چکیده
زمینه اصلی این پژوهش، ارائه چارچوبی گسترده است که از طریق آن نقش هوش مصنوعی در استفاده غیراخلاقی از کارکردهای آن در مسائل امنیتی بصورت نظری و عملی مورد ارزیابی جدی قرار گیرد. پرسش اصلی پژوهش این است که درونمایه های امنیت ملی بر اساس آموزه های دوران استیلاء و هژمونی؛ هوش مصنوعی را چگونه می توان در قالب تروریسم، جنگ، تنازع ...
بیشتر
زمینه اصلی این پژوهش، ارائه چارچوبی گسترده است که از طریق آن نقش هوش مصنوعی در استفاده غیراخلاقی از کارکردهای آن در مسائل امنیتی بصورت نظری و عملی مورد ارزیابی جدی قرار گیرد. پرسش اصلی پژوهش این است که درونمایه های امنیت ملی بر اساس آموزه های دوران استیلاء و هژمونی؛ هوش مصنوعی را چگونه می توان در قالب تروریسم، جنگ، تنازع و دفاع مسئله دار کرد؟ در پاسخ به پرسش، این فرضیه مطرح می گردد که «امنیت ملی» بر اساس شاخصه های معرفتی- عملی ارائه شده، ظرفیت و قابلیت تببین و تفهیم این مسئله را دارد چراکه بر اساس نظریه های موجود در مطالعات امنیت ملی اعم از جریان اصلی و جریان انتقادی، هیچکدام بصورت جامع و کامل، نه می تواند درونمایه های مذکورِ امنیت ملی در عصر هوش مصنوعی و کلان داده را مسئله مند کند و نه پاسخگوی مسائل مرتبط با این حوزه در ساحتِ عملِ مناسبات امنیت ملی باشد. زمینهسازی برای کاربست عملی امنیت ملی با رویکرد داده بنیاد جز با نگاه مسئله مند تروریسم، جنگ و تنازع به سامان نخواهد شد و یکی از مصادیق راهبردی این الگوواره، «امنیت ملی الگوریتمی» است که پتانسیل ایجاد و تکوین نظم نوین امنیتی دیگری را به اثبات رسانیده است.
چکیده
بنیامین نتانیاهو اصلیترین چهره صحنه سیاسی اسرائیل طی یک دهه گذشته به شمار میرود. از آنجایی که وی سهم مهمی در شکل دادن به رفتار و تصمیمات سیاست خارجی این رژیم در صحنه بینالمللی داشته است، این پژوهش میکوشد سبک رهبری و خصایص شخصیتی وی را بعنوان یکی از عوامل تاثیرگذار و در عین حال مغفول مانده در تحلیل رفتار سیاست خارجی اسرائیل مورد ...
بیشتر
بنیامین نتانیاهو اصلیترین چهره صحنه سیاسی اسرائیل طی یک دهه گذشته به شمار میرود. از آنجایی که وی سهم مهمی در شکل دادن به رفتار و تصمیمات سیاست خارجی این رژیم در صحنه بینالمللی داشته است، این پژوهش میکوشد سبک رهبری و خصایص شخصیتی وی را بعنوان یکی از عوامل تاثیرگذار و در عین حال مغفول مانده در تحلیل رفتار سیاست خارجی اسرائیل مورد بررسی قرار دهد. از اینرو فرضیه اصلی مقاله این است که رفتار سیاست خارجی اسرائیل طی یک دهه گذشته بیشتر متاثر از نظام ادراکی و سبک رهبری بنیامین نتانیاهو بوده است. چارچوب مفهومی و روشی مورد استفاده، روش تحلیل خصایص رهبری مارگارت هرمن با تکیه بر متغیر پیچیدگی مفهومی در آن است. نتایج این پژوهش که حاصل تحلیل محتوای کمی دادههای گفتاری نتانیاهو طی بازه زمانی 2009 تا 2019 است، نشان میدهد سطح پایین پیچیدگی مفهومی و رویکرد سیاه و سفید به مسائل سیاست خارجی همراه با سطح بالای باور به توانایی کنترل رویدادها، تمایل بالا به قدرت و بیاعتمادی شدید به دیگران به رویکرد تهاجمی و بازصفتانه نتانیاهو در سیاست خارجی اسرائیل شکل داده است که نمود آن را میتوان در بزرگنمائی تهدید ایران و مخالفت با ایده تشکیل دولت مستقل فلسطینی مشاهده کرد.
