسم و جـز آن، در پـی
تأسیس هویت سراسری ملت ایران و تضـعیف هویـتهـای پراکنـده و پـارهپـارهی دوران پـیش
بود)بشیریه، ،1383ص: .(21
از سوی دیگر هویت نوعی هر کشور، تأثیر مستقیمی بر تعریف و رویکرد به هویت نقشی آن نیـز
خواهد داشت. بدین معنا که نگرش یک دولت به خود، مشخص میسازد که آن دولت- ملـت بایـد
چه نقشهایی را در عرصهی سیاست خارجی بر عهده بگیـرد. در ایـن زمینـه، نقـشهـای مختلفـی از
سوی دولتهای مختلف ایفا شده است که »مورگنتا« به سه نقش تغییـر وضـع موجـود )امپریالیسـتی(،
حفظ وضع موجود و پرستیژی اشاره میکند) .(Morgenthau ،1948 ،p:36در عین حال میتـوان بـه
نقشهای فرعیتر دیگری نظیـر »رهبـری منطقـهای«، »رهبـری قـومگرایانـه منطقـهای و فرامنطقـهای«،
»رهبری فرهنگی و مذهبی منطقهای و فرامنطقـهای«، »ژانـدارم منطقـهای«، »هژمـون جهـانی«، »رهبـری
مخالف با هژمون جهانی« و دهها نقش فرعی دیگر اشـاره کـرد )سـجادپور، ،1381ص: .(59در ایـن
راستا در دوران حکومت پهلویها بویژه محمدرضا شاه، سیاست خارجی ایران بر مبنای حفـظ وضـع
موجود و همراهی با قدرتهای غربی طرحریزی شده بود. اتخاذ استراتژی قدرت سوم از سوی رضـا
شاه و نزدیکی وی به آلمانها و نیز اتخاذ سیاست پیوند با غرب از سـوی محمدرضـا شـاه و نزدیکـی
وی به آمریکا، به خوبی نشانگر جهت گیریهای سیاست خارجی و نیز هویت نقشی ایـران در دوران
پهلوی است. تعریف هویت دولت در قالب دولت ملی مدرن و اشتیاق پهلویها برای توسـعهی ایـران
سبب شد تا آنها بکوشند با جلب نظر قدرتهای بزرگی همچون آمریکا بـه تعریـف و ایفـای نقـش
ژاندارم منطقه برای خود بپردازند )هوشنگ مهدوی، ،1375ص: .(71با ایـن وجـود، عـدم فراگیـری
هویت ملّی واحد و احساس شهروندی، ضعف در نهادینگی و در نتیجه برجسته شدن نقش اشـخاص
در سیاستگذاری خارجی و نیز اعمال نفوذ قدرتهای بزرگ و وابستگی ایـران بـه آنهـا، از جملـه
134فصلنامهی پژوهشهای راهبردی سیاست، سال دوم، شماره ،7زمستان ) 92پیاپی (37
مهمترین نقاط ضعف دولت ایران در دوران پهلویها بوده است، که پیگیری یـک سیاسـت خـارجی
موفق را با مشکل روبه رو میساخت.
در دوران پهلوی امکان ایجاد احزاب و نهادهای مدنی مستقل از دولت و شاه وجود نداشت
و طبیعتاً ارزشها، هنجارها و خواستههای جامعه نیز به دولت منتقل نمیگردید. بنابراین نمیتوان
شاهد علایق مشترک بین مردم و حکومت و اجماع نظر در جامعهی ایرانی بود. لازمـهی تحقـق
این اهداف، حکومت قانون و فراهم آوردن امکانات قانونی مشارکت مـردم در امـور سیاسـی و
اجتماعی بود. در حالی که محمدرضا شاه به هر قانون و مقرراتی کـه آزادی عملـش را محـدود
میساخت، با تنفر مینگریست )علم، ،1371ص: .(529
از سوی دیگر هر چند نزدیکی ایران به قـدرتهـای بـزرگ، بـویژه آمریکـا، منـافع بسـیاری
همچون پیشرفتهای داخلی و برخورداری از پرستیژ بینالمللی را نصیب ایـران مـیسـاخت، امـا
فقدان مدیریت نهادینـهی ایـن روابـط، نقـش محـدود نهادهـا و نظـارتهـای مـدنی در سیاسـت
خارجی و پایگاه ضعیف مردمی پادشاهان ایران، به تـدریج ایـن رابطـه را بـه نـوعی وابسـتگی و
دسـتنشـاندگی تغییـر داد ) .(Gasiorowski ،1991،p:341در نتیجـه چنـین شـرایطی در دوران
پهلوی جهتگیریهای سیاست خارجی ایران و تعریف منافع ملـی بیشـتر تحـت تـأثیر خلقیـات
شخص شاه و نیز استراتژیها و دکترینهای سیاست خارجی قدرتهای بـزرگ بـوده و جنبـهی
ملّی و مردمی آن بسیار رقیق و کمرنگ بوده است.
-2جمهوری اسلامی؛ هویت و سیاست خارجی
با وقوع انقلاب اسلامی در ایران و تشـکیل حکومـت جمهـوری اسـلامی، اسـلام بـه عنـوان
چارچوبی برای رفتار در حوزهی سیاست خارجی ایران و هویت آن مطـرح شـد. در ایـن راسـتا
هنجارها و ارزشهای فرهنگی و مذهبی، نقش مهمی در تعیین منافع ملّی و جهتگیری سیاست
خارجی ایران ایفا میکنند. این همان چیزی است که سازهانگـاران از آن بـه نقـش تعـین بخـش
ساختارهای معنایی )در قالبهایی نظیر ایدئولوژی( در فرآیند کـنش بـازیگران تعبیـر مـیکننـد.
