سید محسن آل غفور؛ فرشاد رومی؛ احسان کاظمی
چکیده
هدف از این مقاله ارائه چهارچوبی تئوریک برای فهم سیاست خارجی کشورها (ایران) است. روشی که نگارندگان به واسطه آن در پی فهم و چگونگی ساختار سیاستهای خارجی کشورها هستند، «روش پدیدارشناسی» میباشد. این نوشتار قصد دارد به این پرسش پاسخ دهد که؛ «بر اساس رویکرد پدیدارشناسی؛ منطق حاکم بر سیاستِ خارجی دولتها، چگونه قابل درک میشود ...
بیشتر
هدف از این مقاله ارائه چهارچوبی تئوریک برای فهم سیاست خارجی کشورها (ایران) است. روشی که نگارندگان به واسطه آن در پی فهم و چگونگی ساختار سیاستهای خارجی کشورها هستند، «روش پدیدارشناسی» میباشد. این نوشتار قصد دارد به این پرسش پاسخ دهد که؛ «بر اساس رویکرد پدیدارشناسی؛ منطق حاکم بر سیاستِ خارجی دولتها، چگونه قابل درک میشود و چگونه شکل میگیرد؟». فرضیه پژوهش بر این مبناست که «پدیدارشناسی با تعلیق و اپوخۀ روایتهای مسلط و آغشته به «قصدیت» از سیاست خارجی، میتواند در فهم ما از سیاست خارجی کشورها یاریرسان باشد. به بیان دیگر پدیدارشناسی از مفاهیم علمی که برای درک پدیدارهای سیاسی برساخته میشوند، گذر میکند و با خودِ «واقعیت» و «هستی» پدیدارها مواجه میشود.» نتیجه مقاله از این قرار است که روش پدیدارشناسی علاوه بر دارا بودن مزایای سایر رویکردها و روششناسیهای رایج در فهم سیاست خارجی، میتواند ابزارها و مفاهیم تحلیلیِ متفاوتی از قبیلِ «اگو استعلایی»، «زیست جهان» و «بینالاذهانیت» برای فهم سیاست خارجی کشورها در اختیار ما قرار دهد. در کنار این مفاهیم، پدیدارشناسی از عنصر مهم «قدرت» غافل نیست و به نقش آن در چگونگی شکلگیری سیاست خارجی دولت امعان نظر نشان میدهد.