per
دانشگاه علامه طباطبایی
پژوهش های راهبردی سیاست
2345-6140
2476-6208
2016-11-21
5
18
9
33
10.22054/qpss.2016.6796
6796
Research Paper
فیلسوف شاهافلاطونی و شاهآرمانی در ایران باستان
Effects of the Ancient Iranian Ideal-Kingship Theory on Plato’s Philosopher King
شجاع احمدوند
samiei5244@yahoo.com
1
احمدرضا بردبار
2
* دانشیار علوم سیاسی دانشگاه علامه طباطبائی
استادیار علوم سیاسی دانشگاه خوارزمی (نویسنده مسئول)
شواهد بسیاری است که افلاطون و ارسطو و حتی سقراط از اندیشه شرق و بویژه ایران تأثیر پذیرفتهاند. این مهم متأثر از دو رویداد بود. ابتدا، اوضاع آن زمانه یونان، مراوده یونانیان و ملل شرق خصوصاً ایرانیان، تردد مغها به آسیای صغیر و سفر متفکران یونانی به کشورهای شرق زمینه این آشنایی را مهیا کرد. دوم، ویژگیهای والای شاهآرمانی ایران که همواره مبنای اندیشگی دینی و سیاسی دولت ایرانی محسوب میشد. شاهی خوب، باآیین و دادگر مقامی بوده است که فضیلتهای بایسته آن به کمالات الهی شباهت و نزدیکی تام داشته؛ شاه راستین و شایسته، که برگزیده خدا و نزدیکترین کس به او شناخته شده است، باید مظهر صفات خداوند و نماینده اراده او روی زمین باشد.
این مقاله میکوشد با روش تطبیقی به این سؤال اساسی پاسخ داده شود که فیلسوف شاه در مدینه آرمانی افلاطونی چه نسبیتی با شاهآرمانی در اندیشه ایرانشهری دارد.
There are numerous evidence proving that the Platonic and Aristotelian
thoughts, even those of Socrates, are inspired by the Eastern, especially Persian,
thought. There are two reasons for this fact: First, the state of Greece at that
time and communication of the Greek with the East, especially frequent trips of
the Magi and Eastern clerics to Minor Asia, and those of the Greek scholars to
the East which paved the way for the acquaintance. Second, the sublime features
of Iranian ideal kings which were always the foundation of Iranian religious and
political thought. An ideal and just kingship has been a title whose necessary
virtues have had similarities with divine perfection. The present study insists on
the influence of the Ancient Iranian Ideal Kingship Theory on the Western
Philosophers, especially Plato.
https://qpss.atu.ac.ir/article_6796_27e71c3f7c63fbd6ec2527c88227fd2f.pdf
افلاطون
فیلسوفشاه
شاهآرمانی
ایران باستان
Plato
Philosopher
King
Ideal Kingship
Government
per
دانشگاه علامه طباطبایی
پژوهش های راهبردی سیاست
2345-6140
2476-6208
2016-11-21
5
18
35
66
10.22054/qpss.2016.6797
6797
Research Paper
سیاستگذاری خدمت سربازی و فرایند ملتسازی در ایران
Military Service Policymaking and the Process of Nationbuilding in Iran
علی ایمانی
imani@ihss.ac.ir
1
علی اصغر قاسمی
ghasemi_aliasghar@غشاخخ.زخئ
2
* دانشجوی دکتری سیاستگذاری فرهنگی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات اجتماعی جهاد دانشگاهی (نویسنده مسئول)
** استادیار علوم سیاسی دانشگاه خوارزمی
مقاله حاضر به تبیین سیاستگذاری خدمت سربازی و فرایند ملتسازی در ایران بر اساس رهیافت دادهبنیاد میپردازد. محقق با بهرهگیری از فرایند چرخهای سیاستگذاری به تبیین چگونگی ورود مسئله ملتسازی و همچنین خدمت سربازی به تقویم سیاستگذاری در ایران معاصر میپردازد. بر اساس پژوهش حاضر «خدمت سربازی» و پدیده نوظهور «ملت» از آغاز قرن نوزدهم و تهاجم روسیه و انگلیس به ایران وارد تقویم سیاستی شد، یک اقدام سیاستی مهم در پاسخ به بحران تجاوز خارجی، صورتبندی سیاستهای خدمت سربازی بود. مطابق پژوهش حاضر ورود کلیدواژه ملت به ادبیات رسمی ایران تالی سیاستگذاری خدمت سربازی است، رابطهای تعاملی بین سیاستگذاری خدمت سربازی و فرایند ملتسازی در ایران معاصر وجود دارد؛ بنابراین محقق با بهرهگیری از روش نظریهپردازی دادهبنیاد به تبیین رابطه این دو مقوله میپردازد. بر اساس چرخه سیاستگذاری، طرح مسئله سیاستی خدمت سربازی و ورود به تقویم سیاستی در بخش بیان مسئله تبیین میشود. در نهایت، محقق پس از تبیین و واکاوی تعامل سیاستهای خدمت سربازی با فرایند ملتسازی در ایران، به ایضاح چگونگی تعامل و هماهنگی میان سیاستهای سربازی و فرایند ملتسازی در دو قرن اخیر ایران میپردازد.