بنابراین با دیدگاهی سـازهانگارانـه وقتـی از جمهـوری اسـلامی صـحبت مـیکنـیم، ایـن صـفت
»اسلامی« است که تعیین کنندهی مجموعهی هنجارها و ارزشهایی است که هویـت جمهـوری
اسلامی را تحت تأثیر قرار میدهند )مشیر زاده، ،1382ص: .(45
براین اساس در مقطع پس از انقلاب، به دلیل شرایط انقلابی حاکم بر جامعهی ایرانـی و نیـز
عقاید و باورهای کارگزاران سیاسی، سایر مؤلفههای هویتساز ایرانی)حـوزهی ایـران باسـتان و
دولت، هویت و سیاست خارجی در ایران معاصر 135
حوزهی غرب( مورد بی توجهی قرار گرفته و تنها اصول اسلامی هستند کـه در تعریـف هویـت
ملّی ایرانیان به چشم میآیند. البته نگرش کارگزاران جمهوری اسلامی در باب نقش ارزشهای
اسلامی و نیز هویت ملی همواره یکسان نبوده است.
در دههی اول پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، ارزشهای مبتنی بر اسلام شیعی، مهـمتـرین
منبع ایجاد همبستگی در جامعهی ایرانی گردید؛ بدین ترتیب ارزشهای مقبول نزد رژیـم پیشـین
یکسره تحدید یا انکار شدند. در این میان، ملتگرایی و ارکان غیر دینـی هویـت ایرانـی نیـز بـه
چنین سرنوشتی دچار شد؛ البته عوامل دیگری نیـز در بـدبینی رهبـران انقلابـی مـؤثر بودنـد کـه
پارهای از آنها بدین قرارند:
اول- ناکامی ملیگرایان ایرانی: تأکید ملیگرایان بـه مبـارزه بـا رژیـم پیشـین در چـارچوب
قانون اساسی، سبب شد تا نیروی فعال و قابل توجهی در سالهای مبارزه به شمار نیایند. از طرفی
روابط تفاهمآمیز برخی نیروهای ملیگرا نظیر شاهپور بختیار با رژیم پهلوی به تشدید بـدبینیهـا
یاری رساند. سـرانجام ناکارآمـدی دولـت موقّـت ملّـیگـرا در ادارهی دولـت انقلابـی بـه رشـد
اندیشههای ضد ملّی منجر شد؛
دوم- ترویج تعابیر امتگرایانه: این تعابیر با کمترین تأمل از اندیشههای اسـلام شـیعی قابـل
دریافت است. این تعابیر که به مثابه آرمانهـای انقـلاب طـرح شـد، بـر صـدور انقـلاب، تحقـق
حکومت جهانی اسلام، دفـاع از مستضـعفان در مقابـل مسـتکبران و منـافع امـت اسـلامی تأکیـد
داشت؛
سوم- سوء ظن به اندیشهوران ملّـیگـرا: شخصـیتهـایی همچـون آخونـدزاده، تقـیزاده و
صادق هدایت از جمله کسانی بودند که در عین ترویج باورها و ارزشهـای غربـی، بـا توسـل و
تمسک به هویت ایرانی پیش از اسلام، رویکردی جهت نقد و طرد اسلام و سنن دینی در پـیش
گرفتند. به همین دلیل ارزشهای انقلابی، آثار چنین شخصیتهایی را به دست فراموشی سپرد.
روند طرد و نفی تعصبات ملّی و ارزشهای ایرانی تا آن جا پیش رفت کـه برخـی انقلابیـون
حتی به متون ادب فارسی نیز نگاه بدبینانه داشتند: »فردوسی از رستم خیالی و پادشـاهان تعریـف
کرده؛ در حالی که در کتاب خود یک کلمه هم از انسان و انسـانیت و یـا خراسـانیِ رنـج دیـده
نامی نبرده است. . . شـاهنامهی فردوسـی، شـاهنامهی نیرنـگ و دروغ و سـرگرم کننـدهی مـردم
بدبخت ما است« )خلخالی، 22دی ،1358ص: .(12
راهحل نهایی بسیاری از متفکران که پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز تمجید و تأیید برخی
از انقلابیون را همراه خود داشت، ایدئولوژی »انترناسیونالیسم اسلامی« بود. جـلالالـدین فارسـی
136فصلنامهی پژوهشهای راهبردی سیاست، سال دوم، شماره ،7زمستان ) 92پیاپی (37
با طرح »انترناسیونال اسلامی« معتقد است: »هیچ ملـت مسـلمانی نمـیتوانـد از ملـت اسـلام جـدا
شود، مگر این که به یک انترناسیونال بیگانه بپیوندد« )رضوی، 23فروردین .(1377
بنابراین در دههی اول در یک توافق جمعی، رویکرد دینی، از چنان ژرفـایی برخـوردار شـد
که هویت ملّی مترادف و همسنگ هویت دینی قلمداد شد و سایر ابعاد هویت، اجزای کم بهای
آن به شمار آمد )رمضانی، ،1383ص: .(64
در حوزهای دیگر، پیروزی انقـلاب اسـلامی در 22بهمـن 1357و تأسـیس نظـام جمهـوری
اسلامی، بحثهای متعددی در عرصهی اندیشه و نظـر، بـه ویـژه در زمینـهی جایگـاه جمهـوری
اسلامی در تقسیمبندی حکومتها و نظامهای سیاسی دنیا به وجود آورد. مطالعهی اصول قـانون
اساسی، ایدههای روشنفکران و تئوریپردازان و نیز نگرشهای رهبر انقـلاب، محققـین سیاسـت
خارجی را با برخی ویژگیهای خاص جمهوری اسلامی آشـنا مـی سـازد کـه تشـخیص هویـت
نوعی وهویت نقشی دولت ایران را بسیار پیچیده مینماید.
قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران برگرفته از مبانی و موازین دینی و ملّی است. از ایـنرو
در این قانون هر دو عنصر »امت« و »ملّت« به رسمیت شناخته شدهاند. به تعبیر دیگـر بـه روشـنی
میتوان ادعا نمود که قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران دو دسته وظیفه بر دوش دولت ایران
گذارده است: تلاش برای ایجاد امت اسلامی و تلاش برای تقویت دولت ملّی ایـران. بـه هنگـام
تزاحم یا تعارض منافع نیز برتـری بـا مصـالح امـت اسـلامی اسـت )اصـل چهـارم قـانون اساسـی
جمهوری اسلامی ایران.( تنها در صورتی که تقدم منافع امت اسلام و چشمپوشی از منافع ملّـی،
موجبات تزلزل در ارکان حاکمیت و اساس نظام اسلامی را فراهم آورد، دیگر نمی تـوان منـافع
امت را بر منافع ملّت ترجیح داد.
در سطح روشـنفکران، نظریـههـای ملّـیگرایـی اسـلامی، صـدور مطلـق انقـلاب و نظریـهی
»امالقری« دیدگاههای سه گانهای هستند که تلاش کردهاند مبانی نظری لازم بـرای تشـریح نـوع
حکومت ایران و برد عملکرد آن درعرصهی سیاست خارجی را فراهم کنند. نظریهی ملیگرایی
اسلامی بر اهمیت و اولویـت کشـور، ملـت و منـافع ملّـی در سیاسـت خـارجی تأکیـد مـیکنـد.
نظریهپردازان، آن واحد اولیه و اساسی را برای جلب وفاداری مردم در جامعه، دولت ملّی ایـران
میدانند و در صـدد خـدمت بـه ایـران از طریـق اسـلام هسـتند )بازرگـان، ،1362صـص: .(110
ملیگرایی اسلامی با توجه به تعریف خود از هویت دولت، نقش و منـافع جمهـوری اسـلامی را
در پذیرش هنجارهای بینالمللی و اتخاذ سیاستهای مسالمتجویانه و صلحطلبانه مبتنی بـر ایـن
هنجارها و حقوق بینالملل میداند.
دولت، هویت و سیاست خارجی در ایران معاصر 137
بر خـلاف نظریـهی نخسـت، اندیشـهی صـدور مطلـق انقـلاب، ماهیـت و هویـت جمهـوری
اسلامی ایران را به عنـوان واحـدی از جمـاهیر متحـد اسـلامی تعریـف مـیکنـد. طرفـداران ایـن
رویکرد، هویت ملّی را در هویت امت اسلام می بینند )متقی، کـاظمی ،1386ص: .(214چنـین
برداشتی ایجاب میکند که این دولت نقش و منافع خود را بـر حسـب مصـالح اسـلامی تعریـف
کرده و در سیاست خارجی در صدد تحقق آن باشد. وظیفه و نقش اصلی چنین دولـت اسـلامی
کمک به آرمانهای جهانگرایی اسلامی است و رفع نیازهای داخلی را چونان وسـیله و هـدف
فرعی قرار میدهد )حقیقت، ،1376ص: .(69
سومین نظریه، اندیشهای است که با عنوان »امالقری« شـناخته شـده اسـت. بـر اسـاس ایـن نظریـه،
جهان اسلام یک امت واحده است و کشوری که بتواند با تشکیل حکومـت اسـلامی سـطح رهبـری
خود را از مرزهای سرزمینیاش فراتر ببرد در موقعیت امالقـرای جهـان اسـلام قـرار مـیگیـرد. از نظـر
مبتکران این نظریه، ایران پس از انقلاب 1357در چنین جایگـاهی قـرار گرفتـه و آیـتاالله خمینـی بـا
تأسیس حکومت مبتنی بر ولایت فقیه در دو شأن رهبر ایران و رهبر امت اسلام قـرار گرفـت. بـه ایـن
ترتیب حکومت ایران بایستی علاوه بر منافع ملّی به منافع جهان اسلام نیز بپردازد و دیگر کشـورها نیـز
موظفند از ایران به عنوان امالقرای جهـان اسـلام حمایـت و دفـاع کننـد. در صـورتی کـه میـان منـافع
امالقری و منافع امت تعارضی پیش آید منافع امت همواره مقدم است مگر در حالتی که مسئله بـر سـر
حفظ نظام اسلامی در امالقری باشد. بنابراین در ارتباط دیالکتیک بین امالقری و جهان اسـلام، همـهی
امت باید از امالقری دفاع کنند)لاریجانی، ،1375صص: .(49-45
در سطح رهبری نیز، در دیدگاههای آیتاالله خمینی در رابطه با نوع و ساختار دولـت ایـران،
همین دوگانگی به چشم میخورد. ایشان در برخی مصاحبهها و پیامهای خود، چنان به مرزهـای
ملّی تأکید میکنند که تا حدودی به نظریهی ملّیگرایی اسلامی نزدیک است و به نظر میرسـد
دولت ایران را کاملاً در قالب دولت ملّی مدرن تعریف میکنند.
