سمیه حمیدی؛ پیمان زنگنه
چکیده
تمدن اسلامی در مراحل اولیه تکامل خود ضمن مرزبندی هویتی با کفار بهعنوان دگر بیرونی، نگاهی توام با تساهل و مدارا نسبت به اهل کتاب، اقلیتهای دینی و قومی داشته است. اما به موازات زوال تمدن اسلامی و دورشدن از اسلام اصیل و مواجهه با غیریتهای بیرونی و مهاجمی مانند مغولان و صلیبیون و همچنین استیلای ترکان بر دستگاه خلافت و متعاقب آن، ...
بیشتر
تمدن اسلامی در مراحل اولیه تکامل خود ضمن مرزبندی هویتی با کفار بهعنوان دگر بیرونی، نگاهی توام با تساهل و مدارا نسبت به اهل کتاب، اقلیتهای دینی و قومی داشته است. اما به موازات زوال تمدن اسلامی و دورشدن از اسلام اصیل و مواجهه با غیریتهای بیرونی و مهاجمی مانند مغولان و صلیبیون و همچنین استیلای ترکان بر دستگاه خلافت و متعاقب آن، رواج رویکردهای قشری و متصلب از دین، نگرشهای تکفیریِ دگرستیز گسترش یافت. این رویکرد در ابتدا با هدف قراردادن دگر بیرونی، سختترین برخوردها را نسبت به آن از خود به نمایش گذاشت؛ اما در گذر زمان با تشدید اختلافات داخلی جهان اسلام، از دگرهای بیرون از دنیای اسلام به میان مذاهب اسلامی تغییر جهت یافت. در دوره معاصر نیز بنیادگرایانی مانند القاعده، طالبان، داعش و... با بهرهگیری از این ابزار، سختگیرانهترین و خشونتبارترین احکام را نسبت به مسلمانان، بویژه شیعیان صادر نمودهاند. دستاورد نوشتار پیشرو آن است که تکفیر، تباری تاریخی در جهان اسلام دارد. در ابتدا، دامنه آن بسیار تنگ و محدود به کفار حربی بود اما با رشد اندیشههای سلفی و بهرهگیری عامل خارجی از آن، نه تنها گسترش یافت بلکه به ابزاری در جهت حذف هویتهای رقیب تبدیل شد.