اقتصاد سیاسی
احمد رضا بردبار؛ هدی یوسفی نجف آبادی
چکیده
در فرایند گذار از رژیم پهلوی به نظام جمهوری اسلامی یکی از ارزشهای انقلابی، مبارزه با فساد اقتصادی، شکاف طبقاتی و انحصار سرمایه ملی در دست اقلیت حاکم بود، امری که در طی سال ها سبب ایجاد ادراکی از محرومیت در اذهان عمومی مردم جامعه شده بود. اهتمام در جهت تحقق این امر از رهگذر ضدارزش ساختن ثروت و ارجنهادن به مفاهیمی مانند برابری و عدالت ...
بیشتر
در فرایند گذار از رژیم پهلوی به نظام جمهوری اسلامی یکی از ارزشهای انقلابی، مبارزه با فساد اقتصادی، شکاف طبقاتی و انحصار سرمایه ملی در دست اقلیت حاکم بود، امری که در طی سال ها سبب ایجاد ادراکی از محرومیت در اذهان عمومی مردم جامعه شده بود. اهتمام در جهت تحقق این امر از رهگذر ضدارزش ساختن ثروت و ارجنهادن به مفاهیمی مانند برابری و عدالت اجتماعی ممکن مینمود. این مقاله به دنبال پاسخ به این سؤال است که فرایند استحاله مفهوم ثروت در ایران پس از انقلاب اسلامی چگونه بوده است؟ در پاسخ به این پرسش با بهرهگیری از نظریه محرومیت نسبی تد رابرت گر باید گفت برخی عوامل و رویدادها سبب شدند تا ثروتاندوزی بهنوعی ارزش در نظام اجتماعی تبدیل شود. به این منظور رویکرد دولتهای پس از انقلاب و میزان تطبیقپذیری آنها باارزشهای انقلابی بررسی میگردد. دادههای مورداستفاده در پژوهش به طریق اسنادی گردآوری و با روش توصیفی - تحلیلی واکاوی شدهاند.
احمد رضا بردبار؛ پویش پراشی
چکیده
ساختار ایدئولوژی ناخودآگاه با بحران در نظام ارزشی خود مواجه میشود؛ بیارزش شدن نظام ارزشی و غیبت معنا از بارزترین این بحرانها است. نقطه آغاز بیارزش شدن نظام ارزشی و غیبت معنا، بروز دوباره نهیلیسم خفته در تاریخ حیات انسان است. برای غلبه بر نهیلیسم، هر ایدئولوژی با توجه به متن اندیشه خود درصدد پاسخگویی است؛ اندیشه اسلامی نیز ...
بیشتر
ساختار ایدئولوژی ناخودآگاه با بحران در نظام ارزشی خود مواجه میشود؛ بیارزش شدن نظام ارزشی و غیبت معنا از بارزترین این بحرانها است. نقطه آغاز بیارزش شدن نظام ارزشی و غیبت معنا، بروز دوباره نهیلیسم خفته در تاریخ حیات انسان است. برای غلبه بر نهیلیسم، هر ایدئولوژی با توجه به متن اندیشه خود درصدد پاسخگویی است؛ اندیشه اسلامی نیز از این قاعده مستثنی نیست. اندیشه اسلامی درگیر با سیطره نهیلیسمی است که نظام معنایی و ارزشی این اندیشه را مانند دیگر اندیشهها آماج حمله قرار داده است. تکنولوژی و گسترش بدون مرز آگاهی، راه را برای نفوذ نهیلیسم هموار کرده است و اندیشه اسلامی در این بین، مسیر معنابخشی و بازارزشسازی را پیگرفته است. یکی از نمودهای بازارزشسازی و معنادهی نو در اندیشه اسلامی، در جنبشها و اندیشههای افراطی آشکار شده است که عنوان کلی افراطگرایی اسلامی به آن اطلاق میشود و سازمانها و گروههایی چون القاعده، طالبان و داعش نیز نمونههایی از این افراطگرایی بهشمار میرود. وجه بارز این اندیشهها زبان خشونت است. در واقع با بیانی موجز میتوان بیان داشت که افراطگرایی اسلامی، نتیجه منطقی سیطره نهیلیسم نو است. هدف این پژوهش مقایسه افراطگرایی اسلامی و نهیلیسم است که با استفاده از روش مطالعه تطبیقی صورت پذیرفته است.