»ما باید برای پیشبرد اهداف و منافع ملّت محروم ایران برنامهریزی کنیم. ما به هـیچ کشـوری
طمع نداریم و حقی نداریم که در هیچ کشوری دخالت بکنیم، مگـر آن کـه دفـاع باشـد. ایـران
برای جمعیت خودش همه چیز دارد واین طور نیست که یک کشور سرکش باشد کـه بخواهـد
همه چیز را در تحت سلطهی خود بیاورد. ایران. . . جز دفاع، جنگ ابتدایی با هیچ کس نخواهد
کرد« )خمینی، ،1369ج ،16ص: .(293
از سوی دیگر آیتاالله خمینـی در کنـار دیـدگاههـای فـوق، اظهـاراتی دارد کـه آشـکارا بـر
نظریهی »انقلاب دائم« و صدور انقلاب نزدیک است:
138فصلنامهی پژوهشهای راهبردی سیاست، سال دوم، شماره ،7زمستان ) 92پیاپی (37
»جنگ ما، جنگ عقیده است و جغرافیا و مرز نمیشناسد و ما باید در جنـگ اعتقـادیمـان
بسیج بزرگ سربازان اسلام را در جهان راه بیندازیم« )خمینی، همان، صص: .( 87-85
به هر حال اندیشههـای آیـتاالله خمینـی دربـارهی دولـت ملـی یـا فراملـی در ایـران، مظـاهر
متفاوتی دارد )فیرحی، زمستان .(1380به نظر میرسد وی ضمن اعتقاد و امید به ایجاد حکومـت
جهانی اسلام در آینده، با توجه به درک و شناختی که از ویژگیها و شرایط نظـام بـینالملـل و
نیز جامعهی ایران داشتند، وضعیت موجـود را بـرای تحقـق چنـین هـدفی مناسـب نمـیدیدنـد و
بنابراین به الزامات دولت مدرن در ایران تن دادند. بر این اساس آیتاالله خمینـی بـه عنـوان داور
نهایی مسائل ایران، نقش متوازنکننده را در جمهوری اسلامی ایفـا مـینمـود و بسـته بـه شـرایط
وزن خود را به سمت طرفداران جهانگرایی اسلامی و یـا دولـت ملـی تغییـر مـیداد )رمضـانی،
همان، ص: (69و این همان چیزی است که در سازندهگرایی از آن به عنوان تغییر هویت نـوعی
یاد میشود. پس از پایان جنـگ ایـران و عـراق و درگذشـت روحاالله خمینـی نیـز سیاسـتهـا و
راهبردهای ایـران عمـدتاً بـر اسـاس نظریـهی واقـعگرایانـهی امالقـری شـکل گرفـت کـه عمـلاً
جایگزین نظریهی آرمانگرایی »صدور انقلاب« شده بود. بازسازی اقتصادی و نظامی در دستور
کار دولتمردان جدید ایران قرار گرفت و نگاه بـه درون بـه جـای توجـه بیشـتر و جـدیتـر بـه
بیرون، به سیاست جدید رهبران ایران تبدیل گردید )ازغندی، ،1381ص: .(34
بر این اساس اعتقاد همزمان به دولت ملّی و امـت اسـلامی هـم در قـانون اساسـی جمهـوری
اسلامی و هم در نظریات روشنفکران و رهبر انقلاب به چشم مـیخـورد. ایـن دوگـانگی سـبب
گردیده است تا تعریف از هویت نوعی جمهوری اسـلامی از ابتـدای پیـروزی انقـلاب اسـلامی
تاکنون بارها دچار تغییر و دگردیسی شود. سمت و سـوی ایـن تغییـرات نیـز بـه اسـتثنای دولـت
احمدینژاد، از امتگرایی آرمانگرایانه به سمت دولـت- ملـتگرایـی مصـلحت جویانـه بـوده
است.
در رابطه با هویت نقشی جمهوری اسلامی ایران نیز باید گفت که از ابتدای پیروزی انقـلاب
تا روی کار آمدن هاشمی رفسنجانی، جمهوری اسلامی ایران با توجه به تعریفـی کـه از هویـت
نوعی خود به عنوان اتحاد جماهیر اسـلامی مـی نمـود، نقـش تغییـر وضـع موجـود و یـا رهبـری
مخالفـت بـا هژمـون جهـانی را بـرای خـود برگزیـده بـود. در قالـب ایـن نقـش، سیاسـتهـا و
استراتژیهایی همچون ستیز با غرب و آمریکا، حمایت از مستضعفین جهـان، گسـترش اسـلام و
صدور انقلاب در مرکز توجه تصمیمسازان جمهوری اسـلامی قـرار داشـت. بـا گذشـت حـدود
یک دهه از ایفای این نقش و تأمین نشدن منافع مـد نظـر مقامـات ایرانـی، بـرای آنهـا مشـخص
دولت، هویت و سیاست خارجی در ایران معاصر 139
گردید کشوری میتواند نقش تغییر وضع موجود را در پیش بگیـرد و منـافعش را در سـطح فـرا
ملّی دنبال کند که در عرصهی بینالمللی، به سطح بالایی از رشـد و توسـعهی اقتصـادی رسـیده
باشد تا بتواند با نظم غالب بینالمللی رویارویی کند، یعنی در آن واحد نمـیتـوان هـم کشـوری
توسعه نیافته را بـه کشـور توسـعهیافتـه تبـدیل کـرد و هـم نظـم غالـب بـینالمللـی را بـر هـم زد
)سریعالقلم، ،1381ص: .(49بنابراین با آغاز عصر سازندگی و گرایش بـه نوسـازی در کشـور،
شرایطی پدید آمد که نیاز به تعریف مجددی از هویت ایرانی را تجویز میکرد. در ایـن تعریـف
هویت ایرانی آمیزهای از ملیت ایرانی و اعتقادات مـذهبی اسـت )رمضـانی، همـان، ص: .(65در
اواخر دههی دوم با روی کار آمدن سید محمد خاتمی، رویکـرد بـه هویـتشناسـی ملّـی دچـار
دگردیسی شد. در گفتمان خاتمی، هویت ملّی و تاریخی ایران بار دیگر در قالـب جدیـدی کـه
بتواند همنشین سنتهای دینی شود، مطرح شد. در این گفتمان، ملّـیگرایـی ایرانـی بـه گونـهای
است که نه تنها با هویت دینی و ارزشهای اسلامی سازگار است، بلکه چنان در هم آمیختهانـد
که شناسایی و تمییز آنها از یکدیگر ممکن نیست )زهیری، ،1380صص: .(120-118
بنابراین دولتهای هاشمی رفسنجانی و بویژه خاتمی متأثر از شـرایط داخلـی و بـینالمللـی،
نقشهای جدیدی را برای جمهوری اسلامی قائل شدند که لازمهی آن برقراری تعامل مثبـت بـا
جهان خـارج و تـنشزدایـی بـود. در ایـن راسـتا نقشـی کـه بـه طـور تلـویحی از سـوی مقامـات
جمهوری اسلامی مطرح شده و نیز در سند چشم انداز بیست ساله 1مورد تأکید قرار گرفته نقش
»قدرت منطقه ای« و یا »رهبری فرهنگی، مذهبی منطقهای و فرا منطقهای« است.
