دانشگاه علامه طباطباییپژوهش های راهبردی سیاست2345-614062120170821The codification process of Imam Khomeini’s jurisprudence doctrine In the realm of politicsفرایند تدوین دکترین فقهی امام خمینی(ره) در ساحت سیاست940768510.22054/qpss.2017.14545.1425FAمصطفیکواکبیاندانشگاه علامه طباطباییمصطفیمنتظریدانشجو0000-0001-8653-7543غلامرضامنتظریعضو هیات علمی گروه معارف دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی گرگان0000-0002-6677-299XJournal Article20160914Due to the integrity and divinity of the Islamic jurisprudence it plays a unique role in human life. However, there isn’t a practical and comprehensive model for the application of Islamic law in the political and social system. The importance of this matter moved the author of this paper to study the process of achieving jurisprudence doctrine of Imam Khomeini (RA).First, the jurisprudence system is analyzed with regard to the recognition at law and with emphasis on Imam Khomeini (RA) thoughts. Then three layers of jurisprudence, philosophy and mysticism, ethics and common law, are introduced and entitled: major jurisprudence, mediocre jurisprudence and minor jurisprudence. In fact, the system of jurisprudence, characterize theoretical framework. Later, the analytical framework of the doctrine, is explained as a good model to express the results of the first part in the form of instructions for governance. In this qualitative study, has been accomplished using documents and library resources.
فقه اسلامی و ابعاد متعدد آن، به دلیل جامعیت و خاستگاه الهی، نقش بی بدیلی را در حیات فردی و اجتماعی انسان ایفا می نماید. با این وجود، از مدلی کاربردی و جامع از فقه اسلامی برای کاربست در طراحی سیستم های سیاسی و اجتماعی سود نبرده ایم. اهمیت این امر، نگارنده را بر آن داشت، تا به ترسیم فرایند دستیابی به دکترین فقهی امام خمینی(ره) مبادرت نماید. ابتدا به تبیین منظومه فقهی با عنایت به بازشناسی فقه با تاکید بر نگاه حضرت امام(ره) مبادرت می گردد و لایه های سه گانه فقه، یعنی فلسفه و عرفان، اخلاق و فقه متعارف، با عناوین، فقه اکبر، فقه اوسط و فقه اصغر، معرفی می شوند. سپس ترسیم سه نوع دامنه اثرگذاری آنها بر اندیشه و رهبری معظم له با نام های دامنه ساده، دامنه مشترک و مرکب صورت می گیرد. در حقیقت، منظومه فقهی، مشخِّص چارچوب نظری مناسب نیز می باشد. در بخش دوم، چارچوب تحلیلی دکترین، به عنوان مدلی مناسب جهت بیان نتایج بخش اول در قالب دستورالعمل های اداره جامعه، در سه لایه استراتژیکی، عملیاتی و تاکتیکی، تبیین می گردد. این تحقیق کیفی، با مطالعه اسنادی و استفاده از منابع کتابخانه ای انجام شده است.دانشگاه علامه طباطباییپژوهش های راهبردی سیاست2345-614062120170821presidential election: atheorical model for determining acandidate,s victory over his rivalsانتخابات ریاست جمهوری؛ مدلی نظری برای تبیین پیروزی یک کاندیدا بر سایر رقبا4172768610.22054/qpss.2017.7686FAنوراللهقیصریاستادیار دانشگاه تهران0000-0003-4692-5802کیومرثجهانگیردانشگاه تهرانفاطمهقناِِئیدبیر-آموزش وپرورشJournal Article20160605This study aims to investigate the relationship between resoruce mobilization and the wining of a candidate in presedetial election according to resource mobilization theories. To do this, five hypotheses were formulated. The theoretical framework was based on different theories and models in election behaviors analysis. Three viewpoints were more outstanding than others including sociological pattern, political-psychological pattern and rational selection pattern. <br />The main hypothesis was, “There is a significant relationship between mobilizing and allocating resources by candidates and their winnigs in the elections campaign”. Data were collected from library and other documents. Resources mobilization was the independent and campain wining was the dependent variables. <br />Pearson correlation was utilized to find the relationship