فاطمه کامرانی؛ سمیه حمیدی؛ پیمان زنگنه
چکیده
در ایران، نواندیشی در پی رویارویی ایرانیان با غیرغربی در عصر مشروطه پدیدار شد. نواندیشی دینی نیز بعنوان گونه ای از نواندیشی درصدد تلفیق دستاوردهای مدرن با گزاره های سنتی بوده است. مسأله نوشتار آن است که میزان تأثیر ذهنیت مدرن در برساخته شدن نظم سیاسی- اجتماعی مورد نظر شریعتی را بعنوان یکی از نواندیشان دینی ایران دهه چهل و پنجاه ...
بیشتر
در ایران، نواندیشی در پی رویارویی ایرانیان با غیرغربی در عصر مشروطه پدیدار شد. نواندیشی دینی نیز بعنوان گونه ای از نواندیشی درصدد تلفیق دستاوردهای مدرن با گزاره های سنتی بوده است. مسأله نوشتار آن است که میزان تأثیر ذهنیت مدرن در برساخته شدن نظم سیاسی- اجتماعی مورد نظر شریعتی را بعنوان یکی از نواندیشان دینی ایران دهه چهل و پنجاه شمسی مورد بررسی و تحلیل قرار دهد. یافته های پژوهش نشان می دهد که ذهنیت مدرن و حتی نامدرن به معنای نحوه ادراک از مدرنیته بر نظام فکری شریعتی تأثیرگذار بوده است؛ به گونه ای که وی با تأثیرپذیری از اندیشه متفکرانی نظیر گورویچ و برگ، سوسیالیسم را بخوبی شناخت و با سارتر و اندیشه های اومانیستی او آشنا شد. ماسینیون نیز که قرائت عرفانی از اسلام داشت، او را بشدت تحت تأثیر قرار داد. او با تاثیرپذیری از مدرنیته و نامدرنیته و تلفیق آن با اصول اسلامی، نظم سیاسی و اجتماعی مطلوب خود را بر مدار امت و امامت و دموکراسی متعهد پیریزی نمود. این پژوهش میکوشد بر اساس نظریه سه گانۀ لاکان، خوانش شریعتی از ذهنیت مدرن و بهرهگیری وی از گزاره های نامدرن را در جهت ایجاد نظم سیاسی- اجتماعی مطلوب با روش توصیفی و تحلیلی مورد بررسی و کنکاش قرار دهد.
سمیه حمیدی؛ پیمان زنگنه
چکیده
تمدن اسلامی در مراحل اولیه تکامل خود ضمن مرزبندی هویتی با کفار بهعنوان دگر بیرونی، نگاهی توام با تساهل و مدارا نسبت به اهل کتاب، اقلیتهای دینی و قومی داشته است. اما به موازات زوال تمدن اسلامی و دورشدن از اسلام اصیل و مواجهه با غیریتهای بیرونی و مهاجمی مانند مغولان و صلیبیون و همچنین استیلای ترکان بر دستگاه خلافت و متعاقب آن، ...
بیشتر
تمدن اسلامی در مراحل اولیه تکامل خود ضمن مرزبندی هویتی با کفار بهعنوان دگر بیرونی، نگاهی توام با تساهل و مدارا نسبت به اهل کتاب، اقلیتهای دینی و قومی داشته است. اما به موازات زوال تمدن اسلامی و دورشدن از اسلام اصیل و مواجهه با غیریتهای بیرونی و مهاجمی مانند مغولان و صلیبیون و همچنین استیلای ترکان بر دستگاه خلافت و متعاقب آن، رواج رویکردهای قشری و متصلب از دین، نگرشهای تکفیریِ دگرستیز گسترش یافت. این رویکرد در ابتدا با هدف قراردادن دگر بیرونی، سختترین برخوردها را نسبت به آن از خود به نمایش گذاشت؛ اما در گذر زمان با تشدید اختلافات داخلی جهان اسلام، از دگرهای بیرون از دنیای اسلام به میان مذاهب اسلامی تغییر جهت یافت. در دوره معاصر نیز بنیادگرایانی مانند القاعده، طالبان، داعش و... با بهرهگیری از این ابزار، سختگیرانهترین و خشونتبارترین احکام را نسبت به مسلمانان، بویژه شیعیان صادر نمودهاند. دستاورد نوشتار پیشرو آن است که تکفیر، تباری تاریخی در جهان اسلام دارد. در ابتدا، دامنه آن بسیار تنگ و محدود به کفار حربی بود اما با رشد اندیشههای سلفی و بهرهگیری عامل خارجی از آن، نه تنها گسترش یافت بلکه به ابزاری در جهت حذف هویتهای رقیب تبدیل شد.
پیمان زنگنه؛ سمیه حمیدی
چکیده
بحران یمن از جمله مسائل چالشبرانگیز منطقه خاورمیانه است که بازیگران منطقهای و فرامنطقهای در جهتدهی به سمتوسوی تحولات آن مؤثرند. از جمله بازیگران منطقهای در این بحران، ایران و عربستان هستند که کنش رفتاری متضادی را در یمن از خود به نمایش گذاشتهاند. نوشتار حاضر بر آن است تا عوامل مؤثر بر تقابل این دو کشور را در بحران یمن مورد ...
بیشتر
بحران یمن از جمله مسائل چالشبرانگیز منطقه خاورمیانه است که بازیگران منطقهای و فرامنطقهای در جهتدهی به سمتوسوی تحولات آن مؤثرند. از جمله بازیگران منطقهای در این بحران، ایران و عربستان هستند که کنش رفتاری متضادی را در یمن از خود به نمایش گذاشتهاند. نوشتار حاضر بر آن است تا عوامل مؤثر بر تقابل این دو کشور را در بحران یمن مورد بررسی قرار دهد. دستاوردهای این نوشتار نشان میدهد که بر اساس نظریه سازهانگاری، انگارههای هویتی دو کشور ایران و عربستان، جهتدهنده سیاست خارجی آنها در یمن است. ازاینرو به دلیل برداشتهای عینی و ذهنی متفاوتی که هریک از آنها نسبت به محیط پیرامونی خود دارند، کنشهای رفتاری متعارضی را در عرصه تحولات داخلی یمن از خود بروز دادهاند. در این راستا تقابل دو ذهنیت اسلام شیعی و اسلام سلفی – وهابی به همراه درک هرکدام از شرایط عینی خود و دیگری، سبب شده تا ایران با نگرش تعاملی (لاکی-کانتی) و عربستان با رویکرد تهاجمی (هابزی) به کنشگری در یمن بپردازد.