البته با روی کار آمدن احمدینژاد تعریف از هویت نوعی و هویت نقشی جمهوری اسلامی
در مسیر متفاوتی نسبت به دولتهای پس از جنگ قـرار گرفـت کـه مـیتـوان از آن بـه عنـوان
بازگشت به گذشته یاد نمود. در این دوره، بار دیگر مرزهای ایدئولوژیک و عقیـدتی جـایگزین
مرزهای جغرافیایی گردید و عنصر هویتسازی که »خود« و »دیگری« را تعریف مـیکنـد دیـن
مبین اسلام است. بر خلاف روایت ملیگرایی از هویت ملّی کـه حـول محـور ملیـت و ایرانیـت
شـکل مـی گیـرد، نقطـهی کـانونی و مرکـز ثقـل روایـت اصـول گرایـی از هویـت ملـی ایـران
»اسلامیت« است. بنابراین گفتمان اصولگرایی عدالت محور، تکوین دهنده و قوام بخش هویت
»دولت یا حکومت عدل اسلامی« برای جمهوری اسلامی ایران اسـت)عیوضـی، تابسـتان ،1387
.( 210 :صص
.1سند چشمانداز جمهوری اسلامی در افق 1404هجری شمسی« تصویری از وضعیت فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی
و علمی ایران بر اساس مبانی و آرمانهای انقلاب اسلامی در سال 1404را ترسیم میکند. این سند به عنوان یک سند
فرادستی و کلان در آذرماه 1382توسط آیت االله خامنهای)رهبر ایران( به قوای سهگانه ابلاغ شد.
140فصلنامهی پژوهشهای راهبردی سیاست، سال دوم، شماره ،7زمستان ) 92پیاپی (37
بر این اساس، هویت نوعی جمهوری اسلامی در غالب ایدئولوژی و جهانبینی اسلامی قـرار
گرفته و کارکردهـای فراملّـی آن مجـدداً مـورد تأکیـد قـرار گرفـت. چنـین هـویتی نقـشهـای
گوناگونی را نیز در عرصهی سیاست خارجی تعریف و تعیین میکند که گفتمان اصـولگرایـی
احمدینژاد نقـش »عامـل ضـد اسـتکبار و سـلطه« را در سیاسـت خـارجی اولویـت و ارجحیـت
میبخشـد. منـافع و اهـداف ملّـی نیـز بـر حسـب ارزشهـا، آرمـانهـا و اصـول اسـلامی تعریـف
میگردد؛ بطوریکه بهترین و مهمترین ارزشها برای جمهوری اسـلامی ایـران همـان ارزشهـا و
آرمانهایی است که دین اسلام مقرر میکند )عیوضی، همان، صص: .( 213-211
بر این اساس در جمهوری اسلامی ایران حداکثر هـر هشـت سـال یـکبـار)بـا پایـان دورهی
ریاست جمهوری یکی و آغاز ریاست جمهوری فردی دیگر( تغییراتی کلی در ابعاد و تعـاریف
هویت نوعی و هویت نقشی ایجاد شده و در نتیجه تعریف جدیدی از منافع ملّـی و رویکردهـای
سیاست خارجی ارائه میگردد. تغییر در تعریف و نگـرش بـه هویـت ملّـی هـر چنـد از دیـدگاه
سازندهگرایان امری طبیعی به نظر میرسد، امـا ایـن مسـأله در صـورتی منطقـی اسـت کـه تغییـر
تعاریف ناشی از تعامل و رابطهی عمیق دولت بـا ملـت و نیـز بـا کشـورهای دیگـر در عرصـهی
بینالمللی باشد. در حالی که در جمهوری اسلامی ایران بـه دلیـل ضـعف جامعـهی مـدنی و نیـز
فقدان ارتباط صحیح دولت و ملت، رویکرد دولتها در همهی مقاطع بازتاب و بیانگر نظریـات
و تمایلات جامعه نبوده و تعریف آنها از هویت نیز همواره هماهنگ با نظرات واقعی جامعـهی
ایرانی نبوده است.
مشـکل اینجاسـت کـه در دوران جمهـوری اسـلامی نیـز علــیرغـم وجـود نهادهـای متعـدد
مردمسالارانه، این نهادها از کارآمـدی لازم برخـوردار نیسـتند. فقـدان رسـانههـای خصوصـی و
آزاد، دولتیبودن احزاب و مشکل آنها در جلب پایگاههای قدرتمند مردمی، سبب گردیده بود
تا به تعبیر »تونیس« جامعهی ایرانی 1خصوصیت »گماین شافتی«) 2اجتمـاعگونـه( خـود را حفـظ
نموده، از برقراری تعامل صحیح با دولت باز بماند).(Tonnies, 1925, pp: 179
در دوران خاتمی تلاش شد تا نقش جامعهی مـدنی در عرصـهی داخلـی و خـارجی تقویـت
شود که تغییـرات ملموسـی را نیـز در حـوزهی سیاسـت خـارجی ایـران در پـی داشـت. کـاهش
تشنجات در عرصهی منطقهای و بینالمللی، افزایش اعتبار جمهوری اسلامی و برانگیختن احترام
جهانی نسبت به فرهنگ و تمدن ایرانـی، رفـع سـوء تفاهمـات بـا کشـورهای اروپـایی و حـذف
1. Ferdinand Tonnies
.2گماین شافت؛ اجتماعی است که در آن همبستگی بین افراد؛ عمیق، احساسی، طبیعی و ارگانیک است. در مقابل در
»گزل شافت« نظم قانونی، تقسیم کار، مالکیت و تضاد دراعضای گروه حکمفرماست.