This paper explains the military service policy-making and the process of
nation-making in Iran based on the institutional approach. The author explains
how the issues of nation-making and military service entered the policy-making
calendar in Iran by application of cyclic process of policy-making. Finding show
that there is a collaborative relation between military service policy-making and
the process of nation-making in contemporary Iran. The system of analysis in
this research is theoretical institutional framework and the methodology is
descriptive. The time period of the analysis is early nineteenth century. Based on
the policy-making cycle, the policy issue of military service and its entrance to
the policy calendar is stated in the problem statement. Finally, after the
explanation and analysis of the collaboration of military service policies with
nation-making process in Iran, the way of collaboration and coordination
between the two main factors during the last two centuries in Iran have been
clarified.
https://qpss.atu.ac.ir/article_6797_d2b2468ae01e7ed4edd5181b0762bb22.pdf
: مدل نهادی
چرخه سیاستگذاری
سیاستگذاری خدمت سربازی
ملتسازی
policy making
Military Service
Nation
Nation-building
Soldier
per
دانشگاه علامه طباطبایی
پژوهش های راهبردی سیاست
2345-6140
2476-6208
2016-11-21
5
18
67
88
10.22054/qpss.2016.6798
6798
Research Paper
دموکراسی اصولی در آرای استاد مطهری
Principled Democracy in the Thought of Morteza Motahhari
سیدابراهیم سرپرست سادات
sarparastsadat@atu.ac.ir
1
* استادیار پژوهشی دانشگاه علامه طباطبائی
با پیروزی انقلاب اسلامی و استقرار مردمسالاری دینی، پرسش از پیشینه مباحث نظری سازگاری و یا ناسازگاری دین و دموکراسی به مسئلهای بنیادین در عرصه نظامسازی تبدیل شد؛ موضوعی که کمتر پاسخ آن از دل اندیشههای اندیشهوران جریان فکری- سیاسی اسلامگرای دورة پهلوی دوم عرضه شده است. بااینحال، آیا میتوان نظریه مردمسالاری دینی را در آرای اندیشهوران اسلامگرای پیش از انقلاب اسلامی ریشهیابی کرد؟ بهعنوان فرضیه بیان میشود که آرای استاد مطهری، حامل الگویی از مردمسالاری دینی است و میتواند، پیشقراول گفتگوهای نظری در این عرصه باشد. هدف نوشتار حاضر آن است که زمینههای نظری، مستعد و پشتیبان از آرای اندیشهوران جریان اسلامگرای پیش از انقلاب اسلامی را عرضه کند تا در تقویت نظری الگوی مردمسالاری دینی به کار آید. این مقاله، با کاربست روش جریان- گفتمان، تلاش میکند آرای استاد مطهری را درباره دموکراسی، استحصال و نسبت آن را با مردمسالاری دینی و صورت تحققیافته آن در دوره جمهوری اسلامی بیان کند. بازشناسی الگوی دموکراسیِ اصولی مستند به آرای استاد مطهری، مؤلفههای آن، مختصات دینی آن و بازشناسی تداومِ برخی مبانی و مؤلفههای این الگو در الگوی مردمسالاری دینی دوره جمهوری اسلامی، یافتههای مقاله است.