چکیده
دولتها در تمدنهای آبپایه به دلیل تحکیم سازمانی از جامعه نیرومندتر بودهاند و آب و مصرف آن سبب شده است آب نقش اساسی خود را در شکلدهی به روابط اجتماعی- سیاسی ملتها و جوامع بشری ایفا نمایند. از این روی پرسش اصلی تحقیق عبارت است از الزامات تعامل دولت و جامعه در حکمرانی آب ایران چگونه است؟یافتههای تحقیق بر اساس روش توصیفی- تحلیلی ...
بیشتر
دولتها در تمدنهای آبپایه به دلیل تحکیم سازمانی از جامعه نیرومندتر بودهاند و آب و مصرف آن سبب شده است آب نقش اساسی خود را در شکلدهی به روابط اجتماعی- سیاسی ملتها و جوامع بشری ایفا نمایند. از این روی پرسش اصلی تحقیق عبارت است از الزامات تعامل دولت و جامعه در حکمرانی آب ایران چگونه است؟یافتههای تحقیق بر اساس روش توصیفی- تحلیلی نشان میدهد دولت در ایران به دلیل دارا بودن توانایی نفوذپذیری، توانایی تنظیم روابط اجتماعی و تخصیص منابع باعث فربهتر بودن آن نسبت به جامعه شده است. دلایل فربگی دولت در ایران عبارتند از: انتقال حوضهای، صدور مجوز، تصفیه آب، سیاست سازهای، سیاست نرخگذاری، اخذ مجوز انشعابات، افزایش جمعیت و بالا رفتن سطح زندگی، رشد کشاورزی و صنایع، حلوفصل منازعات میان متقاضیان آب، ایجاد مشوقهای اقتصادی و فرهنگی- اجتماعی. دلالتهای راهبردی که در تعامل دولت- جامعه در حکمرانی آب باید توجه شود شامل: تغییر رفتار پایدار، گفتگوی ملی، نهادسازی و ایجاد ساختارهای کارآمد و اثربخش، تفکر کلنگری، توجه به بستر تاریخی- فرهنگی، یادگیری اجتماعی، مرجعیت بخش آب است. در چارچوب نظری از نظریه شیوه تولید آسیایی و حکمرانی آب بهره گرفته میشود.
چکیده
بیتفاوتی سیاسی به دلزدگی سیاسی، بیمیلی سیلی، بیکنشی سیاسی و عدم تمایل فرد به مشارکت سیاسی اطلاق میشود. هدف پژوهش، مطالعه عوامل مؤثر بر بیتفاوتی سیاسی دربازه زمانی 1401-1380 است. روش پژوهش از نوع فراتحلیل کمی است که محقق با استفاده از مرور ادبیات و تحقیقات صورت گرفته در بازه زمانی 1380 الی 1401، بیتفاوتی سیاسی با حجم نمونه 11 تحقیق ...