دولت، هویت و سیاست خارجی در ایران معاصر 141
تحریمهای 1997اتحادیهی اروپا علیه ایران، از جمله منافعی هستند که رویکـرد محمـد خـاتمی
در سیاست خارجی برای جمهوری اسلامی به ارمغان آورد )فلاحی، بهار ،1382ص: .(28با این
وجود تشکلها و نهادهای مدنی داخلی هنوز از توانایی لازم و بسـتر مناسـب بـرای ایفـای نقـش
مؤثر در سیاست خارجی برخوردار نیستند. در محاق قرارگرفتن نهادهای مدنی پس از روی کار
آمدن دولت احمدینژاد، خود گواهی بر ضعف این نهادهـا و نقـش و قـدرت انـدک آنهـا در
برابر دولت است )ابراهیمآبادی، بهار ،1384صص: .(83-81
بنابراین به دلیل نقش محدود نهادهای مدنی در تعیین و جهتدهی به رویکردهـای سیاسـت
خارجی، در مقطع پس از انقلاب نیز این خصوصیات و نگرشهای رئیس قوهی مجریه است که
عملاً منافع ملی و استراتژیهای سیاست خارجی را تعریف میکند. این مسأله سبب شـده اسـت
جمهوری اسلامی نتواند به تصویر روشن و با ثباتی نسبت به خـود و دیگـران برسـد و در نتیجـه
دچار بحران هویت و رفتارهای سردرگم در عرصهی سیاست خارجی گردد. نتیجهی این امر نیز
تاکنون چیزی جز تغییرات مداوم سیاستها و ارائهی رویکردهایی متناقض در عرصهی سیاسـت
خارجی و روابط بینالمللی جمهوری اسلامی نبوده است. وضعیتی که وجهه و اعتبار بینالمللـی
جمهوری اسلامی را خدشهدار نموده و تعقیب منافع ملی را نیز دشوار میسازد.
از منظر سازهانگارانه، رفع تهدیدات خارجی صرفاً یـک امـر داخلـی و یـا مبتنـی بـر انباشـت
قدرت دولت و کاربرد زور نیست )هر چند این عوامل نیز مهم و تعیینکننده هستند(، بلکه امری
ارتباطی است که در رابطـه بـا دیگـران )گـروههـای قـومی- مـذهبی داخلـی و نیـز کشـورها در
عرصهی بینالمللی( به معنای کامل تحقق مییابد. دیپلماسـی و روابـط خـارجی موفـق و تـن در
دادن به قواعد و هنجارهای حقوق بینالملل نیز از جمله عوامل مهمی هستند که با ارائه تصویری
مثبت، قدرتمند و صلحطلب از یک دولت، هزینهی هرگونـه تهدیـد و تعـرض بـه آن کشـور را
افزایش می دهند ) .(Migdal, 2001, p: 7این در حالی است کـه از یکسـو هویـت و حاکمیـت
ملّی در جمهوری اسلامی در قالب مرزهای ایران تعریف نشده است بلکه واحد اصلی ارزیـابی،
جهان و امت اسلامی است. از سوی دیگر جمهوری اسلامی)به جز در مقاطعی خاص(، همـواره
با کاهش روابط و تعاملات خود با جهان غرب، رویهی بیتوجهی و بیاعتنایی بـه سـازمانهـای
بینالمللی به ویژه شورای امنیت را دنبال نموده است )کریمـی، زمسـتان ،1385ص: .(137چنـین
رویهای تأمین منافع ملی کشور را در عرصهی بینالمللی با مشکل روبهرو ساخته است.
با نگاهی به کارنامهی سیاست خارجی جمهوری اسلامی درمییـابیم کـه جهـتگیـریهـای
ایران در قبال همسایگان و سـایر کشـورها در عرصـهی بـینالمللـی ریشـه در تعـاریف فراملّـی و
142فصلنامهی پژوهشهای راهبردی سیاست، سال دوم، شماره ،7زمستان ) 92پیاپی (37
اسلامی از هویت و حاکمیت ملّی داشته است. بر این اساس خصوصاً در سالهای ابتدایی پس از
انقلاب، ایران به صورت مرکز رفت و آمد نمایندگان همه نهضتهای آزادیبخش، گروههـای
سیاسی معارض حکومتها و همچنین پشتیبان جریانهای مخـالف قـدرتهـای بـزرگ درآمـد.
همچنین در نگرش رجال سیاسی ایران پس از انقلاب، موضوع فلسطین نه موضوعی میان اعراب
و اسرائیل بلکه مسألهای کلیدی میان مسلمانان و اسرائیل شمرده شده است که ایران نیز در قبـال
آن مسئول میباشد.
چنین تعاریفی از هویت دولت جمهوری اسلامی، خواهنـاخواه بـر ذهـن کـارگزاران آن اثـر
گذاشته و سبب شده است که دولت از سویی بخواهد به گونهای عادی و طبیعی با جهان ارتباط
و تعامل داشته باشد و از سوی دیگر، همزمان، در برابر مراکز قدرت و صاحبان زور و امکانـات
بایستد و فراسوی مرزهای خود در پی عدالتگستری باشد )سریع القلم، همان، صص: .(7-6
نگاهی به عملکرد و جهتگیریهای تصمیمگیران سیاست خارجی ایران در طول سی سـال
پس از انقلاب نشان میدهد که جمهوری اسلامی به دلیل ماهیت ایدئولوژیک خود، بـه جـز در
مقاطعی خـاص در صـدد پایـان بخشـیدن بـه ایـن شـرایط از طریـق گسـترش روابـط، گفتگـو و
چانهزنی با منابع تهدیدزا نیز نبوده و حتی تعارض با غرب و بویژه دشمنی با آمریکا و اسرائیل را
به عنوان بخشی از منافع ملی کشور تعریف نموده است )سریع القلم، ،1379ص: .(49
عدم ارتباط با دشمنان و عدم درک درست از نیات آنها از منظـر سـازهانگـاران بـه خـودی
خود تهدیدی بـرای امنیـت ملـی محسـوب مـیشـود، امـا هنگـامی کـه ایـن ادراکـات منجـر بـه
طرحریزی سیاست خارجی و تدوین منافع ملّی و روشهای تعقیب آن شود، تهدید ابعاد تازهای
خواهد یافت. از سوی دیگر اتخاذ چنین سیاستهایی، خود به خـود موجـب ایجـاد و گسـترش
بدبینی در طرف مقابل و اشتباه در تصمیمات آنها نیز خواهد شد، که نتیجهی آن نیز چیزی جز
تحریم و سیاستهای خصمانه علیه جمهوری اسلامی نخواهد بود.