between the two variables. All five variables were reported to be highly correlated. To investigate the degree of the relationship between variables, regression test was used utilizing ENTER. <br />Regression was indicative of the high correlation between variables (R=0.791). The regression index (R=0.625) showed a high variance of the dependent variable. Sixty three percent of election victory was predicted based on the regression line. <br />In this study, the researchers attempted to present a model to explaion “how a candidate wins the election campaign?”with the aim to shed light on some aspects of explanation problems of Irans presidential and other elections. <strong>چکیده</strong><br /> هدف پژوهش حاضر ارائه الگویی نظری برای شناسایی یکی از عوامل مؤثر بر سرنوشت رقابت انتخاباتی و پیروزی یک کاندیدا یا کاندیداهای یک حزب بر رقبای خود با استفاده از رهیافت بسیج منابع و تعیین نوع منابع در اختیارِ کاندیداها و نظریات آن، در انتخابات ریاست جمهوری به صورت خاص و دیگر انتخابات های به صورت عام است. فرضیه اصلی پژوهش «بسیج منابع در اختیارِ کاندیدا یا کاندیداهای یک حزب،در فرایند انتخابات، عامل پیروزی کاندیدا یا کاندیداها بر رقبای آن ها» است. الگوی نظری، برساختهای از نظریات بسیج منابع در انطباق با الزامات و لوازم و فرآیند و شرایط انتخابات است. برای سنجش اعتبار الگو از روش مراجعه به نخبگان استفاده شده است. جامعه آماری شامل اساتید علوم سیاسی دانشگاههای شهر تهران، با جمعیتی حدود 140 می باشد که از بین این 140 نفر با روش فرمول <em>کوکران</em> و با استفاده از جدول<em> مورگان </em>به 100 نفر از آنها مراجعه شده است.<br /> برای تعین رابطه بین متغیرهای مستقل و وابسته از آزمون همبستگی پیرسون استفاده شد و نتایج نشان داد که تمام پنج فرضیه فرعی تعیین شده در پژوهش رابطهی نسبتاً معناداری دارند. . میزان تأثیرگذاری متغیرهای مستقل بر متغیر وابسته از طریق کاربست آزمون رگرسیون چند متغیره با بهره گیری از روش Enter ، تعیین شده است. مقدار ضریب همبستگی رگرسیون چند متغیره عدد (791/0 =R) است که بیانگر همبستگی شدید و بالاتر از متوسطی از واریانس متغیر وابسته، توسط پنج متغیر مستقل تحقیق میباشد. یعنی با ورود همة متغیرهای مستقل، حدود 63 درصد از تغییرپذیری یا احتمال پیروزی یک کاندیدا بر رقبای خود توسط این عوامل تبیین میشود.<br /> دانشگاه علامه طباطباییپژوهش های راهبردی سیاست2345-614062120170821Examine the Effective factors On Political violence (Case Study: Baloch population of Zahedan)بررسی عوامل موثر بر خشونت سیاسی (مطالعه موردی: جمعیت بلوچ شهر زاهدان)7396768710.22054/qpss.2017.1158.1023FAرضامحموداوغلیاستادیار گروه حقوق و علوم سیاسی دانشگاه محقق اردبیلییعسوباصغری نیاریدانشگاه محقق اردبیلیJournal Article20150515Political violence is one of the social deficiencies which causes disorder and have been politician’s core of concentration. The present study examines the structural factors affecting the political orientation of violent behaviors among citizens of Zahedan. The ethnic-tribal issues have paved the way for insecurity and instability in the region. The cultural, ethnic, and religious similarity of the region to Afghanistan and Pakistan, as two troubled countries, has led to increased violence. The methodology used in this study is a survey method and data collected through questionnaires. The research population consisted of all the citizens of the city of Zahedan, a sample size of 384 were selected by cluster sampling. The results showed that there is a significant correlation between the sense of structural constraints and violent behaviors among citizens. Moreover, the sociological factors such as relative deprivation, tribalism, drug trafficking, foreign inhabitants, and foreign involvement in strengthening terrorist groups caused increased violence in this region.