بیشتر
بیتفاوتی سیاسی به دلزدگی سیاسی، بیمیلی سیلی، بیکنشی سیاسی و عدم تمایل فرد به مشارکت سیاسی اطلاق میشود. هدف پژوهش، مطالعه عوامل مؤثر بر بیتفاوتی سیاسی دربازه زمانی 1401-1380 است. روش پژوهش از نوع فراتحلیل کمی است که محقق با استفاده از مرور ادبیات و تحقیقات صورت گرفته در بازه زمانی 1380 الی 1401، بیتفاوتی سیاسی با حجم نمونه 11 تحقیق را شناسایی و آنها را برحسب روش، حجم نمونه، ضرایب همبستگی و سطح معنیداری، جامعه آماری و سال دستهبندی و سازماندهی کرده است. یافتههای تحقیق نشان داد بین عوامل سیاسی (بیاعتمادی سیاسی؛ بیگانگی سـیاسی؛ عدم برخورداری از حقوق شهروندی؛ فـرهنگ سیاسی پایین)، عوامل اجتماعی (قانونگریزی اجتماعی؛ احساس بیعدالت اجتماعی؛ آنومی اجتماعی؛ فقدان شفافیت اجتماعی؛ کیفیت پایین زندگی)، عوامل فرهنگی (مصرف رسانههای جمعی، میزان دینداری؛ آنومی فرهنگی، فردگرایی)، عوامل اقتصادی (محرومیت نسبی، بیکاری، طبقه اجتماعی- اقتصادی) و عوامل جمعیتی (تحصیلات، میزان درآمد و سن) با بیتفاوتی سیاسی رابطه معنیداری دارند. نتایج نشان میدهد بیتفاوتی سیاسی متاثر از عوامل متعدد اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی است که ضرورت دارد برای جلوگیری از بروز این پدیده، زمینههای مشارکت سیاسی شهروندان در امور جامعه از طریق ارتقای پایگاه اجتماعی- اقتصادی افراد، تقویت عزت نفس، احساس کارایی، افزایش اعـتماد سیاسی و اجتماعی، تقویت مولفههای دینداری، برقراری عـدالت اجـتماعی و افزایش رضایت از زنـدگی فراهم شود.
چکیده
مرور تاریخ تکاپوی توسعه ایران در بیش از 150 سال گذشته نشان دهنده دورههایی از همراهی یا پیش و پس بودن از کشورهاست. ژاپن و کره جنوبی در این زمینه جایگاه مشخصی دارند. در این پژوهش تلاش میشود وضعیت توسعه در ایران را در مقایسه با دو کشور مذکور در مقاطع تاریخی (1926-1860 و 2010-1963) در چارچوب مدل نهادی نورث، عجم اوغلو و رابینسون مورد بررسی قرار ...
بیشتر
مرور تاریخ تکاپوی توسعه ایران در بیش از 150 سال گذشته نشان دهنده دورههایی از همراهی یا پیش و پس بودن از کشورهاست. ژاپن و کره جنوبی در این زمینه جایگاه مشخصی دارند. در این پژوهش تلاش میشود وضعیت توسعه در ایران را در مقایسه با دو کشور مذکور در مقاطع تاریخی (1926-1860 و 2010-1963) در چارچوب مدل نهادی نورث، عجم اوغلو و رابینسون مورد بررسی قرار دهد. این پژوهش از نظر هدف، توسعهای و از نظر روش، نهادگرای تطبیقی است. این رهیافت بر قواعد، رویهها و سازمانهای رسمی تمرکز دارد که با استفاده از تکنیکهای تاریخدانان و حقوقدانان به توضیح رابطه میان ساختارهای نهادی و موفقیت یا شکست سیاستها میپردازد. پرسش اصلی این است که علیرغم ایجاد ساخت سیاسی در ایران در قرن نوزدهم در مقایسه با تجارب ژاپن در نیمه دوم قرن نوزدهم و کره جنوبی در اوایل قرن بیستم، چرا برنامه توسعه در ایران خوب پیش نرفته و ترتیبات نهادی سیاسی و اقتصادی فراگیر حاصل نشده است؟ نتایج بدست آمده نشان میدهد که به دلیل عدم تکامل نهادی زمینههای همسویی دولت و ملت، توسعه در ایران در مقایسه با دو کشور مذکور بصورت موفقیتآمیزی فراهم نشد.