احمد عزیزخانی
چکیده
پژوهش پیشرو حول مساله انحطاط و پاسخهای آن در مصر معاصر شکل گرفته است. این پرسش که پس از سقوط قاهره به دست ناپلئون در میان نخبگان مصری رواج یافت؛ پاسخهایی چون غربگرایی، ناسیونالیسم و بنیادگرایی دینی را در پی داشت. فرضیه پژوهش آن است که به دلیل ناتوانی این سه جریان در حل همزمان بحرانهایی چون ناکارآمدی و مسخ هویت، پاسخ چهارم در ...
بیشتر
پژوهش پیشرو حول مساله انحطاط و پاسخهای آن در مصر معاصر شکل گرفته است. این پرسش که پس از سقوط قاهره به دست ناپلئون در میان نخبگان مصری رواج یافت؛ پاسخهایی چون غربگرایی، ناسیونالیسم و بنیادگرایی دینی را در پی داشت. فرضیه پژوهش آن است که به دلیل ناتوانی این سه جریان در حل همزمان بحرانهایی چون ناکارآمدی و مسخ هویت، پاسخ چهارم در قالب اسلام سیاسی سر برآورد که در صدد بود مشکلات فوق را با ارائه الگویی نو حل نماید؛ الگویی که از یک سو به ارزشهای اسلامی توجه داشت و از سوی دیگر به امکان همسویی عقلانیت اسلامی و عقلانیت مدرن میاندیشید. بنابراین اسلام سیاسی در مصر همواره درگیر دو روند احیای هویت اسلامی و انطباق با ارزشهای جهانی بوده است؛ هر چند که متاثر از واقعیتهای بیرونی، همواره یکی بر دیگری اولویت مییافت؛ فرایندی که برخی بر آن نام دگردیسی جنبش اسلامی نهادهاند. پژوهش پیشرو به روند دگردیسی این جنبش در قالب دو مفهوم «هویتیابی» و «منطبقسازی» میپردازد.