سجاد بهرامی مقدم
چکیده
با توجه به نفوذ چشمگیر مائوتسه دانگ و دنگ شیائوپینگ در دوره رهبریشان بر جمهوری خلق چین، باورها و نظریهها و برداشتهایشان از محیط عینی بینالمللی تأثیری گسترده بر زوایای مختلف حیات و رفتار سیاسی چین داشته است. این مقاله بر آثار و نتایج اقتصادی باورها و برداشتهای مائوتسه دانگ و دنگ شیائوپینگ از محیط عینی بینالمللی متمرکز است ...
بیشتر
با توجه به نفوذ چشمگیر مائوتسه دانگ و دنگ شیائوپینگ در دوره رهبریشان بر جمهوری خلق چین، باورها و نظریهها و برداشتهایشان از محیط عینی بینالمللی تأثیری گسترده بر زوایای مختلف حیات و رفتار سیاسی چین داشته است. این مقاله بر آثار و نتایج اقتصادی باورها و برداشتهای مائوتسه دانگ و دنگ شیائوپینگ از محیط عینی بینالمللی متمرکز است و با روش تبیینی و از چشمانداز رهیافت نظری، برداشت و سوبرداشت در سیاست بینالملل رابرت جرویس به بررسی این فرضیه پرداخته است که برداشتها و سوبرداشتهای مائوتسه دانگ و دنگ شیائوپینگ در دورههای رهبریشان بر جمهوری خلق چین، تأثیر تعیین کنندهای بر سیاستگذاریهای اقتصادی این کشور داشته است به طوری که برداشتهای مائوتسه دانگ به سیاستهای اقتصادی کمونیستی و برداشتهای دنگ شیائوپینگ به سیاست بازگشایی و رفورمهای اقتصادی منجر شده که آثار و نتایج متفاوت اقتصادی برای چین به بار آورده است. یافتههای مقاله نشان میدهد که برداشتهای دنگ شیائوپینگ از محیط عینی بینالمللی عامل تعیین کنندهای در تمرکز چین بر ارتقای استانداردهای زندگی شهروندان و ظهور اقتصادی و نظامی جمهوری خلق چین است که سبب کاهش چشمگیر فقر، افزایش ثروت، قدرت و تقویت امنیت ملی چین شده است.
سجاد بهرامی مقدم
چکیده
این مقالهبه روش تبیینی و از چشمانداز نظریه موازنه منافع نشان میدهد که روابط امریکا و عربستان بر الگوی پیچیده همکاری در عین تعارض منافع در حوزههای ژئوپولیتیکی مبتنی است. تعارض منافع مانع از ارتقای همکاریهای دو دولت به اتحادی استراتژیک شده و همزمان منافع مشترک مانع از فروپاشی روابط دو دولت شده است، بنابراین موضوعاتی مانند ...
بیشتر
این مقالهبه روش تبیینی و از چشمانداز نظریه موازنه منافع نشان میدهد که روابط امریکا و عربستان بر الگوی پیچیده همکاری در عین تعارض منافع در حوزههای ژئوپولیتیکی مبتنی است. تعارض منافع مانع از ارتقای همکاریهای دو دولت به اتحادی استراتژیک شده و همزمان منافع مشترک مانع از فروپاشی روابط دو دولت شده است، بنابراین موضوعاتی مانند توافقهای تسلیحاتی و یا مواضع متفاوت دو دولت در بحرانهای خاورمیانه به تغیری اساسی در روابطشان منجر نمیشود. همچنین یافتهها نشان میدهد که شکلگیری و تداوم پیوندهای دو دولت دلایلی امنیتی دارد و پادشاهی سعودی در بطن این مشارکت، از قدرت امریکا برای مقابله با رقبای منطقهای خود بهره گرفته است و ترس از ایران بویژه در طول دهه گذشته محرکی نیرومند در سیاستهای خاورمیانهای عربستان بوده است، ترسی که شدت آن ریشه در سوء برداشتها و آسیب پذیریهای پادشاهی سعودی نسبت به ایران دارد، به گونهای که پادشاهی سعودی نفوذ تدافعی ایران را در خاورمیانه نفوذی تهاجمی همراه مقاصدی مخاطرهآمیز دریافته است. بر این اساس نگارنده در پایان ضرورت یک مجمع گفتگوی منطقهای در حوزه خلیج فارس را با هدف تخفیف سوء برداشتها از رفتار و نیات همسایگان خاطرنشان کردهاند.