With the victory of the Islamic Revolution and establishment of a religious
democracy in Iran, the question about compatibility of Islam and democracy has
become a fundamental issue. This article aims to answer whether it is possible to
locate origins of the theory of religious democracy in pre-Revolutionary Islamic
thinkers. The hypothesis of the article is that it is possible to find a pattern for
religious democracy in the thought of the religious scholars such as Morteza
Motahhari, which served as a pioneer for theoretical debates in this field. The
article uses the current-discourse method to obtain Motahhari’s views about
democracy and its relation with religious democracy and its established form in
the Islamic Republic of Iran.
https://qpss.atu.ac.ir/article_6798_c64ef516f13f2c9e0316f50750bc825c.pdf
دموکراسی
مردمسالاری دینی
اصولِ اسلامی- انسانی
استاد مطهری
Democracy
Religious Democracy
Islamic-Human principles
Motahari
per
دانشگاه علامه طباطبایی
پژوهش های راهبردی سیاست
2345-6140
2476-6208
2016-11-21
5
18
89
121
10.22054/qpss.2016.6799
6799
Research Paper
سنجش تساهل سیاسی و عوامل مؤثر بر آن نمونهپژوهی: دانشجویان دانشگاه فردوسی مشهد
Measure of Political Tolerance and the Factors Affecting it; Case Study Survey: Students at Ferdowsi University of Mashhad
ابوالقاسم شهریاری
ab.shahriari@stu.um.ac.ir
1
محسن خلیلی
khalilim@um.ac.ir؛
2
حسین اکبری
h-akbari@um.ac.ir
3
دانشجوی دکتری علوم سیاسی دانشگاه فردوسی مشهد
* استاد علوم سیاسی دانشگاه فردوسی مشهد (نویسنده مسئول)
*** استادیار جامعه شناسی دانشگاه فردوسی مشهد
تساهل سیاسی و داشتن نگرشی مبتنی بر اجازه فعالیت برای تمامی گروهها و احزاب سیاسی، جزئی جداناشدنی از دموکراسی است. عدم وجود تساهل سیاسی، مانع از ایجاد همبستگی در تحقق اهداف نظام سیاسی شده و در بالاترین سطح به خشونت سیاسی نیز منجر خواهد شد. پرسش تحقیق حاضر دارای دو بخش است: تساهل سیاسی در نمونه مورد بررسی در چه سطحی است؟ چه عواملی بر تساهل سیاسی اثرگذار هستند؟ بنابراین، هدف از این پژوهش که به روش پیمایش انجام گرفته است، سنجش تساهل سیاسی و عوامل مؤثر بر آن در میان دانشجویان دانشگاه فردوسی است. با توجه به پیشینه نظری، متغیرهای سرمایه اجتماعی، آگاهی سیاسی، تحصیلات، جنسیت و سن بهعنوان عوامل مؤثر بر تساهل سیاسی انتخاب گردیدند. نتایج حاصل نشان میدهند که تساهل سیاسی از وضعیت مطلوبی برخوردار نیست. نتایج حاصل از آزمون فرضیهها نیز نشان میدهد که سرمایه اجتماعی بیشترین اثرگذاری را داراست و پس از آن آگاهی سیاسی و سطح تحصیلات قرار دارند. همچنین، سرمایه اجتماعی درونگروهی تأثیر بیشتری بر تساهل سیاسی داراست نسبت به سرمایه اجتماعی برونگروهی.
Political tolerance and permission of activity for all groups and political parties,
is an inseparable component of democracy, especially in countries like Iran with
various groups and political parties, each of them has a unique outlook and
approach. Lack of political tolerance, prevents the creation of solidarity in
achieving the goals of the political system and political will at the highest levels
of political violence. This question has two parts: what is the level of political
intolerance in this sample? What factors are affecting the political tolerance?