نتیجهگیری
استبداد، خودکامگی و بیقانونی سبب شده است تـا دولـت مـدرن در ایـران بـاوجود تشـابه
ظاهری با دولتهای مدرن غربی، از کارایی و حسن عملکرد لازم برخوردار نبوده و بـا نـواقص
فراوانی پا بگیرد. در نتیجه فرآیند شکلگیری هویت دولت نیز رونـدی نـاقص و معیـوب داشـته
اسـت. از آنجـا کـه ورود ایـران بـه نظـام دولــتهـای مـدرن بـا تـأخیر انجـام گرفـت و فرآینـد
دولتسازی و ملتسازی حاصل توسعه و پیشرفتهای درونی در ساخت اجتماعی و فرهنگی و
دولت، هویت و سیاست خارجی در ایران معاصر 143
منطبق با نیازهای داخلی نبود، نتوانسـت بـه پشـت سـر نهـادن هویـتهـای اجتمـاعی متعـارض و
سازماندهی شکافهای اجتماعی بنیادی در جامعهی ایـران در قـالبی نهادینـه و تعـاملی بینجامـد
)دلیر پور، ،1384ص: .(42در نتیجه دولتی که بر پایهی نیازهای سیاسـی، اجتمـاعی و فرهنگـی
داخلی شکل نگرفته است در تعریف هویت خود دچار نوعی سردرگمی و چندگانگی است.
از سوی دیگر به دلیل رابطهی عمودی و آمرانه بـین دولـت و ملـت، هویـت دولـت همـواره
بدون تعامل با ملت شکل گرفته است. در درون جامعه نیز به دلیـل هنجارهـا و فرهنـگ سیاسـی
آمریت- تابعیت )که موجب ارادت سالاری گردیـده اسـت( مـردم خـود را اتبـاع حـاکم تلقـی
میکنند و برای خود حقی در اظهار نظر نسبت به سیاستهـای داخلـی و خـارجی قائـل نیسـتند.
نهادهای واسطی که وظیفهی انتقال ارزشهـای جامعـه بـه دولـت را بـر عهـده دارنـد نیـز بسـیار
ضعیف بوده و همواره توسط دولت کنترل و سرکوب شدهاند. نتیجـهی ایـن امـر برجسـته شـدن
نقش نخبگان سیاسی در تعریف هویـت دولـت و بـه تبـع آن تعیـین جهـتگیـریهـای سیاسـت
خارجی ایران بوده است.
در حالی که هویت ایرانی ترکیبی از سه عنصر تمدن ایرانی، اسلامی و غربی است، نخبگـان
سیاسی با نگرشی محدود و تنگنظرانه همواره بر عناصری از این هویت تأکید نمودهانـد کـه بـا
دیدگاهها و رویکردهایشان در تطابق و هماهنگی بیشتری بـوده اسـت. ایـن مسـأله ضـمن ایجـاد
بیثباتی و تغییرات مکرر در سیاست خارجی ایـران، موفقیـت و پشـتوانهی مردمـی آن را نیـز بـا
چالش روبه رو کرده اسـت و در پـارهای مـوارد سـبب تهدیـد امنیـت ملـی و تضـییع منـافع ملـی
گردیده است
- ابراهیمآبادی، غلامرضا، )» ،(1384جایگاه جامعهی مدنی در سیاستگذاری خـارجی: بررسـی
موردی ایران«، فصلنامهی سیاست خارجی، سال نوزدهم شماره .1
- ازغندی، علیرضا، ) ،(1381سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، تهران، قومس.
- افضلی، رسول، )» ،(1383رویکردی فرهنگی به نظـم سیاسـی پیشـامدرن و زمینـههـای تـاریخی
دولت مدرن در ایران«، مجلهی دانشکدهی حقوق و علوم سیاسی)دانشگاه تهران.(
- بازرگان، مهدی، ) ،(1362انقلاب ایران در دو حرکت، تهران، وزارت امور خارجه.
-بشیریه، حسین، ) » ،(1379ایدئولوژی و فرهنگ سیاسـی گـروههـای حـاکم در دورهی پهلـوی«،
مجله نقد و نظر، شماره .8-7
-بشیریه، حسین، ) »،(1383ایدئولوژی سیاسی و هویت اجتماعی در ایران«، مجله ناقد، شماره .2
- پورسعید، فـرزاد، ) » ،(1382برابـری مـدنی و تکـوین پـویش ملـتسـازی در ایـران«، فصـلنامهی
مطالعات راهبردی، سال ششم، شماره اول.
- جهانبگلو، رامین، ) ،(1381موج چهارم، تهران، نی.
- حقیقت، سید صادق، ) ،(1376مسئولیتهای فراملی در سیاسـت خـارجی جمهـوری اسـلامی،
تهران، مرکز تحقیقات استراتژیک.
- خمینی، روحاالله، ) ،(1369صحیفهی نور، تهران، وزارت ارشاد اسلامی.
- خلخالی، صادق، ) 22دی ،(1358روزنامه اطلاعات.
- داوریاردکانی، رضا، ) ،(1379در بارهی غرب، تهران، هرمس.
- رمضانی، روحاالله، ) ،(1383سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، ترجمهی علیرضـا طیـب،
چاپ سوم، تهران، نی.
- رضوی، مسعود، ) 23فروردین »،(1377انترناسیونالیسم اسلامی«، روزنامهی جامعه.
- زمانی، هادی، ) »،(2007موانـع تکـوین دولـت مـدرن و توسـعهی اقتصـادی در ایـران«، .www
hadizamani Com
- زهیری، علی رضا، ) »،(1380انقلاب اسلامی و هویت ملی«، مجلهی علوم سیاسی، شماره .16
- علم، اسداالله، ) ،(1371گفتگوهای من با شاه، خاطرات محرمانـه اسـداالله علـم، ترجمـهی گـروه
مترجمان انتشارات طرح نو، جلد دوم، تهران، طرح نو.
