صادق صفارزاده؛ محمد جواد غلامرضا کاشی
چکیده
چگونگی خوانش و فهم متون تاریخی بویژه در حوزه فلسفه و اندیشه سیاسی همواره یکی از دغدغههای اساسی پژوهشگران این حوزه بوده است. چه اینکه ترس از آزار حکومتها و نیز ترس از عواقب آشنایی عوام با حقایق فلسفی معمولاً دو دلیل عمده برای فیلسوفان در روی آوردن به پوشیدهنویسی بوده است. تاکنون روشهای مختلفی در قالب نحلههای مختلف هرمنوتیک ...
بیشتر
چگونگی خوانش و فهم متون تاریخی بویژه در حوزه فلسفه و اندیشه سیاسی همواره یکی از دغدغههای اساسی پژوهشگران این حوزه بوده است. چه اینکه ترس از آزار حکومتها و نیز ترس از عواقب آشنایی عوام با حقایق فلسفی معمولاً دو دلیل عمده برای فیلسوفان در روی آوردن به پوشیدهنویسی بوده است. تاکنون روشهای مختلفی در قالب نحلههای مختلف هرمنوتیک برای فهم غایت و غرض نویسندگان و فیلسوفان سیاسی ارائه شده است که هر یک به نسبت نقطه قوت و ضعف خاص خود را داشتهاند. یکی از این روشهای کمتر شناخته شده در ایران روشی است که توسط لئو اشتراوس فیلسوف سیاسی معاصر تحت عنوان پوشیدهنویسی عرضه شده است. در این پژوهش تلاش شده تا کلیات این روششناسی که بتدریج در ذهن اشتراوس شکل گرفته و در مجموعه آثار او تجلی یافته، استخراج شده و به تشریح ظرفیتهایی در خوانش و فهم متون سیاسی کلاسیک اشاره گردد. به این منظور با اتخاذ روش گردآوری دادهها به صورت کتابخانهای تلاش شد مبانی فلسفی و مبادی بازیافت این نوع خوانش توسط اشتراوس توضیح داده و همچنین برخی از "اصول" این روش خوانش متن تشریح شود.
اکرم باقری؛ محمد جواد غلامرضا کاشی
چکیده
کلیتاندیشی و خصلت تعینگریز جامعه سیاسی مدرن، مساله محوری در مقاله پیشرو است. در این مقاله میکوشد تا این موضوع را تبیین نماید که فلسفه سیاسی مدرن با توجه به خصلت کثرت یابنده جامعه، به دو اردوگاه کلیتباوران از یکسو و کثرتباوران و غیریتباوران از سوی دیگر تبدیل شده است. اما در جامعه سیاسی؛ ما بهرغم ظهور تشدیدشونده کثرتهای ...
بیشتر
کلیتاندیشی و خصلت تعینگریز جامعه سیاسی مدرن، مساله محوری در مقاله پیشرو است. در این مقاله میکوشد تا این موضوع را تبیین نماید که فلسفه سیاسی مدرن با توجه به خصلت کثرت یابنده جامعه، به دو اردوگاه کلیتباوران از یکسو و کثرتباوران و غیریتباوران از سوی دیگر تبدیل شده است. اما در جامعه سیاسی؛ ما بهرغم ظهور تشدیدشونده کثرتهای اجتماعی، همچنان در حصر فهمی همگن و کلیت یافته از جامعه سیاسی به سر میبریم. با توجه به نقش ملاصدرا در بنیاد نهادن اندیشه سیاسی معاصر اسلامی در ایران، مدعی امکان خوانشی از نظریه وحدت وجود ملاصدرا شدهایم که امکان ملاحظه کلیت جامعه سیاسی را به صورت همزمان با پذیرش فردیت و غیریت به معنای مدرن آن فراهم میآورد. در این خوانش از الگوی هرمنوتیکال پل ریکور در کنار نظریه امانوئل لویناس مدد گرفته شد که به قابلیتهای متن برای حل مساله امروز جامعه ما و پرداختن به غیریت میتواند بیندیشد.
محمد جواد غلامرضا کاشی؛ سوسن ویسی
چکیده
این مقاله حول مسأله اقتدار و نسبت آن با سوژه آزاد مدرن در ایران امروز اختصاص دارد. فرض مقاله آن است که ساماندهی سیاسی جامعه ایرانی از مقطع ورود به دوران مدرن، جز با وصول به الگویی از نسبت میان اقتدار و سوژگی مقتضی جامعه مدرن امکانپذیر نیست. در دورههای مختلف تلاشهای متعددی برای برساختن این دوگانه صورت پذیرفته است به طوری که میتوان ...
بیشتر
این مقاله حول مسأله اقتدار و نسبت آن با سوژه آزاد مدرن در ایران امروز اختصاص دارد. فرض مقاله آن است که ساماندهی سیاسی جامعه ایرانی از مقطع ورود به دوران مدرن، جز با وصول به الگویی از نسبت میان اقتدار و سوژگی مقتضی جامعه مدرن امکانپذیر نیست. در دورههای مختلف تلاشهای متعددی برای برساختن این دوگانه صورت پذیرفته است به طوری که میتوان استدلال کرد؛ تنها اندیشههایی در عرصه سیاسی ایران اثرگذار بودهاند که در زمینه برقراری نسبت میان سوژه مدرن ایرانی و الگویی از اقتدار سیاسی نقشی ایفا کردهاند. نویسنده در این مقاله میکوشد تا نشان دهد که میراث فکری برآمده از آراء دکتر علی شریعتی، اگرچه خود نیازمند بازخوانی انتقادی است، هم بیانگر مضمون بحرانهای امروزی ماست و هم طرح اولیهای برای بازاندیشی نسبت به اقتدار سیاسی و سوژگی مدرن در ایران امروز به دست میدهد.