روابط بین الملل
غلامعلی چگنی زاده؛ سعید شکوهی
چکیده
فهم و برداشت تصمیمگیران از رویدادها به اندازه و چهبسا بیشتر از خود آن رویدادها اهمیت دارد. فارغ از واقعیت ماجرا نخبگان در نتیجه برداشتهای خود رفتار میکنند. از همینرو نقش عوامل شناختی و ذهنی در رفتار بازیگران بسیار حائز اهمیت است. در این پژوهش به این مسأله پرداخته شده است که نخبگان چینی چه برداشت و فهمی از سیاستها و نیات امریکا ...
بیشتر
فهم و برداشت تصمیمگیران از رویدادها به اندازه و چهبسا بیشتر از خود آن رویدادها اهمیت دارد. فارغ از واقعیت ماجرا نخبگان در نتیجه برداشتهای خود رفتار میکنند. از همینرو نقش عوامل شناختی و ذهنی در رفتار بازیگران بسیار حائز اهمیت است. در این پژوهش به این مسأله پرداخته شده است که نخبگان چینی چه برداشت و فهمی از سیاستها و نیات امریکا نسبت به کشورشان دارند. در مرحله بعد، تأثیر این برداشت بر روابط دوجانبه بررسی میشود. برای واکاوی این موضوع از چارچوب مفهومی مربوط به نقش برداشتها در سیاست بینالملل بهره گرفته شده است. روش تحلیل محتوای کیفی جهتدار نیز برای واکاوی و رمزگشایی دیدگاه نخبگان چینی بکار بسته شده است. یافتههای پژوهش حاکی از آن است که نخبگان چینی، امریکا را دشمن اصلی خود، دشمن هویتی خود، رقیب اصلی خود در حوزههای فناوری و اقتصادی و چالشگر قدرت و نفوذ چین در منطقه میپندارند. از نظر آنان، هدف اصلی امریکا جلوگیری از قدرتیابی و روند روبهرشد چین است. این برداشتها سبب شده است سیاست چین نسبت به امریکا در سالهای اخیر قاطعانهتر، تهاجمیتر و انتقادیتر شود.
غلامعلی چگنی زاده؛ حسین محمودی
چکیده
با به قدرت رسیدن بوش در سال 2001 و تسلط نومحافظه کاران در دولت او، برداشت هیات حاکمه آمریکا از ساختار و ماهیت نظام بین الملل و پویش های آن ذیل واقعه یازده سپتامبر 2001 شکل گرفت. این برداشت ها در قالب دکترین بوش رویکردی ناسازگار با ماهیت و ساختار نظام بین الملل پساجنگ سرد تئوریزه شد که نتیجه آن، نخست تهاجم نظامی به افغانستان و سرنگونی حکومت ...
بیشتر
با به قدرت رسیدن بوش در سال 2001 و تسلط نومحافظه کاران در دولت او، برداشت هیات حاکمه آمریکا از ساختار و ماهیت نظام بین الملل و پویش های آن ذیل واقعه یازده سپتامبر 2001 شکل گرفت. این برداشت ها در قالب دکترین بوش رویکردی ناسازگار با ماهیت و ساختار نظام بین الملل پساجنگ سرد تئوریزه شد که نتیجه آن، نخست تهاجم نظامی به افغانستان و سرنگونی حکومت طالبان در سال 2001 و سپس در فضایی دراماتیک تهاجم به عراق و سرنگونی رژیم صدام در سال 2003 شد. در این شرایط بسیاری هدف بعدی اقدام نظامی دولت بوش را جمهوری اسلامی می دانستند که هیچگاه محقق نشد. این مقاله با اتکا بر ناسازگاری مذکور (متغیر مداخله گر) به این موضوع می پردازد که چرا ایالات متحده پس از جنگ عراق، جمهوری اسلامی را مورد تهاجم نظامی قرار نداد؟ این موضوع در ادبیات استراتژیک، ذیل نظریه و استراتژی بازدارندگی بررسی می شود. بر این اساس فرضیه بحث آن است که افزایش قدرت و نفوذ ایران (متغیر مستقل) بعنوان مهمترین پیامد جنگ عراق در روابط ایران و آمریکا موجب شد تا دولت بوش از تهاجم نظامی به ایران بازداشته شود (متغیر وابسته). یافته این پژوهش دستیابی به الگوی دوکانونی بازدارندگی ایران در مقابل تهاجم آمریکا است.
علی اسمعیلی اردکانی؛ غلامعلی چگنی زاده
چکیده
بحرانهای اتحادیه اروپایی (بهخصوص بحران یونان، اکراین، مهاجرت و خروج بریتانیا) نگاهها را متوجه رفتار و جهتگیری سیاست خارجی آلمان کرده است. در این شرایط از سویی قدرتهای بزرگ قارهای و فراقارهای، آلمان را مهمترین گزینه برای رهبری اتحادیه اروپایی میدانند زیرا این کشور بزرگترین اقتصاد اتحادیه اروپایی را دارد و آنگلا مرکل ...
