سید مسعود موسوی شفائی؛ سهیل گودرزی؛ سمیه خداخواه آذر
چکیده
در ماههای اخیر شیوع جهانی ویروس کرونا ما را با امری نابهنگام و غیر منتظره مواجه کرد. رخدادی در قالب یک ویروس رقم خورد که در ردای تجربه زیسته انسان امروز دور از انتظار بود. بهواسطه یک ویروس، ناکارآمدیها و نارساییهای سازوکارهای حاکم بر جوامع انسانی بار دیگر مجال بروز یافتند. آنچه در مختصات تاریخِ اکنونِ روابط بینالملل ...
بیشتر
در ماههای اخیر شیوع جهانی ویروس کرونا ما را با امری نابهنگام و غیر منتظره مواجه کرد. رخدادی در قالب یک ویروس رقم خورد که در ردای تجربه زیسته انسان امروز دور از انتظار بود. بهواسطه یک ویروس، ناکارآمدیها و نارساییهای سازوکارهای حاکم بر جوامع انسانی بار دیگر مجال بروز یافتند. آنچه در مختصات تاریخِ اکنونِ روابط بینالملل ناممکن به نظر میآمد، نابهنگام و ناخوانده در قامت رخدادی از راه رسید و ممکن گشت. در شرایط فوق، دولت- ملتها در مواجهه با رخدادهای نوظهور نظیر کرونا گرفتار نوعی واماندگی، درماندگی و عدم آمادگی شدهاند. از اینرو و با توجه به این بستر موضوعی، این پرسشها مطرح میشوند که ریشۀ درماندگی دولت- ملتها در قبال چالشهای نوظهور چیست؟ پیامد مواجهه دولت- ملتها با رخدادهای نابهنگام چون کرونا، به شیوۀ سنتی مبتنی بر حفظ بقا و امنیت دولت چه خواهد بود؟ در این راستا این استدلال مطرح میشود که ماهیت و نوع چالشهای نوظهور نظیر کرونا بهگونهای است که از یک سو، دولت- ملت و نظم بینالمللی مبتنی بر آن در مواجهه با این نوع از رخدادها گویا دچار نقص مادرزادی است؛ از سوی دیگر، فرایند یادگیری و سازگاری دولت- ملت سالهاست که متوقف شده است. در این نوشتار برای تحلیل اطلاعات بر روش تبیینی تاکید میشود.
محمدزمان راستگو؛ علی اکبر اسدی؛ سید مسعود موسوی شفائی
چکیده
اهل سنت عراق، با سقوط صدام و شکلگیری ساختار نوین فدرال دموکراتیک در کشور عراق، جایگاه برتر خود را از دست دادند و دچار نوعی سرگشتگی و آشفتگی سیاسی شدند؛ در نتیجه، رویکردهای سیاسی متفاوتی را در دورههای مختلف اتخاذ کردند. آنها از سال2003 بهبعد، هم از ذهنیت تاریخی سلطهگرا، همچنین از فضای سیاسی امنیتی درون عراق و تاحدودی وضعیت منطقه ...
بیشتر
اهل سنت عراق، با سقوط صدام و شکلگیری ساختار نوین فدرال دموکراتیک در کشور عراق، جایگاه برتر خود را از دست دادند و دچار نوعی سرگشتگی و آشفتگی سیاسی شدند؛ در نتیجه، رویکردهای سیاسی متفاوتی را در دورههای مختلف اتخاذ کردند. آنها از سال2003 بهبعد، هم از ذهنیت تاریخی سلطهگرا، همچنین از فضای سیاسی امنیتی درون عراق و تاحدودی وضعیت منطقه متأثر بودهاند. پرسش اصلی نوشتار آن است که گزینههای اعراب اهل سنت عراق، تحت تأثیر فضای سیاسی حاکم بر عراق پس از سقوط صدام به چه سمتوسویی سوق یافتهاند؟فرضیه اصلی آن است که کنشهای سیاسی اهل سنت در ساختار قدرت، بهصورت سینوسی از معارضه و تحریم تا مشارکت در نوسان بوده است؛ اما آنها با توجه به نتایج نامحسوس و نامطمئن رویکرد معارضه و همچنین محقق نشدن مشارکت متوازن (به عنوان بدیل مشارکت تناسبی)، کمکم به سمت گزینه سوم، یعنی کسب حاکمیت یا خودگردانی محلی در مناطق خود، گرایش یافتهاند که این موضوع میتواند به صورت شکلگیری اقالیم سنی نمود یابد. در این مقاله، شیوه استدلال و فهم رابطه بین متغیرها، براساس روش توصیفیتحلیلی است.
سید مسعود موسوی شفائی؛ زهرا زمردی
چکیده
انقلاب تونس در ژانویه 2011 میلادی، موجبات سرایت ناآرامیها به دیگر کشورهای خاورمیانه و شمال افریقارا فراهم کرد. نارضایتیها سرانجام در فوریه 2011 میلادی به سوریه رسید. و از ماه اوترقابت قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای بهمنظور کسب قدرت در سوریه آغاز شد. از جمله کشورهای تاثیرگذار در بحران سوریه، ترکیه میباشد؛ حزب عدالت و ...
بیشتر
انقلاب تونس در ژانویه 2011 میلادی، موجبات سرایت ناآرامیها به دیگر کشورهای خاورمیانه و شمال افریقارا فراهم کرد. نارضایتیها سرانجام در فوریه 2011 میلادی به سوریه رسید. و از ماه اوترقابت قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای بهمنظور کسب قدرت در سوریه آغاز شد. از جمله کشورهای تاثیرگذار در بحران سوریه، ترکیه میباشد؛ حزب عدالت و توسعه از سال 2002 میلادی، سیاست به حداقل رساندن تنش با همسایگان را، در دستور کار خود قرار داد. اما با شروع بحران داخلی سوریه، روابط آنکارا و دمشق مجددا تیره شد و اکنون ترکیه برای برکناری بشار اسد تلاش میکند. این پژوهش با به کارگیری روش تحلیلی_تبیینی،به چرایی مداخله غیرسازنده ترکیه در سوریه از اوت 2011 میلادی تا سال 2015 میلادی میپردازد. فرضیه پژوهش بهاین قرار است که ترکیه برای تکمیل سیاست تبدیل شدن به کانون انرژی، به دولتی کاملا همسو در سوریه نیاز دارد؛ زیرا سوریه دروازه ورود ترکیه به خاورمیانه است. سوریه با زمامداری بشار اسد با لغو قرارداد خط لوله انتقال گاز عرب از قطر به ترکیه و امضای قرارداد احداث خط لوله با ایران نشان داد شریک قابل اعتمادی برای ترکیه نیست و بههمینجهت از شروع بحران تا پایان سال 2015، آنکارا سیاست حذف اسد را در پیش گرفت.