- عیوضی، محمدرحیم، )» ،(1387تحلیلی بر سیاست خارجی آقای دکتر محمود احمـدینـژاد ،«
راهبرد یاس، شماره .14
- فلاحی، علی، ) »،(1382سودمندی سیاست خارجی جمهوری اسـلامی ایـران در قبـال اتحادیـه
اروپا«، فصلنامهی راهبرد، شماره .27
- فیرحی، داود، )» ،(1380نظام سیاسی و دولت در اسلام«، مجلهی علوم سیاسی، شماره .16
دولت، هویت و سیاست خارجی در ایران معاصر 145
- کاتوزیان، محمدعلی همایون،) ،(1379دولت و جامعه در ایران، انقراض قاجار و استقرار
پهلوی، حسن افشار، تهران، مرکز.
- کرمـی، جهـانگیر،)»،(1383سیاسـت خـارجی از منظـر تکـوینگرایـی اجتمـاعی«، فصـلنامهی
راهبرد، شماره. 31
- کریمی، غلامرضا، ) »،(1385جمهوری اسلامی ایران و سازمانهای بینالمللی«، مجلـهی علـوم
سیاسی، شماره ،36زمستان.
- لاریجانی، محمـدجواد، ) »،(1375حکومـت اسـلامی و مرزهـای سیاسـی«، مجلـهی حکومـت
اسلامی، شماره .2
- سجادپور، محمـدکاظم، ) ،(1381سیاسـت خـارجی ایـران؛ چنـد گفتـار در عرصـهی نظـری و
عملی، تهران، دفتر مطالعات سیاسی و بینالمللی.
- سریعالقلم، محمود، ) » ،(1381پارادوکسهای کشور ما«، فصلنامهی راهبرد، شمارهی .23
- سریعالقلـم، محمـود، ) ،(1379سیاسـت خـارجی جمهـوری اسـلامی ایـران، بـازبینی نظـری و
پارادایم ائتلاف، تهران، مرکز تحقیقات استراتژیک.
- سـروش، عبـدالکریم، ) ،(1370سـه فرهنــگ. در: رازدانـی، روشـنفکری و دینـداری، تهــران،
صراط.
- سیورى، راجر، ) ،(1374ایران عصر صفوى، ترجمهی کـامبیز عزیـزى، چـاپ چهـارم، تهـران،
مرکز.
- شایگان، داریوش، ) ،(1370افسون زدگی جدید، هویـت چهـل تکـه و تفکـر سـیار، ترجمـهی
فاطمه ولیانی، تهران، فرزان روز.
- متقی، ابراهیم، کاظمی، حجـت، ) » ،(1386سـازندهگرایـی، هویـت، زبـان و سیاسـت خـارجی
جمهوری اسلامی ایران«، فصلنامهی سیاست، شماره ،4دوره .37
- مشیر زاده، حمیرا، ) »،(1382نقـش ارزشهـا و هنجارهـا در شـکل دادن بـه سیاسـت خـارجی:
رهیافت سازه انگارانه«، بولتن مرکز مطالعات عالی بینالمللی، سال سوم، شماره .3
- مردیها، مرتضی، ) » ،(1384هویت دولتی و هویت ملی«، سایت باشگاه اندیشه: .http: //www
bashgah.net/themes/bashgah/
- موثقی، سیداحمد، ) » ،(1384نوسازی و اصلاحات در ایران معاصر«، مجله دانشـکدهی حقـوق
و علوم سیاسی)دانشگاه تهران.(
- میلانی، عباس، ) ،(1378تجدد و تجدد ستیزی در ایران، تهران، نشر آتیه.
- هوشنگ مهدوی، عبدالرضا، ) ،(1375سیاست خارجی ایـران در دوران پهلـوی 1357ـــ،1300
تهران، البرز.
146فصلنامهی پژوهشهای راهبردی سیاست، سال دوم، شماره ،7زمستان ) 92پیاپی (37
- هینتس، والتر، ) ،(1346تشـکیل دولـت ملـى در ایـران: حکومـت آق قویونلـو و ظهـور دولـت
صفوى، ترجمه کیکاووس جهانداری، تهران، خوارزمی.
- Adler, Emanuel، (1997)، Constructivism and International Relations,
Handbook of International Relations.
- Gasiorowski, Mark، (1991)، U.S. Foreign Policy and the Shah: Building a
Client State in Iran, Newyork:Cornell University press.
- Katzenstein, Peter J. (1996) “Norms, Identity, and Culture in National
Security,” in Peter J. Katzenstein, the Culture of National Security: Norms and
Identity in World Politics, New York: Columbia University Press.
- Migdal, Joel S.(2001), State in Society, Cambridge: Cambridge University
Press.
- Morgenthau, Hans. (1948), Politics Among Nations, Newyork: McGraw.
- Pouliot, Vincent.(2004), “The Essence of Constructivism”, Journal of
International Relations and Development,Volume 7, Number 3.
- Tibi, Bassam. (1990), “The Simultaneity of Unsimultaneous, Old Tribes
and Imposed Nation – State in The Modern Middle East”, in S. Khoury and
Kostiner (Eds), the Conflict of the Tribe and State in Iran and Afghanestan,
Londen: Croom Helm.
- Tonnies, Ferdinand. (1925) ,Gemeinschaft und Gesellschaft, Michigan: The
Michigan StateUniversity Press.
- Wendt ،Alexander. (1992), “Anarchy is Whate States Make of it: The Social
Construction of Power Politics”, International Organizations, Vol. 46 ،No. 2.
- Wendt, Alexander . (1994), “Collective Identity Formation and the
International State,” American Political Science Review, 88, No. 2.
- Wendt, Alexander . (1987), “The Agent-Structure Problem in International
Relations Theory”, International Organization, 41, No. 3.