Therefore, the aim of this study is to survey, measure of the political tolerance
and its influencing factors among students in Ferdowsi University. According to
the theoretical background, social capital variables, political awareness,
education, gender and age as factors influencing political tolerance were
selected. The results show that political tolerance is desirable. The results of the
research also show that social capital has the greatest impact and political
awareness and education is second and third in terms of importance. Moreover,
Bridging Social Capital has a greater impact on political tolerance than
Bonding Social Capital
https://qpss.atu.ac.ir/article_6799_8af8e45b230e567effac86b804cf4464.pdf
تساهل سیاسی
سرمایه اجتماعی
آگاهی سیاسی
تحصیلات
دانشگاه فردوسی
Political Tolerance
Social Capital
Political Awareness
Education
Ferdowsi University
per
دانشگاه علامه طباطبایی
پژوهش های راهبردی سیاست
2345-6140
2476-6208
2016-11-21
5
18
123
141
10.22054/qpss.2016.6800
6800
Research Paper
داعش و امنیت ایران با تکیه بر مکتب کپنهاگ
The Impact of ISIS on Iran's Security with Emphasis on the Copenhagen School
یاسر اسماعیلزاد امامقلی
esmailzadehyaser@yahoo.com
1
حسنعلی احمدی فشارکی
ahmadihf@yahoo.con
2
دانشجوی دکتری علوم سیاسی دانشگاه آزاد اسلامی، واحد زاهدان، ایران (نویسنده مسئول)
رئیس پژوهشکده مطالعات میان فرهنگی
نسل نوین مطالعات امنیتی، نتیجه گذر از جنگ سرد است که مفاهیم و تعاریف سنتی از امنیت را بهسوی جنبههای متنوعی مانند امنیت سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و زیستمحیطی معطوف کرد. این مقاله میکوشد تا تاثیر یکی از خطرناکترین و پیچیدهترین تهدیدات امنیتی بینالمللی یعنی داعش بر امنیت جمهوری اسلامی ایران را تحلیل کند. سؤال اساسی این است که «پدیده داعش بهعنوان یک تهدید؛ چه نسبتی با امنیت ایران دارد؟» تجزیه و تحلیل دادههای موجود نمایانگر آن است که حضور و نفوذ داعش در منطقه از منظر امنیتی بهمثابه شمشیری دو لبه برای امنیت ایران عمل مینماید که در صورت عدم توجه به هر تیغه، تحلیل تأثیر وجود داعش بر امنیت ایران ناقص و نارسا خواهد بود. این مقاله میکوشد با روش پژوهش تبیینی و با استفاده از ابزار کتابخانهای و فیشبرداری منابع داخلی و خارجی، تأثیر متغیر مستقل «تهدید داعش» بر «امنیت ایران» را واکاوی کند.
The new generation of studies on security is an outcome of the transition from
the Cold War that has turned the traditional concepts and definitions of security
to something new that includes diverse aspects such as political, economic,
social, and environmental matters. This study attempts to discuss and analyze
one of the most dangerous and complicated threats of the world security and an
effective variable on the Islamic Republic of Iran`s security, namely ISIS. In fact,
the study is carried out to answer this fundamental question, “How can Iran`s
security be effected by ISIS as a threat?”. The qualitative analysis of available
data reveals that ISIS presence and influence in the region in terms of security to
act as a double-edged sword for Iran's security. Ignorance about each edge of
the abovementioned blade can result in the flawed analysis of ISIS impacts on
Iran's security. This article is an applied research with qualitative research
method in which an attempt is made to measure the impact of the independent
variable of "ISIS" on "Iran's security".
https://qpss.atu.ac.ir/article_6800_6f9cfa7a42adab0271b18d5ec8d473f1.pdf
امنیت
تروریسم
مکتب کپنهاگ
داعش
ایران
Security
Copenhagen School
ISIS
Iran
per
دانشگاه علامه طباطبایی
پژوهش های راهبردی سیاست
2345-6140
2476-6208
2016-11-21
5
18
143
169
10.22054/qpss.2016.6801
6801
Research Paper
بازنمود ماهیت منطق حاکم بر کنشگری ایران و عربستان در بحران یمن
The Nature of Logics Ruling Interactions of Iran and Saudi Arabia in the Yemen Crisis
پیمان زنگنه
p_zanganeh@birjand.ac.ir
1
سمیه حمیدی
somayehamidi@birjand.ac.ir
2
* مربی گروه علوم سیاسی دانشگاه بیرجند (نویسنده مسئول)
* استادیار گروه علوم سیاسی دانشگاه بیرجند
بحران یمن از جمله مسائل چالشبرانگیز منطقه خاورمیانه است که بازیگران منطقهای و فرامنطقهای در جهتدهی به سمتوسوی تحولات آن مؤثرند. از جمله بازیگران منطقهای در این بحران، ایران و عربستان هستند که کنش رفتاری متضادی را در یمن از خود به نمایش گذاشتهاند. نوشتار حاضر بر آن است تا عوامل مؤثر بر تقابل این دو کشور را در بحران یمن مورد بررسی قرار دهد. دستاوردهای این نوشتار نشان میدهد که بر اساس نظریه سازهانگاری، انگارههای هویتی دو کشور ایران و عربستان، جهتدهنده سیاست خارجی آنها در یمن است. ازاینرو به دلیل برداشتهای عینی و ذهنی متفاوتی که هریک از آنها نسبت به محیط پیرامونی خود دارند، کنشهای رفتاری متعارضی را در عرصه تحولات داخلی یمن از خود بروز دادهاند. در این راستا تقابل دو ذهنیت اسلام شیعی و اسلام سلفی – وهابی به همراه درک هرکدام از شرایط عینی خود و دیگری، سبب شده تا ایران با نگرش تعاملی (لاکی-کانتی) و عربستان با رویکرد تهاجمی (هابزی) به کنشگری در یمن بپردازد.
