انقلا بها از منظرها و سطوح مختلف، دلایل وقوع، پیامدها، نیروهای مؤثر در آن وبازتا بها و انعکا سها و... بررسی م یشوند. دو نمونه از این انقلا بها، یعنی انقلاب اسلامی1357 ، ایران و انقلاب ژانویه 2011 م مصر ب هعنوان دو تحول مهم سیاسی و اجتماعی از هر یکاز دیدگا هها و رویکردها قاب لمطالعه، تأمل و مقایسه هستند. ب ه ویژه ای ن که در یکی، یعنیانقلاب ایران ...
بیشتر
انقلا بها از منظرها و سطوح مختلف، دلایل وقوع، پیامدها، نیروهای مؤثر در آن وبازتا بها و انعکا سها و... بررسی م یشوند. دو نمونه از این انقلا بها، یعنی انقلاب اسلامی1357 ، ایران و انقلاب ژانویه 2011 م مصر ب هعنوان دو تحول مهم سیاسی و اجتماعی از هر یکاز دیدگا هها و رویکردها قاب لمطالعه، تأمل و مقایسه هستند. ب ه ویژه ای ن که در یکی، یعنیانقلاب ایران پیروزی جریان مذهبی و تداوم یک نظام سیاسی اسلام را به دنبال داشت و دردیگری یعنی انقلاب مصر، با وجود پیروز یهای اولیۀ جریان مذهبی اخوا نالمسلمین، درنهایتبه فاصلۀ یک سال پس از حضور در قدرت سیاسی، با اعلام و گسترش مخالف تهای مردمی وسرانجام با وقوع کودتای نظامی، از قدرت بیرون رانده شده و پس از سرکوب از فعالیتسیاسی و اجتماعی محروم و ممنوع گردیدند. حال این پرسش مطرح است که چگونه این دوجریان اسلا مگرای مذکور در ایران و مصر در انقلاب و رویدادهای پ س ازآن به دو نتیجهمتفاوت منتهی شدند. در پاسخ به این سؤال این فرضیه مطرح م یشود که در بخشی از این نتایجیا فرجام متفاوت م یتوان نقش و جایگاه رهبری در دو جنبش در جریان انقلاب و پ سازآن رامؤثر دانست
تأکید بر اهمیت دولت- ملّت و عواملی مبنی بر ویژگیهای خاص یک ملّت با عنوان ملّیگرایی، از جمله مقولاتی است که در اندیشهی سیاسی دچار تحول شده است و میتوان گفت در این زمینه واژهی ملّت از یک مفهوم ساده، که به مردمی در یک سرزمین اطلاق میشد، به یک مفهوم سیاسی؛ و ملّیگرایی به مثابه یک ایدئولوژی برای بیان ویژگیهای مخصوص به ملّتها، تغییر یافته ...
بیشتر
تأکید بر اهمیت دولت- ملّت و عواملی مبنی بر ویژگیهای خاص یک ملّت با عنوان ملّیگرایی، از جمله مقولاتی است که در اندیشهی سیاسی دچار تحول شده است و میتوان گفت در این زمینه واژهی ملّت از یک مفهوم ساده، که به مردمی در یک سرزمین اطلاق میشد، به یک مفهوم سیاسی؛ و ملّیگرایی به مثابه یک ایدئولوژی برای بیان ویژگیهای مخصوص به ملّتها، تغییر یافته است. ملّیگرایی و یا همان احساسات ناسیونالیستی از دیدگاه ملل مختلف، تبعات مثبت و منفی با خود به همراه داشته است. در پژوهش حاضر، به تبیین رابطهی تقابل و یا تعامل میان دو جریان فکری ملّیگرایی و اسلامگرایی پرداخته شده است. با وجود پیشینهی قوی ملّی گرایی در ایران، وجود عواملی چون؛ وقوع انقلاب اسلامی، رهبری مذهبی امام خمینی و برجسته بودن عامل مذهب و اسلامگرایی پس از انقلاب اسلامی ،57سبب کمرنگ شدن نقش ملّیگرایی در وجه منفی آن گردیده است. در نهایت فرض بر این است، که با وجود عدم تقابل صرف میان این دو جریان فکری و پذیرش ناسیونالیسم مثبت، متعادل و غیرافراطی؛ همچنین تأکید بر اصل
وحدت امتها به جای ملّیگرایی در اندیشههای اسلامی و اهمیت امت )که مطلوب جامعۀ اسلامی است(؛ از انترناسیونالیسم اسلامی به مثابه ایدئولوژی موافق با آموزه های اسلامی، استقبال میشود