مسعود نادری؛ فرزاد رستمی
چکیده
موضوع حقوق بشر از جمله دستاوردهای بنیادین حقوق و روابط بینالملل است. جمهوری اسلامی ایران به عنوان بازیگری با هنجارها و ایدئولوژی متفاوت نسبت به هنجارهای شکل دهنده به حقوق بشر، همواره در معرض اتهامات مختلفی از سوی کنشگران و نهادهای حقوق بشری بوده است. تا جایی که این موضوع از ماهیت حقوقی خارج شده و در چارچوبی امنیتی و سیاسی مطرح شده ...
بیشتر
موضوع حقوق بشر از جمله دستاوردهای بنیادین حقوق و روابط بینالملل است. جمهوری اسلامی ایران به عنوان بازیگری با هنجارها و ایدئولوژی متفاوت نسبت به هنجارهای شکل دهنده به حقوق بشر، همواره در معرض اتهامات مختلفی از سوی کنشگران و نهادهای حقوق بشری بوده است. تا جایی که این موضوع از ماهیت حقوقی خارج شده و در چارچوبی امنیتی و سیاسی مطرح شده است. حال این مقاله در پی آن است که با بررسی پرونده حقوق بشری جمهوری اسلامی ایران و سپس بررسی وضعیت کنونی روی کار آمدن ترامپ، امنیتیشدن این موضوع را در چارچوب مکتب کپنهاگ بررسی کرده و در نهایت به ارائه راهکار در این زمینه بپردازد. بر این اساس پرسش مقاله این است که روند مناقشه حقوق بشری ایران و غرب به چه شکلی در حال پیشروی است. یافتههای موجود نشان میدهد، با توجه به تمایز و تفاوت در هنجارهای شکل دهنده به حقوق بشر میان غرب و جمهوری اسلامی ایران، فرآیند امنیتیسازی حقوق بشر همواره به عنوان اهرمی برای فشار بر ایران و سیاست انزوای آن در محیط بینالمللی در دستور کار قرار خواهد گرفت.
محمد ابوالفتحی؛ بنفشه رستمی؛ مسعود نادری
چکیده
قیامهای مردمی سال 2011 موسوم به بهار عربی ، تغییرات سیاسی برخی از کشورهای خاورمیانه را در پی داشت که تأثیرات وسیعی بر تعاملات سیاسی و امنیتی منطقه گذاشته به نحوی که منجر به تغییر نظم منطقهای و تحول نقشها و بازیگران منطقهای شده است. عربستان سعودی به عنوان یک کشور محافظهکار که همواره به دنبال سیاست حفظ وضع موجود در منطقه ...
بیشتر
قیامهای مردمی سال 2011 موسوم به بهار عربی ، تغییرات سیاسی برخی از کشورهای خاورمیانه را در پی داشت که تأثیرات وسیعی بر تعاملات سیاسی و امنیتی منطقه گذاشته به نحوی که منجر به تغییر نظم منطقهای و تحول نقشها و بازیگران منطقهای شده است. عربستان سعودی به عنوان یک کشور محافظهکار که همواره به دنبال سیاست حفظ وضع موجود در منطقه بوده با شروع تحولات در منطقه به منظور حفظ موازنه قوا به سیاست تهاجمی در منطقه روی آورده است. قطر نیز به عنوان یکی از اعضای GCC که به عنوان دولتی میانجیگر در منطقه شناخته میشود، تحولات منطقه را فرصتی مناسب برای افزایش نقش و جایگاه خود ارزیابی کرد. حال این پژوهش با نگاهی تطبیقی به بررسی سیاست خارجی عربستان و قطر در قبال بحران سوریه میپردازد. یافتههای پژوهش حاکی از آن است که این دو کشور با وجود اختلافات ایدئولوژیکی با هدف ارتقای جایگاه منطقهای خود و حذف رقبا وارد بحرانهای منطقهای شده و با اتخاذ رویکردی که منجر به تشدید درگیریها در منطقه شده است، منافع آنها را مورد مخاطره قرار داده و آنها را رودر روی یکدیگر قرار خواهد داد.