Yemen crisis is one of the challenging issues in the Middle East which has been
determined, so far, by regional and global powers. As two regional powers, Iran
and Saudi Arabia are among the countries which has demonstrated opposite
behaviors in this issue. Different approaches in decision making in these two
countries has caused them to adopt a contrastive foreign policy toward their
areas as a result of different subjective and objective interpretations. The
current crisis in Yemen is among challenging domains between Iran and Saudi
Arabia. Here, the controversy between the two concepts of Shiite's Islam and
Wahhabi's islam have dragged the two countries' relations towards a regional
cold war. Therefore, the present study aims at analyzing and revising the
contrast between Iran and Saudi Arabia in Yemen's current crisis.
https://qpss.atu.ac.ir/article_6801_ded4d701fd392fd618b20fb91ad0a59f.pdf
عوامل ذهنی
عوامل عینی
ایران
عربستان
بحران یمن
سازهانگاری
Subjective Factors
Objective Factors
Iran
Saudi Arabia
Yemen Crisis
constructivism
per
دانشگاه علامه طباطبایی
پژوهش های راهبردی سیاست
2345-6140
2476-6208
2016-11-21
5
18
171
198
10.22054/qpss.2016.6802
6802
Research Paper
بحران یمن: بررسی زمینهها و اهداف مداخلات خارجی عربستان و امریکا
Yemen Crisis: Survey of Contexts and Goals of External Intervenes Saudi Arabia and America
رضا التیامی نیا
eltyam 81@yahoo.com
1
علی باقری دولت آبادی
s.z.mahmodiraga@gmail.com
2
جاسب نیکفر
3
استادیار گروه علوم سیاسی دانشگاه یاسوج (نویسنده مسئول)
استادیار گروه علوم سیاسی دانشگاه یاسوج
* استادیار گروه علوم سیاسی دانشگاه یاسوج
بحران یمن صرفاً ناشی از نقشآفرینی بازیگران داخلی نیست، بلکه ناشی از نقشآفرینی بازیگران منطقهای و فرامنطقهای همانند عربستان سعودی، شورای همکاری خلیج فارس، امریکا و رژیم صهیونیستی است که در روند شکلگیری بحران یمن و تشدید آن نقش تعیینکنندهای ایفا کردهاند. یافتههای پژوهش نشان میدهد کارگزاران سیاست امریکا معتقدند که با درگیر ساختن ایران در عرصه منطقهای و مناطقی که عمق استراتژیک پایگاه اجتماعی و سیاسی ایران محسوب میشوند، فرسایش قدرت و توان منطقهای و سیاسی ایران و محور مقاومت را به وجود خواهد آورد. پرسش اصلی آن است که عوامل اصلی شکلگیری بحران یمن و نقش بازیگران داخلی و خارجی بهویژه امریکا و عربستان سعودی در بحران یمن چیست. روش پژوهش اسنادی است. چارچوب نظری پژوهش حاضر معطوف به بهرهگیری از نظریه جان فوران (چرایی ناکامی انقلابها و توازن منطقهای در نظامهای ناهمگون در محیطهای راهبردی آشوبساز است) است.
Yemen crisis is not only emanating from the role of internal actors, but also is
because of engaging and intervening of the regional and extra-regional such as
Saudi Arabia, cooperation council of Persian gulf, America and Zionist regime
that has played the critical role in process of formation of Yemen crisis and its
exacerbation. findings of this research show that the official of policy making of
America argued that by engaging of Iran in the regional level and the regions
that consider as strategic depth of the social and political base of Iran, it led to
erosion of the regional and political power and capacity of Iran and the
resistance block .the main question of this paper is that what are the main
factors of formation of Yemen crisis and role of the external and internal actors
especially Saudi Arabia and America in Yemen crisis. Research method is
analytical- description. The theoretical framework of this research is focused on
using of the Jon Foran theory (causes of revolutions defeat and regional balance
in the heterogenetic systems in the ciaos making or creating strategic
environments.
https://qpss.atu.ac.ir/article_6802_8857cec3f9b35d596149bcc49d8298c7.pdf
یمن
توازن منطقهای
عربستان
امریکا
ائتلاف راهبردی