پدیده خشونت سیاسی از آن دسته آسیبهای اجتماعی- سیاسی است که نظم حاکم بر جامعه را مختل میکند و همواره مواجهه با آن مورد توجه سیاستمداران میباشد. پژوهش حاضر به بررسی عوامل تاثیرگذار بر میزان گرایش رفتارهای خشونتآمیز سیاسی در بین شهروندان بلوچ شهر زاهدان میپردازد. مسایل قومی- طایفهای این منطقه بستر جغرافیایی مناسب برای ناامنی و بیثباتی ایجاد میکند. همانندیهای فرهنگی، قومی، مذهبی با دو کشور بحرانزده افغانستان و پاکستان نیز بر افزایش خشونت در این منطقه میافزاید. روش تحقیق مورد استفاده در این بررسی روش پیمایشی است. تکنیک جمعآوری اطلاعات، استفاده از پرسشنامه میباشد. جامعه آماری نوشتار حاضر شامل کلیه شهروندان اهل سنت بلوچ زاهدان میباشد که حجم نمونه 384 نفری به شیوه نمونهگیری خوشهای انتخاب شدند. اطلاعات گردآوری شده به کمک نرم افزارSPSS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است. نتایج نشان میدهد در کنار عوامل جامعهشناختی مانند محرومیت نسبی، عوامل دیگری همچون ساختار اجتماعی ـ فرهنگی خاص، سیستم قوممداری، جعرافیای طبیعی استان، قاچاق مواد مخدر، تعداد زیاد اتباع بیگانه در منطقه و تقویت گروههای تروریستی توسط عوامل خارجی بر میزان خشونت در این منطقه تاثیرگذار است.دانشگاه علامه طباطباییپژوهش های راهبردی سیاست2345-614062120170821Clarifying Salafism Related Threats on National Security of The Islamic Republic of Iran in both terms of Hard and Soft Dimensionsتبیین تهدیدات تکفیریون پاکستان بر امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران در دو بعد کلان نرم وسخت97126768810.22054/qpss.2017.7688FAحسینمسعودنیااستادیارگروه علوم سیاسی دانشگاه اصفهانسیدعلیمجیدی نژادکارشناسی ارشد روابط بین الملل دانشگاه اصفهانعبدالرضاعالیشاهیکارشناسی ارشد علوم سیاسی و پژوهشگر مرکز مطالعات راهبردی تربیت اسلامی0000-0002-4122-3118Journal Article20160727This study tries to study the security threats of the Pakistani Salafists for national security of The Islamic Republic of Iran. The main question of this paper is: regarding Deobandi and Wahhabi ideas of Pakistani Salafists which are basically anti- Shiite, what the threats of Salafist groups of Pakistan are for the national security of The Islamic Republic of Iran? And what aspects of the Islamic Republic of Iran's national security will be influenced by the threats of Pakistan's Salafist groups? The hypothesis of the research is: Salafism in Pakistan can pose threats to both hard and soft macro dimensions of national security of the Islamic Republic of Iran. The Methodology in this article is descriptive-analytic.پژوهش حاضر باهدف شناخت تهدیدات امنیتی گروه سلفی گری پاکستان بر امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران تنظیم شده است و مساعی اصلی نویسندگان در این پژوهش ارائه پاسخی علمی و عینی بدین سوال است که گروه های سلفی موجود در پاکستان با آرا و عقاید دیوبندی و وهابی که ضد شیعه و جمهوری اسلای ایران است چه تهدیداتی را می تواند علیه امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران داشته باشد؟و تهدیدات امنیتی گروه های سلفی پاکستان چه ابعادی از امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران را در بر خواهد گرفت؟ فرضیه پژوهش حاکی از این است که سلفیسم موجود در پاکستان تهدیداتی را در دو بعد کلان نرم و سخت علیه امنیت جمهوری ملی اسلامی ایران به وجود خواهد آورد که در داخل متن به هرکدام به صورت جداگانه خواهیم پرداخت. روش پژوهش این مقاله نیز مبتنی بر روش تحلیلی توصیفی و استفاده از منابع مکتوب و مجازی می باشد.دانشگاه علامه طباطباییپژوهش های راهبردی سیاست2345-614062120170821Analysis of US Foreign Policy for Iran’s Nuclear File with a Systemic Approachتحلیل سیاست خارجی ایالات متحده امریکا در قبال پرونده هسته ای ایران با رویکرد سیستمی127150768910.22054/qpss.2017.11197.1321FAبهروزدیلم صالحیدانشگاه ازاد اسلامی- واحد چالوسغلامرضاصایبیدانشگاه ازاد اسلامی چالوسJournal Article20160524The core Obama’s foreign policy, specifically in his second term, was to solve the country’s international crisis in the Middle East and also to solve Iran’s nuclear issue. White House, in harmony