بیشتر
بحرانهای اتحادیه اروپایی (بهخصوص بحران یونان، اکراین، مهاجرت و خروج بریتانیا) نگاهها را متوجه رفتار و جهتگیری سیاست خارجی آلمان کرده است. در این شرایط از سویی قدرتهای بزرگ قارهای و فراقارهای، آلمان را مهمترین گزینه برای رهبری اتحادیه اروپایی میدانند زیرا این کشور بزرگترین اقتصاد اتحادیه اروپایی را دارد و آنگلا مرکل رهبری قابل احترام در این اتحادیه و جهان به شمار میرود. اما از سوی دیگر در این مسئولیتپذیری و پذیرفتن نقش رهبری از سوی آلمان تردیدهای اساسی وجود دارد. در همین رابطه مهمترین سوالی که در ذهن نخبگان و کارشناسان آلمانی، پژوهشگران بینالمللی و از همه مهمتر رهبران سایر کشورها در دو سال گذشته وجود دارد این است که ابهام موجود در جهتگیری سیاست خارجی آلمان در قبال اتحادیه اروپایی ناشی از چیست؟ این نوشتار از رهگذر توجه به دو مسئله مهم در اتحادیه اروپایی یعنی مهاجرت و خروج بریتانیا، ابهام در پذیرش نقش رهبری توسط آلمان را تبیین و دلایل آن را تشریح میکند.
غلامعلی چگنی زاده؛ محمدرضا صحرایی
دوره 4، شماره 14 ، آذر 1394، ، صفحه 71-101
چکیده
به دنبال مداخله نظامی ائتلاف بی نالمللی در سپتامبر 2001 در افغانستان و پس از انعقادتواف قنامه بن در همین سال، تلا شهای صل حسازی با هدف ممانعت از وقوع مجدد جنگداخلی و ایجاد بسترهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی لازم برای برقراری صلح پایدار در اینکشور آغاز شد. باای نحال و پس از گذشت حدود 14 سال از انعقاد تواف ق نامۀ بن، فرایندصل حسازی در افغانستان ...
بیشتر
به دنبال مداخله نظامی ائتلاف بی نالمللی در سپتامبر 2001 در افغانستان و پس از انعقادتواف قنامه بن در همین سال، تلا شهای صل حسازی با هدف ممانعت از وقوع مجدد جنگداخلی و ایجاد بسترهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی لازم برای برقراری صلح پایدار در اینکشور آغاز شد. باای نحال و پس از گذشت حدود 14 سال از انعقاد تواف ق نامۀ بن، فرایندصل حسازی در افغانستان کماکان با چال شهای عدید های مواجه است. در مقالۀ حاضر تلاششده است به این دو سؤال پاسخ داده شود: فرایند صل حسازی در افغانست ان با چه مشکلات ومسائلی مواجه بوده و چگونه م یتوان بر آ نها غلبه کرد. یافت ههای تحقیق بیانگر آن است که اینچال شهای فراروی صل حسازی دارای ماهیت امنیتی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی بوده و عمدتاًنشئت گرفته از تواف قنامۀ بن است. ب همنظور غلبه بر این چال ش ها لا زم است رهیاف ت هایبی نالمللی در خصوص افغانستان بر اساس تجربیات به دست آمده در زمین ههای مختلف و نیزواقعیات موجود در این کشور باز تعریف شده و رهیافت جدیدی مبتنی بر رسیدگی به عواملریش های ایجاد کننده منازعه اتخاذ شود. در این رابطه، در مقاله حاضر چال ش های ف رارویصل حسازی در افغانستان تشریح شده و را هکارهای جدیدی که جهت غلبه بر این چال ش هایضروری است، ارائه شده است
غلامعلی چگنی زاده
دوره 2، شماره 7 ، دی 1392، ، صفحه 69-92
چکیده
قدرت بین المللی بوده است. فرضیه ی این نوشتار بر وجود لایه های غنی فکری و فلسفی در انقلاب اسلامی و ایرانی به منظور مشارکت فعالانه در مسیر تغییر هندسه ی قدرت بین المللی دلالت داشت. در پاسخ به پرسش واکاوی پیرامون قابلیت های فلسفی موجود در فرهنگ ایرانی و اسلامی در فرآیند تغییر هندسه ی قدرت بین المللی، نوشتار حاضر با رهیافتی عقلانی، منابع ...
بیشتر
قدرت بین المللی بوده است. فرضیه ی این نوشتار بر وجود لایه های غنی فکری و فلسفی در انقلاب اسلامی و ایرانی به منظور مشارکت فعالانه در مسیر تغییر هندسه ی قدرت بین المللی دلالت داشت. در پاسخ به پرسش واکاوی پیرامون قابلیت های فلسفی موجود در فرهنگ ایرانی و اسلامی در فرآیند تغییر هندسه ی قدرت بین المللی، نوشتار حاضر با رهیافتی عقلانی، منابع گرایش به تغییر هندسه ی موجود قدرت جهانی را در متن حیات فرهنگی ایران تبیین نمود. بر این اساس نوشتار حاضر مدعی شد که انگاره ی (ایده) مطالبه ی تغییر در نظم های گوناگون (خرد و کلان) اجتماعی، بنیان و نیز عصار هی انقلاب اسلامی و محصولی از محتوای فرهنگی تاریخی ایران اس ت. نکته ی دیگر آن که مطالب هی تغییر به نحوی تناقض آمیز به بستری از شناسایی گری و پذیرش گری اقوام دیگر (همسایه) می انجامد، این فرآیند دو سویه هم ش امل اراده ی تغییر و هم شامل میل به هم نوایی است.