with Europe, tried hard to put pressure on Iran, taking advantage of sanctions to create and expand civil unrest in Iran in order to undermine legitimacy of the government. It is clear that the root of the Iranian-Western conflicts cannot be reduced to Iran’s nuclear program. In fact, religious ideology of Iran’s Islamic system is the main reason of this controversy. Meanwhile, presence of Israel in the region and the role of other countries specifically Arab countries should not be neglected. The hypothesis of this paper is: US foreign policy in Iran’s nuclear issue follows rational, organizational and bureaucratic models of decision making and orchestrated toward interaction of national interests.محور سیاست خارجی امریکا در دوره اوباما بهویژه در دوره دوم، حل بحرانهای بینالمللی این کشور در خاورمیانه و نیز حل مساله هستهای ایران بوده است. هدف کاخ سفید فشار آوردن به ایران از طریق نظام تحریم و هماهنگ با اروپا به منظور ایجاد و گسترش نارضایتی داخلی از سیاستهای دولت و حاکمیت ایران در قبال اتخاذ رویکرد جدید در موضوع هستهای میباشد. تنشهای ایران و غرب نه محصول برنامه هستهای ایران، بلکه مبتنی بر ایدئولوژی دینی حکومت ایران و حضور اسرائیل در منطقه است، هرچند نباید از نقش برخی کشورهای عربی بهویژه عربستان غافل شد. فرضیه مورد سنجش، سیاست خارجی ایالات متحده امریکا در پرونده هستهای ایران با پیروی از الگوی عقلایی، سازمانی و بروکراتیک مدلهای تصمیمگیری به سوی تعامل منافع ملی هدایت شده است. نتیجه پژوهش این است که اتاقهای فکر در جهتدهی به دولتمردان امریکا در تصمیمسازی سیاست خارجی کاخ سفید در قبال ایران بسیار تاثیرگذار هستند به گونهای که بازیگران دیپلماسی، گریزی از آن ندارند.دانشگاه علامه طباطباییپژوهش های راهبردی سیاست2345-614062120170821The Causes of Iran's Strategic Relations Expansion with Syria from U.S. invasion of Iraq until the start of Syrian crisis (2003 -2011)علل گسترش روابط استراتژیک ایران با سوریه از حمله آمریکا به عراق تا آغاز بحران در سوریه (2011-2003)151174769010.22054/qpss.2017.11219.1314FAعلیاسمعیلیمربی دانشگاه0000-0002-4856-3035احمدجانسیزاستادیار گروه علوم سیاسی دانشگاه گیلان0000-0002-1848-2023Journal Article20160514The strategic alliance between Iran and Syria is considered as one of the longstanding regional alliances. However a very important point in the strategic relationship between the two countries is the tendency of Iran toward deepening its strategic relationship with Syria from 2003 to 2011; which started from U.S. invasion of Iraq until the outbreak of uprising in Syria in March 2011. This paper tries to answer this question: By comparison to 1979- 2003 period, why Iran was more determined to deepen its strategic ties to Syria from 2003 to 2011? Findings show that, systemic pressures including U.S unilateralism in the international system, occupation of Iraq by the U.S. in 2003 and Iran's nuclear issue have been essential variables in pushing Iran toward expansion of strategic ties with Syria from 2003 to 2011. However, these pressures and threats are interpreted through unit-level variables, especially the perceptions of elites from the international system in this period. The research methodology is descriptive-analytic based on qualitative method. اتحاد استراتژیک ایران و سوریه از جمله اتحادهای دیرپای منطقهای در خاورمیانه محسوب میشود. اما فاصله زمانی 2003 تا2011 یعنی از حمله امریکا به عراق در مارس 2003 تا شروع نا آرامیها در مارس 2011 در سوریه، روابط استراتژیک جمهوری اسلامی با سوریه گسترش بیشتری یافته است. در همین راستا هدف اصلی این پژوهش پاسخگویی به این سوال محوری است که چرا ایران در فاصله زمانی مارس 2003 تا مارس 2011 در مقایسه با سالهای 2003- 1979،گرایش بیشتری به تعمیق روابط استراتژیک خود با سوریه داشته است؟ یافتههای این پژوهش بر این مبنا است که فشارهای سیستمیک به عنوان یک متغیر مستقل، از جمله یک جانبهگرایی امریکا در نظام بینالملل، اشغال عراق توسط امریکا در سال 2003 و مسئله هستهای ایران، متغیرهای اساسی در تمایل ایران به گسترش روابط استراتژیک با سوریه در بازه زمانی 2011- 2003 میباشد. تاثیرگذاری این متغیرها بدون واسطه نبوده بلکه فشارها و تهدیدهای سیستمیک از طریق متغییرهای سطح واحد به خصوص ادراک نخبگان از نظام بینالملل، منجر به تمایل ایران به گسترش روابط استراتژیک با سوریه در این فاصله زمانی شده است. روش تحقیق در این نوشتار توصیفی- تحلیلی بر مبنای روش کیفی و روش گردآوری دادهها، منابع کتابخانهای و اسنادی است.دانشگاه علامه طباطباییپژوهش های راهبردی سیاست2345-614062120170821Effect of Federalism on Ethnic Conflicts: Case Study Iraqتاثیر فدرالیسم بر منازعات قومی: مطالعۀ موردی عراق175196769110.22054/qpss.2017.7691FAمرتضینورمحمدیدانشگاه علامه طباطبائیhttps://orcid.org/00Journal Article20161227Variety of ethnic groups, different languages and cultural differences can cause conflicts and ethnic tensions in communities, but the emergence of an ethnic conflict depends on the government's approach in managing these diversity. One of the most important mechanisms for governments to manage ethnic diversity, language and cultural differences, is federalism. Federalism can be defined as decentralization and granting administrative autonomy to a Region in terms of geographic divisions. But federalism function to reduce ethnic conflicts, is not necessarily positive and can lead to deterioration in some cases. Accordingly, this study tries to analyze the impact of federalism on ethnic conflicts in Iraq. The research hypothesis is: through a process of creating bureaucratic structures, development of political parties and the recognition and acceptance of cultural differences, federalism can reduce sectarian violence and ethnic conflicts. The methodology of research is descriptive-explanatory.<em>به دلیل تنوع قومی، زبانی و فرهنگی، ظرفیت بالقوه وقوع اختلافات و تنشهای قومی در عمدة جوامع وجود دارد، اما ظهور و بروز منازعات قومی به رویکرد دولتها در مدیریت و یا سرکوب تنوعات قومی، زبانی، فرهنگی و عواملی همچون ماهیت دولتها و تجارب تاریخی بستگی دارد. از مهمترین مکانیسمهایی که دولتها برای مدیریت تنوع قومی، زبانی و فرهنگی استفاده میکنند، فدرالیسم است. فدرالیسم به مفهوم تمرکززدایی و اعطای ادارة امور به مناطق برحسب تقسیمبندی جغرافیایی، فرهنگی و یا قومی است. اما کارکرد فدرالیسم در کاهش منازعات قومی، الزاما ایجابی و در جهت کاهش این منازعات نیست و در برخی از موارد منجر به تشدید منازعات قومی شده است. بر همین اساس، مسئله محوریِ پژوهش، بررسی تاثیر فدرالیسم بر منازعات قومی با تاکید بر منازعات قومی در عراق است. فرضیة پژوهش این است که فدرالیسم از طریق ایجاد ساختارهای بوروکراتیک، توسعة احزاب سیاسی، شناسایی و پذیرش اشتراکات فرهنگی و زبانی موجب محدودسازی و کاهش خشونتها و منازعات قومی میشود. روش پژوهش، توضیحی ـ تبیینی با استراتژی قیاسی است و شیوه جمعآوری اطلاعات مراجعه به دادهها و اطلاعات در پایگاههای اطلاعاتی و بررسی روند منازعات قومی در عراق دوره صدام حسین و بعد از آن است. </em>دانشگاه علامه طباطباییپژوهش های راهبردی سیاست2345-614062120170821Identity Ideas and Explaning Saudi Arabia's Foreign Policy about Iraqانگاره های هویتی و تبیین سیاست خارجی عربستان در قبال عراق197223769210.22054/qpss.2017.7692FAسجادمرادی کلاردهندارممجیدروحی دهبنهعضو هیت علمی دانشگاه ازاد رشترضاسیمبرعضو هیت علمی دانشگاه گیلان0000-0001-5111-1075Journal Article20160806Saudi Arabia's Regional Foreign Policy as an important player in the Middle East and the Arab world is affected by Middle East new changes, especially Iran's presence in Iraq. Most analyses about Saudi Arabia's Foreign Policy toward Iraq were formulated based on realistic approaches and less attention paid to the role of normative and identity elements. Taking advantage of the analytic method and constructivism theory of Foreign Policy, the present paper tries to answer this question: what is the role of identity elements in Saudi Arabia's foreign policy toward Iraq? The hypothesis of the paper is: the Saudi Arabia's foreign policy in Iraq can be explained based on its identity elements and material and tangible benefit. Findings of the paper illustrate that Saudi Arabia's Foreign Policy in Iraq in local and regional areas, actually composed of identity elements such as Arab identity, Wahhabi Islam, Saudi political system and material elements that has helped in its interventionist approach in order to change current situation and increased instability in Iraq.<em>سیاست منطقهای عربستان سعودی به عنوان کشوری تاثیرگذار در خاورمیانه و جهان عرب در طول دهه اخیر متاثر از تحولات جدید خاورمیانه به ویژه نفوذ منطقهای جمهوری اسلامی ایران بهویژه در عراق شکل گرفته است. اغلب تحلیلها پیرامون سیاست خارجی ریاض در قبال دولت جدید عراق، بر مبنای رویکردهای واقعگرایانه شکل گرفته و کمتر به نقش عناصر هنجاری و هویتی توجه شده است. نوشتار سعی دارد با روش تحلیلی- توصیفی و نظریه سازهانگاری با تحلیل سیاست خارجی عربستان، به این سوال پاسخ گوید که انگارههای هویتی چه نقشی در سیاست خارجی عربستان در قبال عراق داشته است؟ همچنین این فرضیه را به آزمون میگذارد که سیاست خارجی عربستان در قبال عراق را علاوه بر رویکردهای مادی و واقعگرایانه، میتوان بر اساس انگارههای هویتی این کشور نیز تبیین کرد. یافتهها نشان میدهند که سیاست خارجی عربستان در قبال عراق در حوزههای منطقهای و بینالمللی در واقع از تلفیق انگارههای هویتی این کشور از قبیل عربیت، اسلام وهابی، سیستم سیاسی سلطنتی و نفتخیزبودن شکلیافته که نقش بسزایی در رویکرد آن در مداخله، تغییر وضع موجود و افزایش بیثباتی در عراق داشته است.</em>دانشگاه علامه طباطباییپژوهش های راهبردی سیاست2345-614062120170723Investigate the causes of Islamic influence in Central Asia and its possible consequencesبررسی علل نفوذ داعش در آسیای مرکزی و پیامدهای احتمالی آن225250769310.22054/qpss.2017.7693FAمحسناسلامیدانشگاه تربیت مدرسبهروزایازدانشگاه تربیت مدرسJournal Article20160613Two years after the creation ISIS, the group moved towards Central Asia. This advancement raised many questions and worried analysts. This paper tries to answer the question that: What are the causes for the advancement of ISIS in Central Asia? The hypothesis of this paper is that some regional factors such as poverty, underdevelopment, political and economic instability, spread of extremism among some Muslims, rich mineral resources of this area, the two fundamentalist Muslim communities (Pakistan and Afghanistan) as the neighboring countries, Russian influence, the presence of Muslims in the West China (Xinjiang province) and most importantly ISIS strategy for Internationalization led to the advancement of this group in the region.<strong> </strong>با گذشت دو سال از ظهور گروه موسوم به داعش، این گروه به سمت آسیای مرکزی روی آورده است. با هدف قرار دادن آسیای مرکزی توسط این گروه، سوالاتی در نزد تحلیل گران به وجود آمده است. این نوشتار نیز در پی پاسخ به این سوال است که چه عواملی موجب ظهور و نفوذ داعش در آسیای مرکزی و جذب عده ای از این منطقه به این گروه شده است؟ به عبارت دیگر بستر ها، زمینه ها و علل نفوذ داعش در آسیای مرکزی چیست؟ فرضیه این نوشتار بر آن است که وجود عوامل و بستر هایی در آسیای مرکزی نظیر فقر، عدم توسعه یافتگی، بی ثباتی سیاسی و اقتصادی، وجود افراط گرایی اسلامی در میان برخی از مسلمانان این منطقه از یک سو، و وجود منابع معدنی غنی در این منطقه، وجود دو کشور مسلمان بنیادگرا(پاکستان و افغانستان) در همسایگی کشورهای این منطقه، نزدیکی کشور روسیه به این منطقه، حضور مسلمانان غرب چین (در استان سین کیانگ) در نزدیکی و همسایگی کشورهای منطقه آسیای مرکزی و از همه مهمتر استراتژی داعش در بین المللی کردن خود موجب شده است تا این منطقه مورد توجه این گروه تروریستی-تکفیری قرار گیرد و این گروه بتواند در این منطقه نفوذ کند و در این منطقه یارگیری کند.